Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
fulcrum
دارای نقطه اتکاء کردن
Other Matches
stay
نقطه اتکاء
staddle
نقطه اتکاء
fulcrum
نقطه اتکاء
point d'appui
نقطه اتکاء
stayed
نقطه اتکاء
tenuous
بدون نقطه اتکاء
center
متمرکز نقطه اتکاء
mainstays
وابستگی عمده نقطه اتکاء
mainstay
وابستگی عمده نقطه اتکاء
pivots
محور اصلی کار نقطه اتکاء
pivoted
محور اصلی کار نقطه اتکاء
pivot
محور اصلی کار نقطه اتکاء
sheet anchor
لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
sheet anchors
لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
diffident
دارای عدم اتکاء بنفس محجوب
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
behinds
اتکاء
dependence
اتکاء
behind
اتکاء
inexistency
اتکاء ذاتی
self-assurance
اتکاء به نفس
bearing plate
صفحه اتکاء
interdependence
اتکاء متقابل
interdependency
اتکاء متقابل
indpendence
اتکاء نفس
atony
عدم اتکاء
arc boutant
قوس اتکاء
inexistence
معدومی اتکاء ذاتی
self reliance
اتکاء بنفس خود
self support
اتکاء بخود تکفل مخارج خود
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
speckle
نقطه نقطه یا خال خال کردن
flecks
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
fleck
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
fix
نقطه کردن
fixes
نقطه کردن
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
localizing
در یک نقطه جمع کردن
point
نقطه گذاری کردن
localize
در یک نقطه جمع کردن
punctuating
نقطه گذاری کردن
localizes
در یک نقطه جمع کردن
localising
در یک نقطه جمع کردن
localises
در یک نقطه جمع کردن
punctuates
نقطه گذاری کردن
punctuate
نقطه گذاری کردن
punctuated
نقطه گذاری کردن
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
point
نقطه گذاری کردن ممیز
neutral earth
زمین کردن نقطه صفر
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuating
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuate
نشان گذاری کردن نقطه دار
mooring
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
punctuates
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated
نشان گذاری کردن نقطه دار
stipple
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
hue
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
staging area
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
grates
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbs
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
incorporates
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
reman
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
inflaming
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflames
دارای اماس کردن ملتهب کردن
catalyze
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
fortifying
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishes
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortify
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnish
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
innervate
دارای پی کردن
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
self depedence
اتکاء بنفس اعتماد بنفس
self dependence
اتکاء به نفس اعتماد به نفس
tinkles
دارای طنین کردن
tinkled
دارای طنین کردن
varnish
دارای فاهرخوب کردن
indexes
:دارای فهرست کردن
indexed
:دارای فهرست کردن
varnishing
دارای فاهرخوب کردن
index
:دارای فهرست کردن
tinkling
دارای طنین کردن
systemize
دارای همست کردن
tinkle
دارای طنین کردن
zigzag
دارای پیچ و خم کردن
nationalizing
دارای ملیت کردن
nationalizes
دارای ملیت کردن
nationalize
دارای ملیت کردن
nitrogenize
دارای نیتروژن کردن
personalize
دارای شخصیت کردن
whipstitch
دارای مرز کردن
nationalises
دارای ملیت کردن
hydroxylate
دارای هیدروکسیل کردن
hydrogenate
دارای هیدروژن کردن
zigzags
دارای پیچ و خم کردن
populating
دارای جمعیت کردن
zigzagging
دارای پیچ و خم کردن
nationalising
دارای ملیت کردن
populates
دارای جمعیت کردن
zigzagged
دارای پیچ و خم کردن
populate
دارای جمعیت کردن
substantivize
دارای ماهیت کردن
bodies
دارای جسم کردن
varnished
دارای فاهرخوب کردن
rampart
دارای استحکامات کردن
personify
دارای شخصیت کردن
personifying
دارای شخصیت کردن
tooth
دارای دندان کردن
varnishes
دارای فاهرخوب کردن
castellate
دارای استحکامات کردن
ensoul
دارای روح کردن
crenelate
دارای کنگره کردن
fluoridate
دارای فلورید کردن
crenellate
دارای کنگره کردن
embrasures
دارای منفذ کردن
embrasure
دارای منفذ کردن
personifies
دارای شخصیت کردن
personified
دارای شخصیت کردن
freckle
خال دارای کک مک کردن
potentialize
دارای استعداد کردن
gifts
دارای استعداد کردن
vallum
دارای استحکامات کردن
transistorize
دارای ترانسیتور کردن
gift
دارای استعداد کردن
vitaminize
دارای ویتامین کردن
nationalised
دارای ملیت کردن
insoul
دارای روح کردن
body
دارای جسم کردن
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
post tensioning
پیش تنیدگی ناشی از کشش ارماتورهائی که بعد از بتن ریزی تحت کشش قرارگرفته و روی بتن عمل امده و سخت شده اتکاء دارد
wig
دارای گیس مصنوعی کردن
flyspeck
دارای لکه مگس کردن
rehabilitates
دارای امتیازات اولیه کردن
methodize
دارای روش یاقاعدهای کردن
hyphenate
بوسیله خط دارای فاصله کردن
wigs
دارای گیس مصنوعی کردن
criss-crossing
دارای نقش چلیپایی کردن
bedevilling
دارای روح شیطانی کردن
panes
دارای جام شیشه کردن
rehabilitating
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitated
دارای امتیازات اولیه کردن
sanitate
دارای لوازم بهداشتی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com