Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
spindle shanked
دارای پاهای دراز وباریک لندوک
Other Matches
spindle legged
دارای پاهای درازوباریک لندوک
narrow
دراز وباریک
narrower
دراز وباریک
lanky
دراز وباریک
narrowed
دراز وباریک
narrowest
دراز وباریک
hatchet face
صورت دراز وباریک
footsore
دارای پاهای زخمی
foot sore
دارای پاهای زخمی
feather footed
دارای پاهای پردار
plumiped
دارای پاهای پردار
rough footed
دارای پاهای پردار
duckfooted
دارای پاهای شهن
fin footed
دارای پاهای پرده دار
rough legged
دارای پاهای پردار مودرچهارقلم
gaited
اسب دارای حرکت پاهای معین
leg of mutton
دارای پاهای مثلثی شکل شبیه گوسفند
longevous
دارای عمر دراز
long-lived
دارای عمر دراز
long lived
دارای عمر دراز
longicorn
دارای شاخک دراز
full bottomed
دارای دنباله دراز
lantern jawed
دارای ارواره دراز و لاغر
spondee
وتدی که دارای دوهجای دراز باشد
lanky
لندوک
beanpoles
لندوک
beanpole
لندوک
legged
لندوک
lanky a
بلندولاغر لندوک
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
slender
بلند وباریک
toggle
محور کوتاه وباریک
chine
دره تنگ وباریک
canon
دره عمیق وباریک
canons
دره عمیق وباریک
cockleshell
قایق کوچک وباریک
cockleshells
قایق کوچک وباریک
toggles
محور کوتاه وباریک
astraddle
با پاهای از هم گشاده
heel
پاهای عقب
astride
با پاهای گشاداز هم
heels
پاهای عقب
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
kayaks
نوعی قایق سبک وباریک
tarpon
ماهی بزرگ وباریک مدیترانه
kayak
نوعی قایق سبک وباریک
stag position
وضع پاهای باز
stag jump
پرش با پاهای باز در هوا
gait
طرز حرکت پاهای اسب
red legs
نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
hermit crabs
خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
hermit crab
خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
tape line
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
side staddle hep
پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
capriole
پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
jack knife
خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
She has long and shapely legs .
ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
straddle seat
تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
soricine
موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
prolix
دراز
lengthy
دراز
long-
دراز
oblongs
دراز
oblong
دراز
toom
دراز
longer
دراز
longed
دراز
longs
دراز
to piece out
دراز
to eke out
دراز
verbose
دراز
to be prolonged
دراز
long
دراز
longish
دراز
longest
دراز
long headed
سر دراز
oblongated
دراز
lengthwise
دراز
longheaded
دراز سر
macro
دراز
dolichomorphic
دراز تن
linear
دراز
blue moon
زمان دراز
long necked
گردن دراز
long range
دراز مدت
long eared
گوش دراز
long run
دراز مدت
long term
دراز مدت
long wind
دراز نفسی
longeval
دراز عمر
longhead
کله دراز
proboscises
پوزه دراز
proboscis
پوزه دراز
longevity
دراز عمری
long bone
استخوانهای دراز
lengthen
دراز کردن
long billed
نوک دراز
couchant
دراز کشیده
drag on
<idiom>
دراز کردن
codling
یکجورسیب دراز
long-time
دراز مدت
long-drawn-out
دور و دراز
long life
عمر دراز
long-life
عمر دراز
codlin
یکجورسیب دراز
ileum
روده دراز
inductile
دراز نشو
far fetched
دور و دراز
far-fetched
دور و دراز
verbalization
دراز گویی
at full length
دراز کشیده
lantern jawed
چانه دراز
lanternjaws
چانه دراز
long bill
نوک دراز
to stretch out
دراز کردن
weedy
دراز و باریک
streek
دراز کردن
lengthened
دراز شدن
lengthened
دراز کردن
lengthen
دراز شدن
long shunt
شنت دراز
elongating
دراز شدن
elongating
دراز کردن
snipe
نوک دراز
sniped
نوک دراز
snipes
نوک دراز
sniping
نوک دراز
elongates
دراز شدن
extend
دراز کردن
elongate
دراز کردن
elongate
دراز شدن
lengthening
دراز کردن
lengthening
دراز شدن
stretch
دراز کردن
morella cherry
گیلاس دم دراز
tender fleshed cherry
گیلاس دم دراز
oblonated
دراز :درازنا
elongation
دراز شدگی
pintail
اردک دم دراز
prolixity
دراز نویسی
prolongate
دراز کردن
stretched
دراز کردن
stretches
دراز کردن
protract
دراز کردن
gangling
طولانی و دراز
oblong
دراز پهنا
lengthens
دراز شدن
oblongs
دراز پهنا
lengthens
دراز کردن
elongates
دراز کردن
long-term
دراز مدت
long winded
دراز نفس
long-winded
دراز نفس
long run
[American E]
<adj.>
دراز مدت
long term
<adj.>
دراز مدت
longer-term
دراز مدت
in the long run
در دراز مدت
wader
مرغ دراز پا
string
چسبناک دراز
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
tusk
دندان دراز وتیز
orang-outang
یکجوربوزینه دراز دست
toboggans
سورتمه دراز و باریک
tusks
دندان دراز وتیز
long horned grasshopper
ملخ شاخک دراز
abusive
ناسزاوار زبان دراز
orang-outangs
یکجوربوزینه دراز دست
orang-outans
یکجوربوزینه دراز دست
long necked flask
بالن گردن دراز
verbose
دراز نویس درازگو
verbosity
دراز نویسی پرگویی
long-term
دوره دراز مدت
scoldpaceous
مانند نوک دراز
repose
دراز کشیدن غنودن
reach
دراز کردن دست
scolopax
جنس نوک دراز
mygale
موش پوزه دراز
orang outang
یکجوربوزینه دراز دست
deferred liability
دیون دراز مدت
long lived
دراز عمر معمر
long-lived
دراز عمر معمر
grallatorial
وابسته به دراز پایان
godwit
نوک دراز ابی
longer-term
دوره دراز مدت
tractile
لوله شو دراز شدنی
weeding
دراز و لاغر پوشاک
johnboat
قایق دراز و باریک
weeded
دراز و لاغر پوشاک
to make old bones
عمر دراز کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com