Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
progressional
دارای پیشرفت تدریجی
Other Matches
process
پیشرفت تدریجی ومداوم
processes
پیشرفت تدریجی ومداوم
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
phases
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phased
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phase
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
step-by-step
تدریجی
step by step
تدریجی
slowest
تدریجی
slow
تدریجی
gradual
تدریجی
gradatory
تدریجی
gradational
تدریجی
imperceptible
تدریجی
step wise
تدریجی
progressive
تدریجی
slowing
تدریجی
slows
تدریجی
piecemeal
تدریجی
slower
تدریجی
slowed
تدریجی
piecemeal
بطور تدریجی
delelopment
تکامل تدریجی
piecemeal
بتدریج تدریجی
partial shipment
حمل تدریجی
quantizer
تدریجی کننده
quantize
تدریجی کردن
insti
ریزش تدریجی
glaucoma
کوری تدریجی
insti
تلقین تدریجی
instillation
ریزش تدریجی
evanescence
زوال تدریجی
fail soft
با خرابی تدریجی
fail soft
تخریب تدریجی
fail softly
با خرابی تدریجی
progressive assambly
نصب تدریجی
progressive burning
سوزش تدریجی
progressive paralysis
فلج تدریجی
progressive relaxation
ارمیدگی تدریجی
erosion
تحلیل تدریجی
progress payments
پرداخت تدریجی
graduality
تدریجی بودن
evolution
تکامل تدریجی
gradation
انتقال تدریجی
gradualness
تدریجی بودن
gradations
انتقال تدریجی
corrosion
فساد تدریجی
step by step excitation
تحریک تدریجی
scale down
کاهش تدریجی
living death
مرگ تدریجی
evolution
تحول تکامل تدریجی
graduates
تغییر تدریجی کردن
insinuation
نفوذ دخول تدریجی
evanescence
فقدان تدریجی ناپایداری
gas degeneration
فساد تدریجی گازی
progressive burning
سوختن تدریجی خرج
gradual
شیب تدریجی واهسته
graduating
تغییر تدریجی کردن
graduate
تغییر تدریجی کردن
intergradation
محو سازی تدریجی
instilment
ریزش و تلقین تدریجی
lysis
سقوط وزوال تدریجی مرض
evolutionism
اصول ترقی و تکامل تدریجی
abklingen
محو شدن تدریجی احساس
progressive cookery
پخت تدریجی غذای یکان
striptease
رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
lysate
محصول زوال وفساد تدریجی سلول
frequency drift
تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
atmospheric corrosion
فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا
escalation
افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
winder
گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت
accrual
افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
lamb's tongue
[کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
scalogram
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
scallywag
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
choked
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
chokes
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choke
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
achievement age
سن پیشرفت
accomplishment
پیشرفت
progresses
پیشرفت
progressed
پیشرفت
advancement
پیشرفت
growth
پیشرفت
advance
پیشرفت
advancing
<adj.>
پیشرفت
furtherance
پیشرفت
going
پیشرفت
headway
پیشرفت
attainments
پیشرفت
attainment
پیشرفت
progressing
پیشرفت
progression
پیشرفت
progressions
پیشرفت
growths
پیشرفت
promotions
پیشرفت
advance
پیشرفت
advances
پیشرفت ها
proceedings
پیشرفت ها
lifted
پیشرفت
lifts
پیشرفت
advancing
پیشرفت
advances
پیشرفت
undeveloed
بی پیشرفت
promotion
پیشرفت
head way
پیشرفت
improvements
پیشرفت
improvement
پیشرفت
improvement
پیشرفت
progress
پیشرفت
achievement
پیشرفت
progress
پیشرفت
development
پیشرفت
achievements
پیشرفت
developments
پیشرفت
underdeveloped
کم پیشرفت
advance
پیشرفت
lift
پیشرفت
progression
پیشرفت
lifting
پیشرفت
here goes
<idiom>
پیشرفت کردن
get ahead
<idiom>
پیشرفت کردن
achievement need
نیاز پیشرفت
becalmed
از پیشرفت بازداشتن
becalm
از پیشرفت بازداشتن
n achievement
نیاز پیشرفت
achievement test
آزمون پیشرفت
achievement curve
منحنی پیشرفت
capability
استعداد پیشرفت
make a dent in
<idiom>
پیشرفت کردن
achievement motive
انگیزه پیشرفت
the a of the army
پیشرفت ارتش
ongoing
درحال پیشرفت
technical progress
پیشرفت فنی
developmental stage
مرحله پیشرفت
becalming
از پیشرفت بازداشتن
come along
پیشرفت کردن
progress chaser
نافر پیشرفت
obstructionist
از پیشرفت کارمجلس را از
improvement curve
منحنی پیشرفت
beat
پیشرفت زنش
beats
پیشرفت زنش
further
پیشرفت کردن
velocity of advance
تندی پیشرفت
developments
رشد پیشرفت
development
رشد پیشرفت
furthers
پیشرفت کردن
furthering
پیشرفت کردن
progressivist
پیشرفت گرای
economic progress
پیشرفت اقتصادی
thriving
پیشرفت کردن
becalms
از پیشرفت بازداشتن
technological improvement
پیشرفت فنی
reaction progress
پیشرفت واکنش
thrive
پیشرفت کردن
thrived
پیشرفت کردن
thrives
پیشرفت کردن
Luddites
پیشرفت گریز
Luddite
پیشرفت گریز
to gain ground
پیشرفت کردن
degree of advancement
درجه پیشرفت
to make headway
پیشرفت کردن
to make way
پیشرفت کردن
furthered
پیشرفت کردن
advances
: پیشروی پیشرفت
progresses
پیشرفت کردن
academic achievement
پیشرفت تحصیلی
blooming
پیشرفت کننده
advances
پیشرفت پیشروی
progressed
پیشرفت کار
scholastic achievement
پیشرفت تحصیلی
accession
دخول پیشرفت
proceeding
پیشرفت طرز
progresses
پیشرفت پیشروی
advance
پیشرفت پیشروی
progressing
پیشرفت کار
progressing
پیشرفت پیشروی
progressing
پیشرفت کردن
accomplishment quotient
بهر پیشرفت
achievement quotient
بهر پیشرفت
aq
بهر پیشرفت
progresses
پیشرفت کار
advancing
پیشرفت پیشروی
progress
پیشرفت کردن
to make progress
پیشرفت کردن
to unfold
پیشرفت کردن
rise
پیشرفت ترقی
rises
پیشرفت ترقی
progressed
پیشرفت کردن
progress
پیشرفت کار
progress
پیشرفت پیشروی
progress of negotiations
پیشرفت مذاکرات
progressed
پیشرفت پیشروی
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com