Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
equiangular
دارای زوایای مساوی
Other Matches
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isodiametric
دارای قطر مساوی
three square
دارای سه ضلع مساوی
isotonic
دارای کشش مساوی
isoelectric
دارای فشارالکتریکی مساوی
equidistant
دارای مسافت مساوی
isodiametric
دارای ابعاد مساوی
isotonic
دارای اهنگ مساوی هم توان
isodynamic
دارای نیروی مغناطیسی مساوی
like as we lie
طرفین دارای ضربات مساوی
equicaloric
دارای کالری و نیروی مساوی
equimolal
دارای غلظت ملکولی مساوی
isotherm
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
isallobaric
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobar
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
proton
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
protons
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
vertical angles
گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
acroterium
یکی از زوایای رئوس مثلثی شکل سردر عمارت
theodolites
دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
cutting angle
زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود
theodolite
دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
abac scale
وسیله اندازه گیری زوایای با قوس بزرگ در سیستم مرکاتور
exterior angle
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
fret
[نقشه پیچ در پیچ در حاشیه با استفاده از خطوط افقی و عمودی با زوایای ۹۰ درجه و مربوط به کشور چین]
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
equivalents
مساوی
equivalent
مساوی
all
مساوی
even
<adj.>
مساوی
split
مساوی
plus/equals key
مساوی
bracketed
مساوی
all-
مساوی
euqal
مساوی
identical
مساوی
equalise
مساوی
identic
مساوی
peel
مساوی
draws
مساوی
ties
مساوی
draw
مساوی
save off
مساوی
no set
مساوی
square
مساوی
squared
مساوی
adequate
مساوی
all square
مساوی
hikiwate
مساوی
peels
مساوی
tie
مساوی
squaring
مساوی
squares
مساوی
equals
برابر مساوی
part
جزء مساوی
just as well
<adv.>
به طور مساوی
On an equal footing.
بر پایه مساوی
even
تراز مساوی
adequate
مساوی ساختن
equally
<adv.>
به طور مساوی
dead even
کاملا مساوی
nonpareil
غیر مساوی
tie vote
اراء مساوی
equalize
مساوی کردن
paripassu
مساوی همدرجه
equalising
مساوی کردن
equaling
برابر مساوی
equalises
مساوی کردن
equalling
برابر مساوی
equalized
مساوی کردن
equalised
مساوی کردن
equal
برابر مساوی
equaled
برابر مساوی
equalizes
مساوی کردن
equalizing
مساوی کردن
go halves
<idiom>
تقسیم مساوی
measure up
<idiom>
مساوی بودن
moiety
قسمت مساوی
equalled
برابر مساوی
equidistance
مسافت مساوی
stand off
مساوی یاهیچ به هیچ
stand-off
مساوی یاهیچ به هیچ
homographic
مساوی از حیث املاء
equate
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equated
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equates
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equaliser
امتیاز مساوی کننده
stand-offs
مساوی یاهیچ به هیچ
chronologer
مساوی است بازاقخگخمخلهسف
Afshan
[all-over pattern]
طرح افشان
[با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
spacing
در فواصل مساوی تقسیم بندی
even money
مبلغ مساوی در شرط بندی
tie-breaks
بهم خوردن وضع مساوی
equalling
: برابر شدن با مساوی بودن
tie-break
بهم خوردن وضع مساوی
tie break
بهم خوردن وضع مساوی
equals
: برابر شدن با مساوی بودن
equalled
: برابر شدن با مساوی بودن
equalizing
مساوی یاهم شکل کردن
equalising
مساوی یاهم شکل کردن
equalize
مساوی یاهم شکل کردن
equalises
مساوی یاهم شکل کردن
equalized
مساوی یاهم شکل کردن
equal
: برابر شدن با مساوی بودن
deuce
مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
equalizes
مساوی یاهم شکل کردن
equaled
: برابر شدن با مساوی بودن
fair play
<idiom>
عدالت ،مساوی ،عمل درست
coursed rubble masonry
سنگ بادبر با ارتفاع مساوی در یک رگ
equaling
: برابر شدن با مساوی بودن
aliquot
بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
amortization
پرداخت بدهی به اقساط مساوی
to add equals
اعداد مساوی را با هم جمع کردن
skittering
ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
equally
بیک درجه بطور مساوی
equalised
مساوی یاهم شکل کردن
ana
ازهر کدام بمقدار مساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
furlongs
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
furlong
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
sou
مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
trisect
بسه بخش مساوی تقسیم کردن
quarter
به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
sit on a lead
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
neck and neck
<idiom>
درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
isochronal
همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
sit on the ball
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
To swindle (fleece) someone .
سر بسر شدن ( مساوی درآمدن ؟ نه سود ونه زیان )
bifid
بوسیله شکاف بدو قسمت مساوی تقسیم شده
imparity
غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
halve
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halved
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
neutral soil
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
langley
واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
equalised
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
ballade
قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
eualize
مساوی کردن مانند کردن
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
footy
دارای پا
fraught with
دارای
iodic
دارای ید
odoriferous
دارای بو
three legged
دارای سه پا
glochidiate
دارای مو
three-legged
دارای سه پا
trilinear
دارای سه خط
bilabiate
دارای دو لب
amphibolic
دارای دو معنی
sulfureous
دارای گوگرد
feldspathic
دارای فلدسپار
social minded
دارای افکاراجتماعی
legitimate
دارای حق مشروع
legitimated
دارای حق مشروع
self abnegating
دارای کف نفس
rectilinear
دارای مسیرمستقیم
flabby
دارای عضلات شل
glanduliferous
دارای غد دکوچک
geniculate
دارای زانویی
rifled
دارای خان
glary
دارای تشعشع
aluminous
دارای زاج
sabulous
دارای شن ریزه
legitimates
دارای حق مشروع
legitimating
دارای حق مشروع
bimolecular
دارای دوملکول
rugose
دارای رکه
sonant
دارای اهنگ
basined
دارای ابگیر
backed
دارای پشت
splashy
دارای ترشح
shoaly
دارای جاهای کم اب
spirituous
دارای الکل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com