English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
urceolate دارای شکم بزرگ و دهانه کوچک
Other Matches
oogamous دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
ostiole سوراخ یا دهانه کوچک
Lori Pambak motif ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
peristome ردیف دندانههای کوچک درپیرامون دهانه خزه ها
zooming بزرگ و کوچک کردن تصویر
steatopygic دارای کفل بزرگ
swell butted دارای کفل بزرگ
bustiest دارای پستانهای بزرگ
abdominous دارای شکم بزرگ
throatiest دارای گلوی بزرگ
steatopygous دارای کفل بزرگ
throaty دارای گلوی بزرگ
busty دارای پستانهای بزرگ
chesty دارای سینهی بزرگ
nasute دارای منخرین بزرگ
throatier دارای گلوی بزرگ
gor bellied دارای شکم بزرگ
scale کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
case کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
cases کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
industrial دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
breast drill نوعی دریل دارای مته بزرگ
pyknic دارای شکم بزرگ واندام خپله
pycnic دارای شکم بزرگ واندام خپله
swelled head دارای عقاید بزرگ خود فروش
case sensitive search جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
locular دارای حفرههای کوچک
biloicular دارای دو اویز کوچک
crenelated دارای کنگرههای کوچک
lobulation دارای مقاطع کوچک
crenellated دارای کنگرههای کوچک
biloculate دارای دو اویز کوچک
lobulate دارای زائده کوچک
modular دارای قسمتهای کوچک
big bore اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
ranking دارای مقام بزرگ و عالی رتبه بندی
tubulous دارای گلهای کوچک لولهای
tubulose دارای گلهای کوچک لولهای
great dane نوعی سگ بزرگ وقوی که دارای پوست نرمی است
billhook نوعی کارد بزرگ که دارای نوک برگشته است
muzzle energy انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
keepers ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
ratioing کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
chute چترنجات محوطه کوچک گاو پیش از ورود به میدان بادبان سه گوش بزرگ
chutes چترنجات محوطه کوچک گاو پیش از ورود به میدان بادبان سه گوش بزرگ
keeper ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
microprocessor UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود
microprocessors UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود
elevators نشانه دهنده کوچک گرد که در یک Scroll bar که محل شمارا در یک متن یا تصویر بزرگ نشان میدهد
distribute سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributing سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
elevator نشانه دهنده کوچک گرد که در یک Scroll bar که محل شمارا در یک متن یا تصویر بزرگ نشان میدهد
distributes سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
design heuristics راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
zinjanthropus شبه انسان دارای ابروی کوتاه و دندان اسیاب بزرگ دوره پلیستوسن سفلی
I´m as hungry as a horse. آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
bayed دهانه خلیج دهانه گشاد
bay دهانه خلیج دهانه گشاد
bays دهانه خلیج دهانه گشاد
baying دهانه خلیج دهانه گشاد
overlaying بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlays بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlay بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
hungry as a hunter <idiom> آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
module بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
modules بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
normalises تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalised تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalizes تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalising تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalize تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
salt bag کیسه نمک [بافتی پارچه ای یا زیر و رو و یا بصورت قالیچه کوچک دارای پرز که جهت نگهدای از نکمک یا غلات بافته شده.]
virtual حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
rosette border حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
ratio print عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
tompion دهانه بند لوله توپ دهانه بند
projection print روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
flash defilade پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
Mother-daughter boteh design طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
Nomatic rugs قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
inlets دهانه
inlet دهانه
branching bay دهانه
drowned river mouth دهانه
muzzles دهانه
muzzled دهانه
muzzling دهانه
bay دهانه
nose دهانه
noses دهانه
throats دهانه
throat دهانه
bays دهانه
mouthpieces دهانه
mouthpiece دهانه
baying دهانه
nozzles دهانه
nozzle دهانه
bayed دهانه
embouchure دهانه
mouthless بی دهانه
outfall دهانه
orifices دهانه
orifice دهانه
yoke دهانه
estuaries دهانه
estuary دهانه
mouth دهانه
mouthed دهانه
mouthing دهانه
waterway دهانه
waterways دهانه
mouths دهانه
openings دهانه
triforium سه دهانه
orifice of the stomack دهانه
opening دهانه
jetting دهانه
span دهانه
spanning دهانه
jet دهانه
jetted دهانه
jets دهانه
spans دهانه
drift loading دهانه
port دهانه
muzzle دهانه
spouts دهانه
head دهانه
spout دهانه
spouted دهانه
firth دهانه
spouting دهانه
spanned دهانه
tuyere دهانه دم اهنگری
two necked flask بالن دو دهانه
scuppers دهانه فاضلاب رو
cups دهانه اتشفشان
orifice دهانه تنگ
joint opening دهانه یک درز
scuppering دهانه فاضلاب رو
tuyere دهانه لوله
theoretical span دهانه نظری
orifices دهانه تنگ
cup دهانه اتشفشان
arch span دهانه طاق
three necked flask بالن سه دهانه
beaks دهانه لوله
scupper دهانه فاضلاب رو
clear span دهانه ازاد
beak دهانه لوله
cupped دهانه اتشفشان
scuppered دهانه فاضلاب رو
multi span bridge پل چند دهانه
the span of a bridge چشمه یا دهانه پل
adjacent span دهانه متصل
baying دهانه انتن
bayed دهانه انتن
muzzled دهانه لوله
point bland از دهانه لوله
bay دهانه انتن
mouth of the furnace دهانه کوره
clear span دهانه موثر
outward opening دهانه خارجی
outfall دهانه خروجی
aperture دهانه یا سوراخ
apertures دهانه یا سوراخ
muzzle brake دافع دهانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com