English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English Persian
isometric دارای یک میزان
isometrics دارای یک میزان
Search result with all words
undermanned دارای نفرات کمتر از میزان لازم
Other Matches
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
tunes میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
self adjusting بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
depth contour خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
meters میزان
metres میزان
rate میزان
metre میزان
rates میزان
meter میزان
measure میزان
amounted میزان
amounting میزان
amounts میزان
At the rate of . On a scale of . به میزان
balance میزان
balances میزان
adjustment میزان
adjustments میزان
amount میزان
unit میزان
infiltration rate میزان
criterion میزان
libra میزان
librae میزان
noise level میزان خش
scalage میزان
yardsticks میزان
units میزان
yardstick میزان
volume میزان
rhythm میزان
rhythms میزان
levels میزان
scales میزان
level میزان
levelled میزان
leveled میزان
volumes میزان
weight میزان
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
rate of output میزان تولید
humidity میزان رطوبت
tuned میزان شده
standardization میزان کردن
survival rate میزان ماندگاری
precipitation میزان بارندگی
precipitation میزان رطوبت
performance میزان کارائی
performances میزان کارائی
shear modulus میزان سختپایی
rate of spending میزان مخارج
rate of turn میزان گردش
salinity میزان شوری
sprinkling میزان اندک
Richter Scale میزان ریشتر
effectiveness میزان تاثیر
allowance میزان مجاز
setscrew پیچ میزان
to figure up مبلغ یا میزان
torsion balance میزان ت_نش
tuning میزان سازی
tuning indicator میزان نما
speed میزان شتاب
speeding میزان شتاب
tuning meter میزان سنج
turbidity میزان کدری
speeds میزان شتاب
tuners میزان ساز
tuner میزان کننده
tuners میزان کننده
modules اندازه میزان
module اندازه میزان
gradients میزان شیب
allowances میزان مجاز
incidence میزان بروز
beta librae بتا- میزان
voltage balance میزان ولتاژ
quantum درجه میزان
alpha librae الفا- میزان
admission rate میزان پذیرش
gradient میزان شیب
tuner میزان ساز
rate of loading میزان بارگذاری
evaporimter میزان تبخیر
hygrometer میزان الرطوبه
damage criteria میزان ضایعات
damage criteria میزان خسارات
credit rating میزان اعتبار
contour line خط میزان منحنی
consumption rate میزان مصرف
conductance میزان هدایت
collision rate میزان برخورد
barometer میزان الهواء
ratings میزان عوارض
rating میزان عوارض
barometers میزان الهواء
data rate میزان داده
decrement میزان کاهش
degree of protection میزان حفافت
failure rate میزان خرابی
error rate میزان خطا
equilibration میزان کردن
goodness of fit میزان انطباق
watermark تعیین میزان مد اب
watermarks تعیین میزان مد اب
education stand میزان تحصیلات
discount rate میزان تخفیف
demand surface میزان تقاضا
delta librae دلتا- میزان
degree of risk میزان خطر
collimate میزان کردن
calorimeter میزان الحراره
adjusting میزان کردن
adjust میزان کردن
remedies درمان میزان
quantity discount میزان تخفیف
rain glass میزان سنج
rain glass میزان الهوا
rate of climb میزان صعود
adjusts میزان کردن
birthrate میزان موالید
kiffa australis بتا- میزان
knock rating میزان بهسوزی
lapse rate میزان افت
level of effort میزان تلاش
libra برج میزان
remedied درمان میزان
line of cerdit میزان اعتبار
par میزان متوسط
expenditure میزان مصرف
remedy درمان میزان
remedying درمان میزان
rate of flow میزان جریان
measure واحد میزان
sensitivity میزان حساسیت
aligns میزان کردن
aligning میزان کردن
aligned میزان کردن
align میزان کردن
tunes میزان کردن
tune میزان کردن
tempos میزان سرعت
tempo میزان سرعت
volume تعداد میزان
volumes تعداد میزان
sensitivities میزان حساسیت
amounts مقدار میزان
availability میزان دسترسی
meters مقیاس میزان
amounted مقدار میزان
amount مقدار میزان
amounting مقدار میزان
meter مقیاس میزان
focus میزان کردن
tension adjustment میزان فشار
focused میزان کردن
focuses میزان کردن
focussed میزان کردن
resistance adjustment میزان پایداری
height adjustment میزان ارتفاع
focusses میزان کردن
focussing میزان کردن
adjustment میزان کردن
shadow tuning indicator میزان نمای سایهای
margin میزان سود سهام
intermediate contour میزان منحنی واسطه
deflation تقلیل میزان پول
slugs میزان سازی هستهای
slug میزان سازی هستهای
sharp tuning میزان سازی تیز
margins میزان سود سهام
tuned circuit مدار میزان شده
ignition timing میزان کردن جرقه
interrupter timing میزان کردن جرقه
spark advance & retard میزان کردن جرقه
spark timing میزان کردن جرقه
efficiency میزان لیاقت تولید
incidence rate میزان حوادث و تصادفات
incremental tuner میزان ساز فزاینده
index contour line میزان منحنی اصلی
slugged میزان سازی هستهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com