Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
flabby
دارای عضلات شل
Search result with all words
muscle bound
دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
Other Matches
dystaxia
رعشه عضلات
contralateral muscles
عضلات مخالف
catalepsy
جمود عضلات
antigravity muscles
عضلات ضد گرانش
skeletal muscles
عضلات مخطط
contralateral muscles
عضلات مقابل
tetany
کزاز عضلات
relaxation
شل کردن عضلات
vaginismus
گرفتگی عضلات مهبل
charley horse
[American]
[colloquial]
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
charleyhorse
[American]
[colloquial]
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
cramp in the calf
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
cramp in the leg
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
systremma
[leg cramps]
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
vaginism
گرفتگی عضلات مهبل
Firm muscles ( flesh ) .
عضلات (گوشت ) محکم
kymograph
انقباض عضلات و غیره
ligamentary
مربوط به رباط عضلات
guiding
عضلات کمکی مجاور
tic
انقباض غیر عادی عضلات
pleurodynia
درد پهلوو عضلات سینه
pleuralgia
درد پهلوو عضلات سینه
hamstring
عضلات عقب ران زردپی
tics
انقباض غیر عادی عضلات
catalepsy
تصلب وسخت شدن عضلات
hamstringing
عضلات عقب ران زردپی
abasia
عدم همکاری عضلات محرکه
hamstrings
عضلات عقب ران زردپی
extrinsic eye muscles
عضلات برون چرخشی چشم
hamstrung
عضلات عقب ران زردپی
sweeny
از کار افتادگی یا فلج عضلات کتف
neuromuscular
وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
sweeney
ازکار افتادگی یا فلج عضلات کتف
cramps
گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cramp
گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
knee flexion and extension machine
دستگاه بدن سازی برای تقویت عضلات ساق پا
parkinsonism
اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
bronchial asthma
تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
achalasia
عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
cataleptic
مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
iodic
دارای ید
glochidiate
دارای مو
footy
دارای پا
fraught with
دارای
three legged
دارای سه پا
odoriferous
دارای بو
bilabiate
دارای دو لب
trilinear
دارای سه خط
three-legged
دارای سه پا
buckish
دارای خوی بز
dimply
دارای فرورفتگی
dimorphic
دارای دو شکل
dichotomous
دارای دو بخش
diandrous
دارای دوپرچم
declinatory
دارای تمایل
dartrous
دارای تبخال
cuspidal
دارای برامدگی
dipetalous
دارای دوگلبرگ
diplopodous
دارای هزار پا
dipolar
دارای دو قطب
dipteran
دارای دو بال
dolose
دارای قصدجرم
double tongued
دارای دوقول
dyslogistic
دارای خاطرات بد
valuable
<adj.>
دارای مزیت
entitative
دارای وجودخارجی
cretaceous
دارای گچ فراوان
crepitant
دارای صدای خش خش
bumpiness
دارای برامدگی
calcareous
دارای کلسیم
calcic
دارای اهک
capitated
دارای سرمجزا
purpose-built
<adj.>
دارای مزیت
proper
<adj.>
دارای مزیت
practical
<adj.>
دارای مزیت
practicable
<adj.>
دارای مزیت
cephalous
دارای کله
chinned
دارای چانه
chymiferous
دارای کیموس
cingulate
دارای کمربند
cirrous
دارای اویز
cloven foot
دارای پا یا سم شکافته
functional
<adj.>
دارای مزیت
convenient
<adj.>
دارای مزیت
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
دارای مزیت
utilitarian
[useful]
<adj.>
دارای مزیت
far reaching
دارای اثرزیاد
febile
دارای حالت تب
expedient
<adj.>
دارای مزیت
ill neighboured
دارای همسایه بد
ill neighboured
دارای محیط بد
in defect
دارای کاستی
in flower
دارای شکوفه
in force
دارای اعتبار
beneficial
<adj.>
دارای مزیت
in power
دارای اختیارات
indued with charm
دارای فریبندگی
inflorescent
دارای گل اذین
innervate
دارای پی کردن
insectile
دارای حشره
instinct with force
دارای زور
intercommunicate
دارای مراوده
invested with power
دارای اختیار
studious
<adj.>
دارای پشتکار
humous
دارای موادالی
homolographic
دارای قرینه
feldspathic
دارای فلدسپار
fibrinous
دارای مودلیفی
floaty
دارای اب نشین کم
foliolate
دارای برگچه
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
دارای مزیت
useful
<adj.>
دارای مزیت
serviceable
<adj.>
دارای مزیت
geniculate
دارای زانویی
glanduliferous
دارای غد دکوچک
glary
دارای تشعشع
helpful
<adj.>
دارای مزیت
handy
[useful]
<adj.>
دارای مزیت
haired
دارای موی ...
hearted
دارای قلب ...
heterogamous
دارای مادگی ها
unidirection
دارای یک جهت
hexameter
دارای شش وزن
sedulous
<adj.>
دارای پشتکار
purposeful
<adj.>
دارای مزیت
copperbottomed
دارای ته مسی
splashes
دارای ترشح
splashing
دارای ترشح
assistant
<adj.>
دارای مزیت
elective
دارای حق انتخاب
electives
دارای حق انتخاب
hook nosed
دارای بینی کج
hook-nosed
دارای بینی کج
overlapping
دارای اشتراک
bodily
دارای بدن
divan
دارای دوفرفیت
divans
دارای دوفرفیت
bifocal
دارای دو کانون
bifocals
دارای دو کانون
isometric
دارای یک میزان
isometrics
دارای یک میزان
ambivalence
دارای دو جنبه
behind
دارای پس افت
splash
دارای ترشح
auxiliary
<adj.>
دارای مزیت
applicatory
<adj.>
دارای مزیت
weighted
دارای وزن
deadbeat
دارای سکون
deadbeats
دارای سکون
portentous
دارای فال بد
energetic
دارای انرژی
stilted
دارای چوب پا
synonymous
دارای ترادف
synonymous
دارای تشابه
melodious
دارای ملودی
melodic
دارای ملودی
prerogative
دارای حق ویژه
prerogatives
دارای حق ویژه
salaried
دارای حقوق
formal
دارای فکر
helping
<adj.>
دارای مزیت
behinds
دارای پس افت
hectic
دارای تب لازم
privileged
دارای امتیاز
basined
دارای ابگیر
bicentric
دارای دومرکز
bichrome
دارای دو رنگ
purposive
<adj.>
دارای مزیت
bimolecular
دارای دوملکول
bimorphemic
دارای دوشکل
bimotored
دارای دوموتور
binaural
دارای دو گوش
binocular
دارای دو چشم
binuclear
دارای دو هسته
binucleate
دارای دو هسته
binucleated
دارای دو هسته
bipartite
دارای دوقسمت
biradial
دارای دوشعاع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com