English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
shock head دارای موی فراوان
Search result with all words
cretaceous دارای گچ فراوان
shock headed انبوه گیسو دارای موی فراوان
Other Matches
easy money پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
redun dantly فراوان
oodlins فراوان
richly فراوان
prolific فراوان
abundant فراوان
plentiful فراوان
copious فراوان
exuberant فراوان
in galore فراوان
in abundance فراوان
plentifully فراوان
affluent فراوان
unsparing فراوان
profuse فراوان
oodles فراوان
galore فراوان
excessive فراوان
redundantly فراوان
feracious فراوان
all out فراوان
foison فراوان
fulsome فراوان
plenty فراوان
superabundant فراوان
exuberantly فراوان
an abundance of فراوان
ample فراوان مفصل
teem فراوان بودن
teems فراوان بودن
abound in فراوان داشتن
teeming فراوان بودن
overflowing فراوان ریزش
plenty of rain باران فراوان
very چندان فراوان
superrabundant زیاد فراوان
exuberate فراوان بودن
f. money پول فراوان
rife فراوان عادی
foison محصول فراوان
feisty فراوان چابک
bounteous باسخاوت فراوان
post haste با شتاب فراوان
amply بطور فراوان
lots بسیار فراوان
teemed فراوان بودن
abound with فراوان داشتن
infest فراوان بودن در
rampant فراوان حکمفرما
abounding فراوان بودن
abounds فراوان بودن
luxuriant vegetation گیاهان فراوان
abundantly بطور فراوان
it smells of the lamp با زحمت فراوان
infested فراوان بودن در
infesting فراوان بودن در
abounded فراوان بودن
rampant vegetation گیاهان فراوان
abundant element عنصر فراوان
abound فراوان بودن
infests فراوان بودن در
post haste بسرعت شتاب فراوان
grow rife فراوان یا متداول شدن
a copious choice of food and drink غذا و نوشیدنی فراوان
to have plenty of time وقت فراوان داشتن
here is bread in plenty نان فراوان داریم
superabound زیاد فراوان بودن
pervades فراوان یا شایع بودن
pervading فراوان یا شایع بودن
in deepest sympathy با دلسوزی بسیار فراوان
pervade فراوان یا شایع بودن
copiously فراوان زیاد مفصلا
knock oneself out <idiom> باعث تلاش فراوان
pervaded فراوان یا شایع بودن
luxuriance شکوه وجلال فراوان
he is f. of money پول فراوان دارد
luxuriates فراوان شدن وفور یافتن
luxuriated فراوان شدن وفور یافتن
luxuriate فراوان شدن وفور یافتن
labor rich country کشور با نیروی کار فراوان
luxuriating فراوان شدن وفور یافتن
overrefinement تهذیب بسیار اراستگی فراوان
slather مقدار فراوان بیش ازاندازه
overlabour با رنج فراوان انجام دادن
with much pains با رنج فراوان با زحمات بسیار
overabound بیش از اندازه فراوان بودن
it is a in terms پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
Ferdowsi is held in the greatest respect. فردوسی مورد احترام فراوان است
Joyedevivre لذت فراوان زندگی [ریشه فرانسوی]
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
it is of a wide distribution در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
Mahogany was once abundant [prolific] in the tropical forests. یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
Vistory was dearly bought . پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
jam session اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
opened تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
Perspex خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
opens تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
phenolic epoxy خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
three legged دارای سه پا
three-legged دارای سه پا
footy دارای پا
fraught with دارای
trilinear دارای سه خط
glochidiate دارای مو
odoriferous دارای بو
bilabiate دارای دو لب
iodic دارای ید
accentual دارای تاکید
acetylate دارای ریشهء
acetylize دارای ریشهء
ternal دارای سه تغییر
straight line دارای خط مستقیم
adamantean دارای تلئلو
aluminous دارای زاج
testate دارای وصیت
electives دارای حق انتخاب
strontic دارای استرونیوم
prurient دارای فکرشهوانی
privileged دارای امتیاز
divan دارای دوفرفیت
divans دارای دوفرفیت
bifocal دارای دو کانون
isometrics دارای یک میزان
sulfureous دارای گوگرد
isometric دارای یک میزان
bifocals دارای دو کانون
swell butted دارای ته گنده
bodily دارای بدن
ambivalence دارای دو جنبه
hook nosed دارای بینی کج
hook-nosed دارای بینی کج
overlapping دارای اشتراک
hectic دارای تب لازم
terahenous دارای 4 مادگی
cingulate دارای کمربند
behinds دارای پس افت
behind دارای پس افت
syntonic دارای بسامدمشابه
elective دارای حق انتخاب
rifled دارای خان
umbrageous دارای سوفن
two way دارای دو راه
two handed دارای دو دست
turpentinous دارای تربانتین
tungstic دارای تنگستن
weighted دارای وزن
deadbeat دارای سکون
deadbeats دارای سکون
portentous دارای فال بد
triradiate دارای سه شعاع
tripetalous دارای سه کلبرگ
trinomial دارای سه عبارت
trinary دارای سه متغیر
undersigned دارای امضاء
underweight دارای کسروزن
unidirection دارای یک جهت
weak sighted دارای چشم کم سو
weak eyed دارای چشم کم سو
warty دارای زگیل
wapper jawed دارای ارواره کج
vivific دارای حیات
viniferous دارای شراب
varietal دارای تنوع
vagility دارای تحرک
vagile دارای تحرک
univalent دارای یک فرفیت
unipod دارای یک پایه
unifoliate دارای یک برگ
unidirectional دارای یک جهت
trinal دارای سه متغیر
trimolecular دارای سه ملکول
trilocular دارای سه حفره
triconered دارای سه گوشه
tricone دارای سه شاخ
salaried دارای حقوق
trichotomous دارای سه قسمت
triatomic دارای سه اتم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com