English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (5 milliseconds)
English Persian
academy دانشگاه
universities دانشگاه
university دانشگاه
college دانشگاه
colleges دانشگاه
Univ دانشگاه
Other Matches
Masters of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
University of Applied Sciences [UAS] دانشگاه فناوری
academies دانشگاه اموزشگاه
staff college دانشگاه جنگ
presidents رئیس دانشگاه
state university دانشگاه ایالتی
state university دانشگاه دولتی
technical university دانشگاه فنی
Chancellor رئیس دانشگاه
Chancellors رئیس دانشگاه
the institution of a universit تاسیس دانشگاه
academical دانشجوی دانشگاه
senior technical college دانشگاه فناوری
college of [music, technology,...] دانشگاه فناوری
president رئیس دانشگاه
polytechnic دانشگاه فناوری
academy دانشگاه هنر
chairing کرسی استادی در دانشگاه
matriculant قبول شده در دانشگاه
war college دانشگاه عالی جنگ
extramural مربوط به خارج از دانشگاه
chaired کرسی استادی در دانشگاه
oxonian وابسته به دانشگاه اکسفورد
chairs کرسی استادی در دانشگاه
proctor مدیر اجرایی دانشگاه
semester دوره 61 هفتهای دانشگاه
semesters دوره 61 هفتهای دانشگاه
vice chancellor معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellor معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellors معاون رئیس دانشگاه
rector رئیس دانشگاه رهبر
chair کرسی استادی در دانشگاه
rectors رئیس دانشگاه رهبر
send down دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
spring practice دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
As a university professor , his performance stank. طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
donnish وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
alma mater سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
He was not admitted to the university. اورا به دانشگاه راه ندادند
matriculation دخول یا نام نویسی در دانشگاه
matriculating در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
faculties استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculty استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
academic costume لباس رسمی استادی دانشگاه
matriculates در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
academicals لباس رسمی استادی دانشگاه
matriculated در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculate در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
mattriculation نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
He is majoring in mathematic at the university. در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
in the schools مشغول دادن امتحانات دانشگاه
matriculation امتحان ورودی دانشگاه کنکور
prep schools دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
chancellery رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
berkeley unix گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
chancellory رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
varsity تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
ox man کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
underclassman شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
sixth forms دورهی آماده سازی برای دانشگاه
matriculating در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
upper class وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
matriculate در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculates در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
upper classes وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
advisee کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
academia حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
poll degree درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
matriculated در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
school doctor استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
he went out in the poll امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
jayvee عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
matricular وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
upperclassman کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
O level آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O levels آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
university extension تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
bachelor مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
bachelors مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com