Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
independent
دارای قدرت مطلقه
Other Matches
imperium
قدرت مطلقه
totalitarian
دارای حکومت مطلقه ودیکتاتوری
sovereign
دارای قدرت عالیه
influential
دارای نفوذ و قدرت
cogent
دارای قدرت وزور
limitary
دارای قدرت محدود
anticipative
دارای قدرت پیشگویی
omnificent
دارای قدرت خلاقه
prepotent
دارای قدرت کامل
sovereigns
دارای قدرت عالیه
hold the reins
<idiom>
ادم دارای قدرت ونفوذ
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
totipotent
دارای قدرت تولید یک ارگانیسم از یک جزء ان
scepter
دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
top drawer
دارای مقام یا اهمیت عالی قدرت عالیه
unipotent
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
self enforcing
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
superfluid
جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده
to piss off the wrong people
<idiom>
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
eurytopic
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
abler
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
able
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
ablest
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
referenda
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums
حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
blockbusters
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbuster
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
divorcees
مطلقه
divorcee
زن مطلقه
divorcees
زن مطلقه
divorced woman
مطلقه
divorcee
مطلقه
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
absolute monarchy
سلطنت مطلقه
imperium
حق حاکمیت مطلقه
absolutism
طریقه مطلقه
despotism
حکومت مطلقه
caesarism
حکومت مطلقه
despotic rule
حکومت مطلقه
monarchy
سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
monarchies
سلطنت مطلقه رژیم سلطنتی
monarchy absolute
حکومت سلطنتی مطلقه واستبدادی
suzerain
اختیار دار کشور حکومت مطلقه
absolutism
حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
creativeness
قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
totalitarianize
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
dictatorship
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dictatorships
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
power takeoff
قدرت
strong arm
قدرت
strong-arm
قدرت
zing
قدرت
force
قدرت
tensions
قدرت
forces
قدرت
power
قدرت
forcing
قدرت
tension
قدرت
nerves
قدرت
nerve
قدرت
abilities
قدرت
ability
قدرت
authority
قدرت
posses
قدرت
inauthoritative
بی قدرت
might
قدرت
energies
قدرت
posse
قدرت
godown
قدرت
energy
قدرت
strength
قدرت
strengths
قدرت
sovereignty
قدرت
vigour
قدرت
will power
<idiom>
قدرت
potency
قدرت
powers
قدرت
powering
قدرت
vis
قدرت
strenght
قدرت
powered
قدرت
vim
قدرت
capability
قدرت
commanding
با قدرت
vigor
قدرت
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
economic power
قدرت اقتصادی
dielectric power
قدرت دی الکتریکی
purchasing power
قدرت خرید
detectability
قدرت اشکارسازی
explosive force
قدرت انفجار
diagonal power
قدرت قطری
detection range
قدرت اکتشافی
dielectric strength
قدرت دی الکتریک
omnipotence
قدرت تام
fasces
قدرت مجازات
explosive energy
قدرت انفجار
fire power
قدرت اتش
engine power
قدرت موتور
engine performance
قدرت موتور
emissive power
قدرت صدور
power failure
قطع قدرت
effective power
قدرت موثر
posse
قدرت قانونی
economic potential
قدرت اقتصادی
power failures
قطع قدرت
omnipotence
قدرت مطلق
driving power
قدرت محرکه
fire power
قدرت تیراندازی
accelerating power
قدرت شتاب
rods
میله قدرت
basicity
قدرت بازی
bearing capacity
قدرت تحمل
benumb
بی قدرت کردن
bond strength
قدرت پیوند
cans
قدرت داشتن
power function
تابع قدرت
authority symbol
نماد قدرت
fullest
تمام قدرت
authority figure
مظهر قدرت
adhesive stress
قدرت چسبندگی
full
تمام قدرت
absorption power
قدرت جذب
almightiness
قدرت کامل
absorbency
قدرت جذب
authoritarianism
قدرت طلبی
rod
میله قدرت
canning
قدرت داشتن
can
قدرت داشتن
circuit breaking capacity
قدرت قطع
cutting power
قدرت برش
damping power
قدرت میرایی
deglutition
قدرت بلع
solvency
قدرت حلالپوشی
authoritarian
قدرت طلب
authoritarians
قدرت طلب
cutting capacity
قدرت برش
hands
قدرت توپگیری
firepower
قدرت شلیک
cogency
قدرت عقیده
combat power
قدرت رزمی
conveying capacity
قدرت انتقال
countervailing power
قدرت همسنگ
dynamism
قدرت تحرک
destructivity
قدرت تخریب
power loss
گمگشتگی قدرت
prepotency
قدرت کامل
stock car
قدرت و دوام
puissance
توان قدرت
stock-car
قدرت و دوام
rating plate
پلاک قدرت
will-power
قدرت اراده
receptivity
قدرت پذیرش
world power
قدرت جهانی
world power
قدرت دنیوی
power transmission
انتقال قدرت
power test
ازمون قدرت
authority
مرجع قدرت
prepotence
قدرت کامل
creativity
قدرت ابداع
creativity
قدرت خلاقه
power outege
قطع قدرت
power source
منبع قدرت
power stroke
مرحله قدرت
power structure
ساخت قدرت
power supplay
منبع قدرت
superpower
ابر قدرت
will to power
قدرت خواهی
reflecting power
قدرت انعکاس
super power
ابر قدرت
the finger of god
قدرت خدا
sights
قدرت دید
power
قدرت نیرو
powers
قدرت نیرو
sight
قدرت دید
powering
قدرت نیرو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com