Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
English
Persian
russify
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
Other Matches
bakuninism
اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
neologize
دارای عقاید نوین
swelled head
دارای عقاید بزرگ خود فروش
heterodox
دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
interfaith
شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
russianize
روسی کردن
sound off
<idiom>
عقاید را بیان کردن
to turn round
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
stalinize
کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
muscovite
روسی
russo
روسی و.......
muzhik or moujik
روسی
russian
روسی
russ
روسی
vodka
عرق روسی
pickax
کلنگ روسی
split jump
پرش روسی
pickaxe
کلنگ روسی
parian ware
چینی یا روسی
calkin
نعل روسی
russian defence
دفاع روسی
roubles
منات روسی
rouble
منات روسی
russify
روسی شدن
vodkas
عرق روسی
pickaxes
کلنگ روسی
russification
روسی سازی
ruble
منات روسی روبل
sambo
نوعی جودو روسی
petrov
دفاع پتروف یا روسی
kvass
ابجو کم الکل روسی
tarantass
درشکه بی فنروچهار چرخه روسی
russian system
سیستم روسی در دفاع گرونفلد
pogrom
قتل عام منظم روسی
pogroms
قتل عام منظم روسی
borsch
نوعی ابگوشت سبزی دار روسی
Kremlin
[برج روسی داخل شهر موسکو]
borscht
نوعی ابگوشت سبزی دار روسی
two pawns game
بازی دو پیاده در سیستم روسی در دفاع گرونفلد
multiplicity of creeds
تعد د عقاید
inquisitor
مفتش عقاید
feet on the ground
<idiom>
عقاید عاقلانه
nihilism
عقاید نهیلیستی
inquisitors
مفتش عقاید
censorship
سانسور عقاید
religious tenets
عقاید مذهبی
dogma
اصول عقاید
dogmas
اصول عقاید
mendelism
عقاید مندل
fascism
اصول عقاید فاشیست
medievalism
عقاید قرون وسطایی
lutheranism
عقاید لوتر وکلیسای او
sounding boards
عامل انتشار عقاید
small-minded opinions
عقاید کوته نظر
sounding board
عامل انتشار عقاید
soundboard
عامل انتشار عقاید
symbolically
مط العه دلایل و عقاید
orientalism
عقاید یا سیاست شرقی
leninism
عقاید اشتراکی لنین
symbolic
مط العه دلایل و عقاید
paradoxical
مخالف عقاید عمومی
rationale
توضیح اصول عقاید
doctrinal
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
junkerdom
عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
orthodox
مطابق عقاید کلیسای مسیح
syncretism
اعتقاد به توحید عقاید همتایی
junkerism
عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
ultranationalism
عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
Machiavellian
وابسته به عقاید سیاسی "ماکیاولی "
syncretic
تلفیق کننده عقاید مختلف
self expression
ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
presbyterianism
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
inquisition
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
public opinion polling
استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
His political beliefs are old hat now .
عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
inquisitions
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
brainwashing
تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
romanism
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
naturism
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
ideogram
تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
shavian
پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
brainwashes
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
modernism
نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
brainwash
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
Hungarian Activism
[جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
fundamentalism
اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
shamanism
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
censeur
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
curb
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbing
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbed
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grates
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
militarize
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporates
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
ideology
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
edges
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
reman
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
economic determinism
یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
owenism
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
inflame
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflames
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnish
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflaming
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishes
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortify
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
catalyze
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
furnishing
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
innervate
دارای پی کردن
tinkling
دارای طنین کردن
gift
دارای استعداد کردن
body
دارای جسم کردن
tinkled
دارای طنین کردن
systemize
دارای همست کردن
tinkles
دارای طنین کردن
zigzagged
دارای پیچ و خم کردن
crenelate
دارای کنگره کردن
index
:دارای فهرست کردن
fluoridate
دارای فلورید کردن
nationalising
دارای ملیت کردن
personalize
دارای شخصیت کردن
transistorize
دارای ترانسیتور کردن
zigzagging
دارای پیچ و خم کردن
nationalised
دارای ملیت کردن
indexes
:دارای فهرست کردن
nationalises
دارای ملیت کردن
nationalizing
دارای ملیت کردن
freckle
خال دارای کک مک کردن
tooth
دارای دندان کردن
indexed
:دارای فهرست کردن
embrasure
دارای منفذ کردن
bodies
دارای جسم کردن
varnishes
دارای فاهرخوب کردن
ensoul
دارای روح کردن
nitrogenize
دارای نیتروژن کردن
gifts
دارای استعداد کردن
hydroxylate
دارای هیدروکسیل کردن
personifying
دارای شخصیت کردن
personify
دارای شخصیت کردن
hydrogenate
دارای هیدروژن کردن
personifies
دارای شخصیت کردن
nationalize
دارای ملیت کردن
personified
دارای شخصیت کردن
crenellate
دارای کنگره کردن
varnishing
دارای فاهرخوب کردن
populates
دارای جمعیت کردن
vitaminize
دارای ویتامین کردن
tinkle
دارای طنین کردن
substantivize
دارای ماهیت کردن
nationalizes
دارای ملیت کردن
vallum
دارای استحکامات کردن
potentialize
دارای استعداد کردن
rampart
دارای استحکامات کردن
populate
دارای جمعیت کردن
insoul
دارای روح کردن
zigzags
دارای پیچ و خم کردن
populating
دارای جمعیت کردن
embrasures
دارای منفذ کردن
varnished
دارای فاهرخوب کردن
varnish
دارای فاهرخوب کردن
whipstitch
دارای مرز کردن
zigzag
دارای پیچ و خم کردن
castellate
دارای استحکامات کردن
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
prong
دارای چنگک یا چنگال کردن
criss-cross
دارای نقش چلیپایی کردن
rehabilitated
دارای امتیازات اولیه کردن
wig
دارای گیس مصنوعی کردن
criss-crossing
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crosses
دارای نقش چلیپایی کردن
rehabilitates
دارای امتیازات اولیه کردن
wigs
دارای گیس مصنوعی کردن
methodize
دارای روش یاقاعدهای کردن
prongs
دارای چنگک یا چنگال کردن
panes
دارای جام شیشه کردن
bedevil
دارای روح شیطانی کردن
to p a thing for a person
کسی را دارای چیزی کردن
rehabilitate
دارای امتیازات اولیه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com