English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
poor spirited دارای روحیه ضعیف
weak minded دارای روحیه ضعیف
Other Matches
low spirited دارای روحیه بد
low-spirited دارای روحیه بد
public spirited دارای روحیه اجتماعی
fey دارای روحیه خراب واشفته
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
demoralised از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralises از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
feebleminded دارای فکر ضعیف
rah rah دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
softies پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softy پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softie پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
palling ضعیف شدن ضعیف کردن
palls ضعیف شدن ضعیف کردن
pall ضعیف شدن ضعیف کردن
palled ضعیف شدن ضعیف کردن
Nomatic rugs قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
weak constitution بنیه ضعیف ضعف بنیه مزاج ضعیف
mentalities روحیه
morale روحیه
moral روحیه
spirit روحیه
mentality روحیه
spiriting روحیه
gei روحیه
esprit غرور روحیه
psychs تضعیف روحیه
high moral روحیه عالی
espirit de corps روحیه گروهی
spiriting رمق روحیه
recreation روحیه و رفاه
recreations روحیه و رفاه
spirit رمق روحیه
esprit de corps روحیه قسمتی
psyching تضعیف روحیه
psyches تضعیف روحیه
party spirit روحیه تحزب
spirituality روحیه مذهبی
demoralization تضعیف روحیه
morale روحیه جنگجویان
tucking نیرو روحیه
tucks نیرو روحیه
tuck نیرو روحیه
spirit de corps روحیه قسمتی
psyched تضعیف روحیه
psych تضعیف روحیه
high moral روحیه قوی
morale روحیه افراد مردم
demoralized تضعیف روحیه کردن
demoralizes تضعیف روحیه کردن
demoralization از بین بردن روحیه
demoralizing تضعیف روحیه کردن
flattens روحیه خودرا باختن
braced تجدید واحیای روحیه
brace تجدید واحیای روحیه
demoralization تخریب روحیه کردن
flatten روحیه خودرا باختن
demoralize تضعیف روحیه کردن
disspirit روحیه راتضعیف کردن
dispirit دلسردکردن روحیه راباختن
demoralising تضعیف روحیه کردن
demoralises تضعیف روحیه کردن
demoralised تضعیف روحیه کردن
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
cow ترساندن تضعیف روحیه کردن
cows ترساندن تضعیف روحیه کردن
cowing ترساندن تضعیف روحیه کردن
zeitgeist روحیه یا طرزفکر یک عصر یادوره
cowed ترساندن تضعیف روحیه کردن
bravura افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
welfare funds اعتبارات رفاهی یا بهزیستی اعتبار مربوط به روحیه ورفاه
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
slender ضعیف
defective ضعیف
languid ضعیف
sappy ضعیف
asthenic ضعیف
langorous ضعیف
faintish ضعیف
infirm ضعیف
poor ضعیف
poorer ضعیف
feeblish ضعیف
poorest ضعیف
weaknesses ضعیف
faintest ضعیف
soft ضعیف
softer ضعیف
softest ضعیف
poverty stricken ضعیف
poverty-stricken ضعیف
lean ضعیف
leaned ضعیف
leans ضعیف
pusillanimous ضعیف
weaker ضعیف
puny ضعیف
languorous ضعیف
slacks ضعیف
slackest ضعیف
slack ضعیف
fainter ضعیف
faints ضعیف
fainted ضعیف
weakest ضعیف
faint ضعیف
weak ضعیف
weakly ضعیف
weaklings ضعیف
weakling ضعیف
amateur ضعیف
adynamic ضعیف
fragile ضعیف
wonky ضعیف
anemic ضعیف
amateurs ضعیف
swipes ضعیف
defenceless ضعیف
anile ضعیف
miskick ضربه ضعیف
lowered ضعیف کردن
lowering ضعیف کردن
lowers ضعیف کردن
lean concrete بتن ضعیف
weak currency پول ضعیف
soft money پول ضعیف
minor control کنترل ضعیف
dubs بازیگر ضعیف
hackers تنیسور ضعیف
dubbed بازیگر ضعیف
dub بازیگر ضعیف
hacker تنیسور ضعیف
hen hearted ضعیف القلب
lower ضعیف کردن
impuissant بی قوت ضعیف
glimmerings روشنایی ضعیف
glimmering روشنایی ضعیف
lean lime اهک ضعیف
low پایین ضعیف
shakiest سست ضعیف
poor lime اهک ضعیف
low field میدان ضعیف
shakier سست ضعیف
poorish نسبتا ضعیف
low level signal سیگنال ضعیف
low potential فشار ضعیف
victims حریف ضعیف
low tension فشار ضعیف
low voltage فشار ضعیف
light current جریان ضعیف
rickety سست ضعیف
low current جریان ضعیف
low voltage line خط فشار ضعیف
decrepit ضعیف وناتوان
weak current جریان ضعیف
victim حریف ضعیف
shaky سست ضعیف
loose coupling جفتگری ضعیف
puisne ضعیف نارسا
glimmers روشنایی ضعیف
unnerve ضعیف کردن
weak point نقطه ضعیف
weak minded ضعیف الاراده
weak industry صنعت ضعیف
banjo hitter توپزن ضعیف
glimmer روشنایی ضعیف
saps ضعیف کردن
sapped ضعیف کردن
weak economy اقتصاد ضعیف
frayed ضعیف کردن
weak tradition حدیث ضعیف
unnerved ضعیف کردن
flagging کاهنده ضعیف
attenuating ضعیف کردن
glimmered روشنایی ضعیف
attenuates ضعیف کردن
attenuated ضعیف کردن
water down <idiom> ضعیف شدن
attenuate ضعیف کردن
unnerving ضعیف کردن
sap ضعیف کردن
unnerves ضعیف کردن
weakhearted ضعیف النفس
weaken ضعیف شدن
die down <idiom> ضعیف تر شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com