Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
ashen
دارای رنگ خاکستری
Search result with all words
grizzled
خاکستری رنگ دارای موهای سفید
lyard
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
lyart
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
Other Matches
blacked
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
grizzly
خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzlies
خاکستری یا مایل به خاکستری
drabber
خاکستری
ashy
خاکستری
cindery
خاکستری
ash coloured
خاکستری
ashen
خاکستری
drabbest
خاکستری
grizzled
خاکستری
cinderous
خاکستری
cinerary
خاکستری
cinerarium
خاکستری
drab
خاکستری
salt-and-pepper
خاکستری
grey
خاکستری
grizzles
خاکستری
grizzling
خاکستری
greyest
خاکستری
greyer
خاکستری
pewter
خاکستری
grayest
خاکستری
grizzle
خاکستری
grayer
خاکستری
gray
خاکستری
He (his hair) turned grey.
مویش خاکستری شد
grey propaganda
تبلیغات خاکستری
greyness
رنگ خاکستری
greyish
مایل به خاکستری
cinereous
خاکستری رنگ
grey cast iron
چدن خاکستری
grayness
رنگ خاکستری
grayness
خاکستری بودن
greyness
خاکستری بودن
gray cast iron
چدن خاکستری
mottled pig iron
چدن خاکستری
gray matter
ماده خاکستری
grey unguent
روغن خاکستری
mercurial unguent
روغن خاکستری
neapolitan ointment
روغن خاکستری
gray ramus
شاخه خاکستری
gray scale
اندازه خاکستری
earth light
روشنایی خاکستری
gray or mercurial unguent
روغن خاکستری
grayish
متمایل به خاکستری
earth shine
روشنایی خاکستری
grayly
بطور خاکستری
grizzly bear
خرس خاکستری
median gray
خاکستری متوسط
ash gray
خاکستری رنگ
livid
خاکستری رنگ
gray bearded
رنگ خاکستری
greyly
بارنگ خاکستری
grey tin
قلع خاکستری
gray-white
رنگ سفید-خاکستری
grizzle
نالیدن خاکستری کردن
isabella
زرد مایل به خاکستری
grey iron foundry
ریخته گری خاکستری
dark grey
رنگ خاکستری تیره
grey iron scrap
قراضه اهن خاکستری
image contrast
درجه خاکستری تصویر
hoary
سفید مایل به خاکستری
grizzles
خرس خاکستری امریکا
grizzles
نالیدن خاکستری کردن
grege
اردهای مایل به خاکستری
isabel
زرد مایل به خاکستری
griseous
خاکستری مایل به ابی
grizzling
نالیدن خاکستری کردن
grizzling
خرس خاکستری امریکا
high test grey iron
چدن خاکستری پرارزش
krimmer
پوست گوسفند خاکستری
grizzle
خرس خاکستری امریکا
podzolization
تشکیل خاک خاکستری یا سفید
slate blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
thalamic
ماده خاکستری مغز میانی
teal blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
Euro-
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
iron-grey
رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron grey
رنگ خاکستری وسیاه اهن
euro
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
slate
<adj.>
<noun>
رنگی میان آبی و خاکستری
taupe
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
iron gray
رنگ خاکستری وسیاه اهن
hoar
سفید مایل به خاکستری موسفید
monochrome
در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
gray matter
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
olive gray
رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
sallow
رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
thalamus
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
beryllium
فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
gull
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gulls
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
towhead
کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
beige
رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
grisaille
نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
grivet
نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
grey scale
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
grey matter
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
aliasing
روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
cirro status
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
composite video
واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
blae
ابی متمایل به سیاه خاکستری ابی رنگ
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Rudbar
شهر رودبار
[این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
bilabiate
دارای دو لب
footy
دارای پا
fraught with
دارای
trilinear
دارای سه خط
iodic
دارای ید
three legged
دارای سه پا
three-legged
دارای سه پا
glochidiate
دارای مو
odoriferous
دارای بو
weighted
دارای وزن
foliolate
دارای برگچه
trigonous
دارای سه زاویه
primipara
دارای یک اولاد
trilocular
دارای سه حفره
flabby
دارای عضلات شل
portentous
دارای فال بد
primiparous
دارای یک اولاد
triradiate
دارای سه شعاع
deadbeat
دارای سکون
tripetalous
دارای سه کلبرگ
rectilinear
دارای مسیرمستقیم
trinomial
دارای سه عبارت
trinary
دارای سه متغیر
trigynous
دارای سه مادگی
trinal
دارای سه متغیر
trimolecular
دارای سه ملکول
tristigmatic
دارای سه مادگی
deadbeats
دارای سکون
prerogatived
دارای حق ویژه
haired
دارای موی ...
univalent
دارای یک فرفیت
unipod
دارای یک پایه
pulsatile
دارای تپش
unifoliate
دارای یک برگ
unifilar
دارای یک سیم یا نخ
unidirectional
دارای یک جهت
unidirection
دارای یک جهت
underweight
دارای کسروزن
plumose
دارای دسته پر
wapper jawed
دارای ارواره کج
two way
دارای دو راه
viniferous
دارای شراب
rifled
دارای خان
vagility
دارای تحرک
vagile
دارای تحرک
vivific
دارای حیات
polygamous
دارای چند زن
hearted
دارای قلب ...
undersigned
دارای امضاء
short-range
دارای برد کم
pre emptive
دارای حق شفعه
weak eyed
دارای چشم کم سو
backed
دارای پشت
equivocal
دارای دومعنی
weak sighted
دارای چشم کم سو
heterogamous
دارای مادگی ها
hexameter
دارای شش وزن
pinnular
دارای بالچه
pinnular
دارای برگچه
varietal
دارای تنوع
tungstic
دارای تنگستن
umbrageous
دارای سوفن
warty
دارای زگیل
two handed
دارای دو دست
glary
دارای تشعشع
turpentinous
دارای تربانتین
glanduliferous
دارای غد دکوچک
preemptor
دارای حق شفعه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com