Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (2 milliseconds)
English
Persian
hoopskirt
دامن وپیراهن فنری زنها دامن ژوپن
Other Matches
panniers
لول ژوپن زیر دامن
pannier
لول ژوپن زیر دامن
placket
ژوپن یا زیر پوش زنانه چاک دامن
farthingale
دامن فنری
lapful
به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
brorher in law
هم دامن
overskirt
دامن رو
lapful
یک دامن پر
shirttail
دامن پیراهن
lapfulof straw
یک دامن کاه
lappet
دامن اویز
tablier
پیش دامن
lapdog
سگ دامن پرورده
lap dog
سگ دامن پرورده
cut away
دامن گرد
cutty sark
دامن کوتاه
cutaway
دامن گرد
coatee
دامن کوتاه
chronicity
دامن گیری
farthingale
دامن پف کرده
skirts
دامن دوختن
skirts
دامن لباس
skirted
دامن دوختن
skirted
دامن لباس
skirt
دامن دوختن
skirt
دامن لباس
hobble skirt
دامن تنگ
unchaste
الوده دامن
mini-skirt
دامن کوتاه
mini-skirts
دامن کوتاه
kilts
دامن مردانه
kilt
دامن مردانه
tutus
دامن کوتاه
apron
پیش دامن
tutu
دامن کوتاه
crinolines
دامن پف کردن
crinoline
دامن پف کردن
lapped
دامن لباس
lap
دامن لباس
aprons
پیش دامن
basque
دامن کوتاه زنانه
provoke
دامن زدن برانگیختن
to add fuel to fire
آتش را دامن زدن
provokes
دامن زدن برانگیختن
To add fuel to (fan) the flames.
آتش را دامن زدن
provoked
دامن زدن برانگیختن
morning coat
نیم تنه دامن گرد
cut away
نیم تنه دامن گرد
draggle tail
دارای دامن کثیف والوده
To appeal (turn)to someone for help.
دست به دامن کسی شدن
to pour oil on the flame
اتش خشم را دامن زدن
midi
پیراهن زنانه با دامن متوسط
maxi
پیراهن زنانه دامن بلند
panier
لول ژوین زیر دامن
to pander to somebody
[something]
دامن زدن با کسی
[چیزی]
morning coats
نیم تنه دامن گرد
skirt
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirts
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
improver
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
tail coat
جامه دامن گرد که پشت ان ماننداست به دم
rational dress
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
tailcoat
کت دامن گرد مخصوص مواقع رسمی
dress improver
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
to beg of somebody
دست به دامن کسی شدن
[بخاطر چیزی]
to beg somebody for something
دست به دامن کسی شدن
[بخاطر چیزی]
frock coat
نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
frock coats
نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
peplum
نوعی ردا یانیم تنه زنانه دامن کوتاه
sporran
چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
pull-backs
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
dress coat
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
pull-back
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull back
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
gremial
پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
slackest
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slack
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slacks
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
dirndl
نوعی دامن بلند با کمر بلند
half slip
ژوپن
hemlines
لبه انتهای تحتانی لباس وپیراهن وکت
hemline
لبه انتهای تحتانی لباس وپیراهن وکت
both sexes
زنها و مردها
to make a grab at women
دستمالی کردن زنها
[منفی]
to grope women
دستمالی کردن زنها
[منفی]
to feel women up
دستمالی کردن زنها
[منفی]
to grope women
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
to feel women up
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
to make a grab at women
عشقبازی کردن با زنها
[بدون رضایت زن]
lady killer
مردیکه زنها راباسانی شیفته خود می سازد
pantalets
زیرشلواری یا نیم شلواری بلند که بیشتر زنها می پوشیدند
latch needle
فنری
whippy
فنری
automatous
فنری
springy
فنری
elastic
فنری
snapped
گیره فنری
snapping
گیره فنری
snaps
گیره فنری
spring
حالت فنری
snap
گیره فنری
elasticity
خاصیت فنری
washers
پولک فنری
washer
پولک فنری
hardboard
تخته فنری
spring washer
واشر فنری
spring suspension
تعلیق فنری
door latch
چفت فنری
spring balanced
ترازوی فنری
spring balance
تعادل فنری
snap switch
کلید فنری
springs
فنر فنری
scarificator
نشتر فنری
spring
فنر فنری
springs
حالت فنری
hydrospring
فنری روغنی
bouncy
فنری پس جهنده
recoiled
فنری بودن
lanternfolding
فانوس فنری
recoil
فنری بودن
latch
شب بند فنری
spring contact
کنتاکت فنری
latches
شب بند فنری
spring pressure gage
فشارسنج فنری
spring power hammer
چکش فنری
spring plate
صفحه فنری
spring mattress
دشک فنری
elastic pavement
روسازی فنری
eyeglass
عینک فنری
fahnestock clip
گیره فنری
spring coupling
کوپلینگ فنری
flexible roller bearing
رولبرینگ فنری
recoils
فنری بودن
recoiling
فنری بودن
resilient
نشان دهنده فنری
avalement
حالت فنری زانو
hydrospring
دستگاه فنری روغنی
dandy cart
چرخ فنری شیرفروشان
lock spring
قاب ساعت فنری
spring tester
دستگاه ازمایش فنری
springiness
خاصیت فنری ارتجاع
tongues
زبانه فنری کوچک
spring
حالت فنری داشتن
springs
حالت فنری داشتن
elastic
فنری سبک روح
spring loaded
دارای حالت فنری
spring loaded
فنری کلید ناپایدار در مخابرات
gate
قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gates
قسمت فنری قلاب کوهنوردی
lilt
خوش نوا جهش یا حرکت فنری
lilts
خوش نوا جهش یا حرکت فنری
barrel chair
صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
catapulting
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
impacts
چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
impact
چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
elasticity
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
modulus of elasticity
ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com