Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
knuckle kneed
دارای زانوهای برامده دچاربرامدگی زانو
Other Matches
verrucous
برامده دارای زگیل
biggest
دارای شکم برامده
big
دارای شکم برامده
bigger
دارای شکم برامده
popeyed
دارای چشمان برامده
verrucose
برامده دارای زگیل
venous
دارای وریدهای برامده
cheeky
دارای گونههای برامده گستاخ
english toy spaniel
نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
bended kness
زانوهای خمیده
buckle
زانو شدن خمیدگی زانو
buckled
زانو شدن خمیدگی زانو
buckles
زانو شدن خمیدگی زانو
alpha herculis
الفا- زانو زده الفا- بر زانو نشسته
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
bulgy
برامده
biconvex
از دو سو برامده
knotted
برامده
callose
برامده
excrescent
برامده
fermented
برامده
bouffant
برامده
snaggy
برامده
convex
برامده
gibbous
برامده
pulvinated
برامده
raised
برامده
protuberant
برامده
protrusive
برامده
pulvinate
برامده
raise edges
لبههای برامده
convexo convex
دوسو برامده
stud welding
جوش برامده
apogean
برامده اوجی
exsert
برامده بودن
popeyed
چشم برامده
noses
نوک برامده هر چیزی
nose
نوک برامده هر چیزی
gearbox flange
لبه برامده جعبه دنده
fly gallery
قسمت برامده کنار صحنه تاتر
cantle
قسمت برامده کمانی عقب زین
strawberry mark
لکه برامده و قرمز رنگ مادرزادی در بدن شخص
strawberry marks
لکه برامده و قرمز رنگ مادرزادی در بدن شخص
trap
زانو
gooseneck
زانو
elbowed
زانو
elbow
زانو
knee
زانو
geniculation
زانو
knee high
تا زانو
knee-deep
زانو رس
marrow bone
زانو
knee deep
زانو رس
goose neck
زانو
marrow bones
زانو
elbows
زانو
pipe bend or knee
زانو
knees
زانو
hiza
زانو
mooreup
زانو
knapper
زانو
kneeler
زانو زن
marrow bone
قاب زانو
herculis
زانو زده
hercules
زانو زده
marrow bones
قاب زانو
knee-high
بلند تا سر زانو
patella
کاسه زانو
knee piece
زانو بند
genuflect
زانو خم کردن
kneeling position
وضعیت به زانو
genuflected
زانو خم کردن
kneehole
جای زانو
knee pan
کاسه زانو
knee joint
زانو زانویی
genuflects
زانو خم کردن
kneepan
کاسه زانو
knee joint
مفصل زانو
kneels
زانو زدن
genuflecting
زانو خم کردن
the water was overknee
اب از زانو میگذشت
overknee
از زانو گذرنده
popliteal tendon
پی زیر زانو
tendinitis
ورم زانو
tendimitis
ورم زانو
kneel
زانو زدن
knee
زانو دارکردن
knees
زانو دارکردن
popliteus
ماهیچه پس زانو
scutum
کاسه زانو
cross legged
چهار زانو
weak-kneed
سست زانو
weak kneed
سست زانو
to bend the knee
خم کردن زانو
kneeled
زانو زدن
patella
کشکک زانو
genuflexion
خم کردن زانو
genuflection
خم کردن زانو
knee cap
گنده زانو
patellae
کاسه زانو
patellae
کشکک زانو
down on your knees
زانو بزنید
kneecaps
کاسه زانو
knee hole
جای زانو
kneecap
کاسه زانو
hock
ختمی پس زانو
knee cap
کاسه زانو
popliteal artery
شریان پس زانو
housemaid's knee
اماس کاسه زانو
knee jerk reflex
بازتاب پرش زانو
popliteal tendon
وتر پشت زانو پی
avalement
حالت فنری زانو
patellar tendon
زردپی کشکک زانو
patellate
مانند کاسه زانو
knee pain
زانو درد
[پزشکی]
hercules
بر زانو نشسته راقص
herculis
بر زانو نشسته راقص
patellar
مانند کاسه زانو
patellar reflex
بازتاب پرش زانو
to kneel
پیش کسی زانو زدن
knee-jerk
حرکت غیر ارادی زانو
to bow one's knee or back
زانو یا کمر کسی خم شدن
bermuda shorts
شلوار کوتاه تا زیر زانو
kneehole
جای زانو ویادرزیر میزتحریر
hamstring
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrung
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing
زردپی طرفین حفره پشت زانو
tinga
پشتک به جلو با نیم خم زانو وچرخ فلک
kow-tow
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-towed
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kow-towing
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
kill spring
فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
kow-tows
زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
knock knee
کجی زانو به درون دراثرمرض یا نرسیدن موادغذایی
knee paddling
پاروزدن تخته موج با دست روی زانو
goose step
رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
patelliform
مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
mantelletta
شنل بلند تا سر زانو مخصوص کاردینال کلیسای کاتولیک
knickers
شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
if the knee is affected
اگر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
surfer's knot
ورم یا برجستگی زیر زانو یابالای پای موج سوار
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
body stocking
جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
body stockings
جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
knee drop
فرود روی زانو و ساق پا وبرخاستن روی پا
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
bilabiate
دارای دو لب
three legged
دارای سه پا
glochidiate
دارای مو
trilinear
دارای سه خط
odoriferous
دارای بو
footy
دارای پا
iodic
دارای ید
three-legged
دارای سه پا
fraught with
دارای
synonymous
دارای تشابه
polygamous
دارای چند زن
plumose
دارای دسته پر
petiolate
دارای دمگل
stilted
دارای چوب پا
weighted
دارای وزن
feldspathic
دارای فلدسپار
of that ilk
دارای همان جا
bodied
دارای بدن
floaty
دارای اب نشین کم
binocular
دارای دو چشم
buckish
دارای خوی بز
bumpiness
دارای برامدگی
bipartite
دارای دوقسمت
calcareous
دارای کلسیم
calcic
دارای اهک
pinnular
دارای بالچه
overbusy
دارای کارزیاد
binuclear
دارای دو هسته
petiolated
دارای دمگل
binucleated
دارای دو هسته
preemptor
دارای حق شفعه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com