Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
inesse
دارای هستی واقعی
Other Matches
extant
دارای هستی
substantive
دارای ماهیت واقعی حقیقی
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
architecture proper
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
reality
هستی
essence
هستی
esse
هستی
realities
هستی
being
هستی
existences
هستی
thou art
تو هستی
existence
هستی
realities
هستی اصلیت
existential
مربوط به هستی
corporality
هستی جسمانی تن
to call into being
هستی دادن
to bring existence
هستی دادن
vivifier
هستی بخش
individuum
هستی مطلق
reality
هستی اصلیت
ingenerate
هستی دادن
All right?
سالم هستی؟
Is everything all right?
سالم هستی؟
Are you hungry?
تو گرسنه هستی؟
What are you waiting for ?
معطل چه هستی ؟
existentialism
هستی گرایی
objectivity
هستی واقعیت
to give being to
هستی بخشیدن
ens
هستی مطلق
ontologist
هستی شناس
ontology
هستی شناسی
substantively
با داشتن هستی جداگانه
raw deal
<idiom>
آخر خط ،پایان هستی
cosmic
مربوط به عالم هستی
cosmic
مربوط بعالم هستی
ontological
وابسته به هستی شناسی
individuum
هستی تجزیه ناپذیر
antitheist
منکر هستی خدا
pre existence
هستی از پیش ازلیت
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
I want to swim ,are you on ?
اهلش هستی شنا کنیم ؟
atheistical
مبنی برانکار هستی خدا
You are stll a child in her eyes.
به چشم اوهنوز یک بچه هستی
nirvanas
پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
nirvana
پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
being
زمان حال فعل be to هستی
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
Very funny ! Ha , ha , ha !
یخ کنی ( خیلی لوس وبی مزه هستی )
I'm still not quite sure how good you are.
من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Let's see how much you can take.
<idiom>
ببینیم چند مرد حلاج هستی.
[اصطلاح روزمره]
Are you still around?
هنوز هستی ؟
[مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
I appreciate your concern, but I'm fine.
خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
metagnosticism
عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
actual
واقعی
veritable
واقعی
ex post
واقعی
concrete
: واقعی
real
واقعی
unfeigned
واقعی
right
واقعی
lifelike
واقعی
righted
واقعی
true life
واقعی
essentials
واقعی
veracious
واقعی
essential
واقعی
objective
واقعی
actuals
واقعی
virtual
واقعی
ex post saving
واقعی
very
واقعی
factually
واقعی
factual
واقعی
literal
واقعی
objectives
واقعی
card-carrying
واقعی
righting
واقعی
veridical
واقعی
McCoy
واقعی
positive
واقعی
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
true power
توان واقعی
true vertical
قائم واقعی
objective value
ارزش واقعی
real sector
بخش واقعی
real storage
انباره واقعی
practical
واقعی کارازموده
objective data
دادههای واقعی
real score
نمره واقعی
down-to-earth
حقیقی واقعی
down to earth
حقیقی واقعی
true slump
نشست واقعی
practicals
واقعی کارازموده
insubstantial
غیر واقعی
out of pocket expenses
هزینه واقعی
unreal
غیر واقعی
actual cost
هزینه واقعی
life size
اندازه واقعی
actual damage
خسارت واقعی
actualize
واقعی کردن
actual velocity
سرعت واقعی
actual self
خود واقعی
actual saving
پس انداز واقعی
actual price
قیمت واقعی
actual parameter
پارامتر واقعی
actual loss
زیان واقعی
actual load
بار واقعی
actual key
کلید واقعی
actual income
درامد واقعی
true complement
متمم واقعی
airy-fairy
غیر واقعی
jisen
مبارزه واقعی
unrealistic
غیر واقعی
matter-of-fact
بطور واقعی
matter of fact
بطور واقعی
unrealistically
غیر واقعی
carry out
واقعی کردن
life-size
اندازه واقعی
true form
فرم واقعی
true complement
مکمل واقعی
actual address
نشانی واقعی
actual argument
نشانوند واقعی
true north
شمال واقعی
never-never land
غیر واقعی
never-never
غیر واقعی
nominal
غیر واقعی
actual expenses
مخارج واقعی
real value
ارزش واقعی
real numbers
اعداد واقعی
real anxiety
اضطراب واقعی
real fluid
سیال واقعی
real mode
حالت واقعی
real memory
حافظه واقعی
realising
واقعی کردن
implement
واقعی کردن
real earnings
درامدهای واقعی
carry ineffect
واقعی کردن
realizes
واقعی کردن
accomplish
واقعی کردن
put ineffect
واقعی کردن
realizing
واقعی کردن
bring inbeing
واقعی کردن
make something happen
واقعی کردن
execute
واقعی کردن
genuine
واقعی حقیقی
carry into effect
واقعی کردن
historical costs
هزینه واقعی
real assets
دارائیهای واقعی
real capital
سرمایه واقعی
put inpractice
واقعی کردن
real
واقعی موجود
real income
درامد واقعی
real wage
مزد واقعی
very
واقعی فعلی
realize
واقعی کردن
real address
آدرس واقعی
bring into being
واقعی کردن
truest
واقعی حقیقی
truer
واقعی حقیقی
realised
واقعی کردن
realises
واقعی کردن
true
واقعی حقیقی
put into effect
واقعی کردن
put into practice
واقعی کردن
actualise
[British]
واقعی کردن
incidental expenses
هزینههای واقعی
realized
واقعی کردن
fulfill
[American]
واقعی کردن
actualize
واقعی کردن
make a reality
واقعی کردن
real costs
هزینههای واقعی
pepper corn rent
اجاره غیر واقعی
true meridian
نصف النهار واقعی
real interest rate
نرخ بهره واقعی
real national income
درامد ملی واقعی
actual neurosis
روان رنجوری واقعی
false
ساختگی غیر واقعی
no par
بدون ارزش واقعی
real rate of interest
نرخ بهره واقعی
actual velocity of ground water
سرعت واقعی اب زیرزمینی
pragmatize
واقعی نشان دادن
real balance effect
اثر مانده واقعی
real will
نظریه اراده واقعی
ideal
مطابق نمونه واقعی
real purchasing power
قدرت خرید واقعی
unreal
غیر واقعی خیالی
objectively
بطور واقعی یا خارجی
real McCoy
<idiom>
چیز واقعی واصیل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com