Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
semiannual
دارای دوام شش ماهه
Other Matches
perm
فر شش ماهه
perming
فر شش ماهه
half yearly
شش ماهه
quatrerly
سه ماهه
quarterly
سه ماهه
trimensual
سه ماهه
monthly
هر ماهه
semiyearly
شش ماهه
perms
فر شش ماهه
permed
فر شش ماهه
quarterage
قسط سه ماهه
turing this quarter
در این سه ماهه
perm
فر شش ماهه زدن
trimester
دوره سه ماهه
permed
فر شش ماهه زدن
perming
فر شش ماهه زدن
perms
فر شش ماهه زدن
quarterly report
گزارش سه ماهه
quarter
[year]
دوره سه ماهه
quarterage
مزد سه ماهه
three-month period
دوره سه ماهه
quarterly period
دوره سه ماهه
A one-month notice.
اطلاع قبلی یک ماهه
The baby is there months old .
نوزاد سه ماهه است
it is four months old
چهار ماهه است
semiannual
شش ماهه نصف سالی
on credit month's
وام با وعده ..... ماهه
refresher course
دوره اموزش یک ماهه
refresher courses
دوره اموزش یک ماهه
periodicals
مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
It's pretty hard to be in a bad mood around a fivemonth old baby.
ناراحت بودن در کنار یک نوزاد پنج ماهه کار سختی است.
gaseous
بی دوام
incessancy
دوام
toughness
دوام
lives
دوام
flimsier
بی دوام
durante
دوام
flimsiest
بی دوام
flimsy
بی دوام
resistance
دوام
substance
دوام
substances
دوام
senectitude
دوام
quick fading
بی دوام
life
دوام
subsistence
دوام
subsistance
دوام
continuance
دوام
abidance
دوام
endurance
دوام
short life
کم دوام
permanence
دوام
of short continuance
کم دوام
weak
کم دوام
lastingness
دوام
perpetuity
دوام
durability
دوام
permanency
دوام
memnetary
کم دوام
limit fatigue stress
حد دوام
short-lived
بی دوام
strength
دوام
strengths
دوام
continuity
دوام
stability
دوام
short lived
بی دوام
permanencies
دوام
weaker
کم دوام
loughness
دوام
weakest
کم دوام
weaknesses
کم دوام
perdurability
دوام
last
دوام داشتن
last
دوام کردن
endurance limit
حد دوام مصالح
fugitive
بی دوام زودگذر
soft goods
کالاهای بی دوام
stock-cars
قدرت و دوام
ruggedization
با دوام سازی
nondurable goods
کالاهای بی دوام
lasted
دوام داشتن
lasted
دوام کردن
lasts
دوام کردن
wear
دوام کردن
wears
دوام کردن
lasts
دوام داشتن
fallal
چیزبی دوام
fugacious
بی دوام زودریز
rated fatigue limit
حد دوام نامی
contiguous
پیوستگی دوام
stock-car
قدرت و دوام
it had a short life
کم دوام بود
viability
قابلیت دوام
lastingly
بطور با دوام
weak
سست کم دوام
holdout
دوام آوردن
viable
قابل دوام
holdouts
دوام آوردن
persistency
دوام سماجت
weakest
سست کم دوام
perennate
دوام اوردن
weaker
سست کم دوام
perennate
دوام یافتن
brittle
بی دوام زودشکن
stock car
قدرت و دوام
fugitives
بی دوام زودگذر
horary
بی دوام زودگذر
weaknesses
سست کم دوام
persistence
دوام ماندگاری
life cycle
چرخه دوام
standing
دوام شهرت
outwear
بیشتر دوام کردن
outlive
بیشتر دوام اوردن
consumer nondurables
کالاهای مصرفی بی دوام
falderal
چیزبی بهاوبی دوام
outlived
بیشتر دوام اوردن
outlives
بیشتر دوام اوردن
producer durable equipment
تجهیزات با دوام تولیدی
outliving
بیشتر دوام اوردن
consumer durables
کالاهای مصرفی پر دوام
nondurable consumer goods
کالاهای مصرفی بی دوام
to stand out
دوام یاایستادگی کردن
last
دوام داشتن طول کشیدن
ruggedize
محکم وبا دوام ساختن
hang on
ادامه دادن دوام داشتن
runs
دوام یافتن ادامه دادن
stand out
دوام اوردن ایستادگی کردن
lasted
دوام داشتن طول کشیدن
lasts
دوام داشتن طول کشیدن
run
دوام یافتن ادامه دادن
to stand the test of time
برای مدت زیاد دوام آوردن
galleta
چمن با دوام جنوب امریکا و مکزیکو
to stand the test
برای مدت زیاد دوام آوردن
to have stood the test of time
برای مدت زیاد دوام آورده باشد
outdare
تحریک بجنگ کردن دوام اوردن دربرابر
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
static economy
اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
heptagons
هفت پهلویی هفت ماهه
heptagon
هفت پهلویی هفت ماهه
quarterly journal of economics
مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
use testing
ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
glochidiate
دارای مو
trilinear
دارای سه خط
footy
دارای پا
fraught with
دارای
three-legged
دارای سه پا
bilabiate
دارای دو لب
iodic
دارای ید
odoriferous
دارای بو
three legged
دارای سه پا
triatomic
دارای سه اتم
pelliculate
دارای پوسته
trichotomous
دارای سه قسمت
tristigmatic
دارای سه مادگی
twofold
دارای دو چیز
trigynous
دارای سه مادگی
trigonous
دارای سه زاویه
ledgy
دارای طاقچه
palmy
دارای نخل
lean to
دارای چارطاقی
splash
دارای ترشح
trifoliolate
دارای سه نشریه
splashes
دارای ترشح
papillose
دارای برامدگی
splashing
دارای ترشح
tricyclic
دارای سه چرخ
tricuspidate
دارای سه لخت
tricorn
دارای سه شاخ
triconered
دارای سه گوشه
tricone
دارای سه شاخ
formal
دارای فکر
isogenous
دارای یک منبع
hook nosed
دارای بینی کج
hook-nosed
دارای بینی کج
iodous
دارای یود
overlapping
دارای اشتراک
pinnular
دارای بالچه
tinct
دارای ته رنگ
bodily
دارای بدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com