Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
botryoidal
دارای شکل خوشه انگور
Other Matches
botryoidal
شبیه خوشه انگور
grape
انگور
grapes
انگور
the juice of the grape
اب انگور
nightshade
سگ انگور
blood of the grape
اب انگور
malvasia
نوعی انگور
vintage
انگور چینی
vintages
انگور چینی
to twitch off grapes
انگور چیدن
gooseberries
انگور فرنگی
gooseberry
انگور فرنگی
scuppernong
انگور مشک
grapevine
درخت انگور
grape stone
دانه انگور
rareripe
انگور زود رس
grapy
شبیه انگور
grape stone
هسته انگور
muscadine
انگور مشک
muscatel
انگور مشک
grapevines
درخت انگور
muscadine
باده انگور مشک
gooseberry bush
درخت انگور وحشی
viniculture
پرورش انگور شراب
aciniform
انگور مانند خوشهای
scuppernong
شراب انگور مشک
muscatel
انگور یاشراب موسکاتل
stum
شیره انگور باده تازه
vintages
فصل انگور چینی محصول
riesling
انگور سفید نواحی راین
vintage
فصل انگور چینی محصول
winepress
ماشینی که اب انگور رامیگیرد چرخشت
winegrower
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
vintage year
سال وفور محصول انگور
madrono
توت فرنگی درختی انگور خرس
grapevine
[تزئینی به شکل درخت انگور]
[معماری]
madrone
توت فرنگی درختی انگور خرس
madrona
توت فرنگی درخت انگور خرس
fox grape
انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
viticulture
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
tokay
انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
Foxes when they cannot reach the grapes say they a.
<proverb>
روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
thyrsus
نیزهای که سر ان میوه کاج ویا شاخه انگور نصب شده
beards
خوشه
bunches
خوشه
grouped
<adj.>
خوشه ای
bunched
خوشه
bunching
خوشه
gregarious
خوشه خوشه
beard
خوشه
cluster
خوشه
rar
خوشه
raceme
خوشه
cluster bomb
خوشه
bunch
خوشه
clump
خوشه
clumped
خوشه
clusters
خوشه
clumping
خوشه
virgo
خوشه
virginis
خوشه
clumps
خوشه
cluster bombs
خوشه
tuffet
کلاله خوشه
globular cluster
خوشه کروی
ears
خوشه زائده
mine mooring
خوشه مین
ear
خوشه زائده
vintager
خوشه چین
mealie
خوشه ذرت
icker
خوشه ذرت
oval faced chaser punch
قلم خوشه
open cluster
خوشه باز
racemiform
خوشه مانند
racemose
بشکل خوشه
gleaning
خوشه چینی
glomerule
خوشه دسته
galactic cluster
خوشه کهکشانی
super cluster
ابر خوشه
earing
خوشه بندی
gleaner
خوشه چین
staller cluster
خوشه ستارهای
clumpy
خوشه دار
eared
خوشه دار
spadix
خوشه گریبانه دار
cluster bomb
خوشه مین خوشهای
gleaned
خوشه چینی کردن
glean
خوشه چینی کردن
globular cluster
خوشه ستارهای کروی
gleans
خوشه چینی کردن
spicular
مانند خوشه کوچک
cluster
خوشه مین خوشهای
clusters
خوشه مین خوشهای
open star cluster
خوشه باز ستارهای
gleanings
خوشه چینی کردن
cluster bombs
خوشه مین خوشهای
eared
خوشه کرده سنبله دار
grain ear
خوشه دانه
[گیاه شناسی]
ear
خوشه دار یاگوشدار کردن
grain head
خوشه دانه
[گیاه شناسی]
ears
خوشه دار یاگوشدار کردن
alpha virginis
سماک اعزال الفا- خوشه
tucket
خوشه نرسیده ذرت هندی
spica
الفا- خوشه سماک اعزل
sori
خوشههای گرده گیاهی خوشه هاگی
married failure
عمل نکردن خوشه اتصال مین
foxtail
یکجورعلف که درسران خوشه هایی ماننددم روباه دارد
ear
هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
ears
هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
glomerule
خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
meander border
[طرح پیچ در پیچ و منقطع در حاشیه با مخلوطی از گل ها و پیچک های انگور]
grape shot
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
cluster
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bombs
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
clusters
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bomb
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
ear
خوشه
[بخشی از ساقه گیاه غلاتی]
[گیاه شناسی]
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
bunching
دسته کردن خوشه کردن
bunches
دسته کردن خوشه کردن
cluster bomb
جمع کردن خوشه کردن
cluster
جمع کردن خوشه کردن
bunched
دسته کردن خوشه کردن
clusters
جمع کردن خوشه کردن
bunch
دسته کردن خوشه کردن
cluster bombs
جمع کردن خوشه کردن
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
footy
دارای پا
three legged
دارای سه پا
iodic
دارای ید
trilinear
دارای سه خط
bilabiate
دارای دو لب
odoriferous
دارای بو
three-legged
دارای سه پا
fraught with
دارای
glochidiate
دارای مو
primiparous
دارای یک اولاد
primipara
دارای یک اولاد
nitrous
دارای شوره
prerogatived
دارای حق ویژه
nucleate
دارای هسته
rugose
دارای رکه
preemptor
دارای حق شفعه
pre emptive
دارای حق شفعه
petiolated
دارای دمگل
self abnegating
دارای کف نفس
sabulous
دارای شن ریزه
formal
دارای فکر
reversioner
دارای حق رجوع
quartziferous
دارای در کوهی
pulsatile
دارای تپش
pulsant
دارای تپش
reboant
دارای واکنش
pileate
دارای کلاهک
rattly
دارای صدای تق تق
rarely beautiful
دارای زیبائی
sonant
دارای اهنگ
salaried
دارای حقوق
pseudonymous
دارای تخلص
weighted
دارای وزن
polygamous
دارای چند زن
pelliculate
دارای پوسته
rifled
دارای خان
synonymous
دارای تشابه
synonymous
دارای ترادف
overbusy
دارای کارزیاد
stilted
دارای چوب پا
palmy
دارای نخل
papillose
دارای برامدگی
silicifoeous
دارای در کوهی
shoaly
دارای جاهای کم اب
shelterer
دارای حفاظ
energetic
دارای انرژی
social minded
دارای افکاراجتماعی
of that ilk
دارای همان جا
plumose
دارای دسته پر
deadbeat
دارای سکون
deadbeats
دارای سکون
prerogatives
دارای حق ویژه
portentous
دارای فال بد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com