Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
impluse amplitude
دامنه ضربه جریان
Other Matches
magnitude of alternating current
دامنه جریان متناوب
impluse
ضربه جریان
impluse correction
تصحیح ضربه جریان
impluse noise
نویز ضربه جریان
impluse sequence
توالی ضربه جریان
impluse relay
رله ضربه جریان
impluse repeater
تکرارکننده ضربه جریان
impluse sender
فرستنده ضربه جریان
impluse period
زمان تناوب ضربه جریان
impluse amplifier
تقویت کننده ضربه جریان
impluse bandwith
پهنای باند ضربه جریان
impluse sending key
تکمه ارسالی ضربه جریان
impluse recorder
کنتور ثبات ضربه جریان
impluse counter
شمارشگر ضربه جریان کنتور ایمپولز
impluse modulator
اشکارساز ضربه جریان مدولاتور ایمپولز
subalpine
ساکن دامنه کوهستان الپ مربوط به دامنه کوه
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
surges
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
foot
دامنه
scope
دامنه
tail
دامنه
magnitude
دامنه
hillsides
دامنه
hillside
دامنه
mountainsides
دامنه
mountainside
دامنه
slope
دامنه
sloped
دامنه
slopes
دامنه
talus
دامنه
ranged
دامنه
skirted
دامنه
brae
دامنه
skirts
دامنه
amplitude
دامنه
skirt
دامنه
ranges
دامنه
range
دامنه
tailed
دامنه
tails
دامنه
interval confidence
دامنه اطمینان
range expression
عبارت دامنه
hill side
دامنه تپه
amplitude modulation
مدولاسیون دامنه
midrange
میان دامنه
audio frequency
دامنه شنودپذیری
audibility range
دامنه شنودپذیری
amplitude of vibration
دامنه ارتعاش
tolerances
دامنه تغییرات
range
دامنه
[ریاضی]
tolerance
دامنه تغییرات
range
دامنه تغییرات
talus
دامنه سنگلاخی
maximum amplitude
دامنه حداکثر
amplitude of oscillation
دامنه نوسان
double amplitude
دامنه دوبل
impluse amplitude
دامنه ایمپولز
one tailed test
ازمون یک دامنه
ranges
دامنه تغییرات
two tailed test
ازمون دو دامنه
tropic range
دامنه استوایی
hillside
دامنه کوه
class interval
دامنه طبقه
hillsides
دامنه کوه
total amplitude of oscillation
دامنه کل نوسان
vibration amplitude
دامنه ارتعاش
colluvial
دامنه کوهی
discriminating range
دامنه افتراق
scope
دامنه رسیدگی
tooth flank
دامنه دندانه
combe
دامنه تپه
flanked
دامنه جناح
flank
دامنه جناح
flanking
دامنه جناح
talus meterial
واریزه دامنه
criteria range
دامنه ملاک
feet
پایین دامنه
f.of mountain
دامنه کوه
am
مدولاسیون دامنه
ranged
دامنه تغییرات
pulse amplitude
دامنه تپش
amplitude
دامنه بزرگی
frequency response
خم دامنه- بسامد
range format
قالب دامنه
range name
نام دامنه
range of motion
دامنه حرکت
wave amplitude
دامنه موج
restriction of range
محدودیت دامنه
response amplitude
دامنه پاسخ
range of stress
دامنه تنش
talus
دامنه تالیوز
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
cylinder skirt
حاشیه یا دامنه سیلندر
foothill
تپه دامنه کوه
double apron fence
سیم خاردار دو دامنه
lifts
بالارو دامنه بالابری
modular range
دامنه تغییرات مدول
skirting armor
زره دامنه تانک
The matter assumed significant proportions.
دامنه کار با لاگرفت
lift
بالارو دامنه بالابری
lifted
بالارو دامنه بالابری
lifting
بالارو دامنه بالابری
semi interquartile range
دامنه نیمه چارکی
tidal range
دامنه جذر و مد دریایی
purview
دامنه شمول قانون
interquartile range
دامنه میان چالاکی
domain of definition
دامنه تعریف
[ریاضی]
domain of a function
دامنه یک تابع
[ریاضی]
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
skirted
دامنه کوه حومه شهر
ridge
پشته تپههای دامنه کوه
neap range
دامنه نوسان جزر و مدضعیف
sidehill
واقع در کنار تپه دامنه
foot hill
تپه ای که در دامنه کوهی باشد.
skirts
دامنه کوه حومه شهر
ridges
پشته تپههای دامنه کوه
skirt
دامنه کوه حومه شهر
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
damping factor
نسبت دامنه هر موج به موجهای بعدی
daily range of soil temperature
دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
coves
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
cove
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
foehn
باد خشک وگرم دامنه کوه
infrasound
صدایی با توان و دامنه بسیارو فرکانس بسیار کم
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
fumarole
شکاف دامنه اتش فشان که از ان دود وبخارمتصاعد است
step
قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
stepping
قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
hook's law
تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
wave trough
نقطه می نیمم یا ماکزیمم منفی دامنه در نیمه راه بین دو قله موج
omni axial nozzle
نازل موتور راکت که میتوانددر دامنه تعیین شده درراستاهای مختلف تنظیم شود
freeware
نرم افزاری که در دامنه عمومی قرار دارد و هر کسی بدون پرداخت میتواند از آن استفاده کند
continuous wave
امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
heavy current engineering
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
wobbulator
تولیدکننده سیگنال اف ام که فرکانس ان با دامنه ثابت بالاپایین فرکانس مرکزی تغییرمیکند
spring tide
جذر و مد با دامنه زیاد حداکثر جذر و مد نهایی دریایی
lithosol
خاک کم عمق دامنه کوه ودشت که مرکب از سنگریزه وسنگهای نیمه خاک شده میباشد
damped wave
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
slope of cutting
دامنه برش یا سینه برش شیروانی کند
slope of bankment
دامنه خاکریز یا سینه خاکریز
shocked
ضربه
impact
ضربه
kicked
ضربه
flap
ضربه
flapped
ضربه
kicking
ضربه با پا
flaps
ضربه
butting
ضربه با سر
kick
ضربه با پا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com