English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
flabby دارای عضلات شل
Search result with all words
muscle bound دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
Other Matches
dystaxia رعشه عضلات
contralateral muscles عضلات مخالف
catalepsy جمود عضلات
antigravity muscles عضلات ضد گرانش
skeletal muscles عضلات مخطط
contralateral muscles عضلات مقابل
tetany کزاز عضلات
relaxation شل کردن عضلات
vaginismus گرفتگی عضلات مهبل
charley horse [American] [colloquial] گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
charleyhorse [American] [colloquial] گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
cramp in the calf گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
cramp in the leg گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
systremma [leg cramps] گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
vaginism گرفتگی عضلات مهبل
Firm muscles ( flesh ) . عضلات (گوشت ) محکم
kymograph انقباض عضلات و غیره
ligamentary مربوط به رباط عضلات
guiding عضلات کمکی مجاور
tic انقباض غیر عادی عضلات
pleurodynia درد پهلوو عضلات سینه
pleuralgia درد پهلوو عضلات سینه
hamstring عضلات عقب ران زردپی
tics انقباض غیر عادی عضلات
catalepsy تصلب وسخت شدن عضلات
hamstringing عضلات عقب ران زردپی
abasia عدم همکاری عضلات محرکه
hamstrings عضلات عقب ران زردپی
extrinsic eye muscles عضلات برون چرخشی چشم
hamstrung عضلات عقب ران زردپی
sweeny از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف
neuromuscular وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
sweeney ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
cramps گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cramp گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
knee flexion and extension machine دستگاه بدن سازی برای تقویت عضلات ساق پا
parkinsonism اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
bronchial asthma تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
achalasia عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
cataleptic مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
iodic دارای ید
glochidiate دارای مو
footy دارای پا
fraught with دارای
three legged دارای سه پا
odoriferous دارای بو
bilabiate دارای دو لب
trilinear دارای سه خط
three-legged دارای سه پا
buckish دارای خوی بز
dimply دارای فرورفتگی
dimorphic دارای دو شکل
dichotomous دارای دو بخش
diandrous دارای دوپرچم
declinatory دارای تمایل
dartrous دارای تبخال
cuspidal دارای برامدگی
dipetalous دارای دوگلبرگ
diplopodous دارای هزار پا
dipolar دارای دو قطب
dipteran دارای دو بال
dolose دارای قصدجرم
double tongued دارای دوقول
dyslogistic دارای خاطرات بد
valuable <adj.> دارای مزیت
entitative دارای وجودخارجی
cretaceous دارای گچ فراوان
crepitant دارای صدای خش خش
bumpiness دارای برامدگی
calcareous دارای کلسیم
calcic دارای اهک
capitated دارای سرمجزا
purpose-built <adj.> دارای مزیت
proper <adj.> دارای مزیت
practical <adj.> دارای مزیت
practicable <adj.> دارای مزیت
cephalous دارای کله
chinned دارای چانه
chymiferous دارای کیموس
cingulate دارای کمربند
cirrous دارای اویز
cloven foot دارای پا یا سم شکافته
functional <adj.> دارای مزیت
convenient <adj.> دارای مزیت
appropriate [for an occasion] <adj.> دارای مزیت
utilitarian [useful] <adj.> دارای مزیت
far reaching دارای اثرزیاد
febile دارای حالت تب
expedient <adj.> دارای مزیت
ill neighboured دارای همسایه بد
ill neighboured دارای محیط بد
in defect دارای کاستی
in flower دارای شکوفه
in force دارای اعتبار
beneficial <adj.> دارای مزیت
in power دارای اختیارات
indued with charm دارای فریبندگی
inflorescent دارای گل اذین
innervate دارای پی کردن
insectile دارای حشره
instinct with force دارای زور
intercommunicate دارای مراوده
invested with power دارای اختیار
studious <adj.> دارای پشتکار
humous دارای موادالی
homolographic دارای قرینه
feldspathic دارای فلدسپار
fibrinous دارای مودلیفی
floaty دارای اب نشین کم
foliolate دارای برگچه
utile [archaic] [useful] <adj.> دارای مزیت
useful <adj.> دارای مزیت
serviceable <adj.> دارای مزیت
geniculate دارای زانویی
glanduliferous دارای غد دکوچک
glary دارای تشعشع
helpful <adj.> دارای مزیت
handy [useful] <adj.> دارای مزیت
haired دارای موی ...
hearted دارای قلب ...
heterogamous دارای مادگی ها
unidirection دارای یک جهت
hexameter دارای شش وزن
sedulous <adj.> دارای پشتکار
purposeful <adj.> دارای مزیت
copperbottomed دارای ته مسی
splashes دارای ترشح
splashing دارای ترشح
assistant <adj.> دارای مزیت
elective دارای حق انتخاب
electives دارای حق انتخاب
hook nosed دارای بینی کج
hook-nosed دارای بینی کج
overlapping دارای اشتراک
bodily دارای بدن
divan دارای دوفرفیت
divans دارای دوفرفیت
bifocal دارای دو کانون
bifocals دارای دو کانون
isometric دارای یک میزان
isometrics دارای یک میزان
ambivalence دارای دو جنبه
behind دارای پس افت
splash دارای ترشح
auxiliary <adj.> دارای مزیت
applicatory <adj.> دارای مزیت
weighted دارای وزن
deadbeat دارای سکون
deadbeats دارای سکون
portentous دارای فال بد
energetic دارای انرژی
stilted دارای چوب پا
synonymous دارای ترادف
synonymous دارای تشابه
melodious دارای ملودی
melodic دارای ملودی
prerogative دارای حق ویژه
prerogatives دارای حق ویژه
salaried دارای حقوق
formal دارای فکر
helping <adj.> دارای مزیت
behinds دارای پس افت
hectic دارای تب لازم
privileged دارای امتیاز
basined دارای ابگیر
bicentric دارای دومرکز
bichrome دارای دو رنگ
purposive <adj.> دارای مزیت
bimolecular دارای دوملکول
bimorphemic دارای دوشکل
bimotored دارای دوموتور
binaural دارای دو گوش
binocular دارای دو چشم
binuclear دارای دو هسته
binucleate دارای دو هسته
binucleated دارای دو هسته
bipartite دارای دوقسمت
biradial دارای دوشعاع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com