English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
to a knowledge دانش اندوختن
Other Matches
straight "A " student دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
roll up اندوختن
salt away اندوختن
salt down اندوختن
to lay up اندوختن
to put a way اندوختن
accumulating اندوختن
storing اندوختن
store اندوختن
accumulates اندوختن
put by اندوختن
pile اندوختن
lay in اندوختن
piled اندوختن
save اندوختن
saved اندوختن
saves اندوختن
hive اندوختن
acquire اندوختن
accumulate اندوختن
to coffer در صندوق اندوختن
lay down خریدن و اندوختن
reserving اندوختن اندوخته
reserves اندوختن اندوخته
reserve اندوختن اندوخته
acquisitiveness حس اندوختن مال
to scratch up بسختی اندوختن
to bunker در انبار اندوختن
acquiring حاصل کردن اندوختن
store اندوختن انبار کردن
acquires حاصل کردن اندوختن
to make a pile پول بسیار اندوختن
storing اندوختن انبار کردن
treasured گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasure گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasuring گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasures گنجینه اندوختن گرامی داشتن
to save for something پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
chrematistic پول جمع کن مربوط به اندوختن مال
refinancing تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinances تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinance تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinanced تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
scholarship دانش
understanding دانش
realizing دانش
realising [British] دانش
wisdom دانش
know how دانش
scholarships دانش
sciences دانش
science دانش
knowledge دانش
gramarye دانش
kenning دانش
knowledge دانش
gramary دانش
know-how دانش
gramarey دانش
cognisance [British] دانش
cognition دانش
teacher's college دانش سرا
grader دانش اموز
ominscience دانش بی پایان
onomastics دانش نام
knowing faculty قوه دانش
maieutic دانش مامایی
normal school دانش سرا
kith دانش و معرفت
knowledge base پایگاه دانش
knowledge domain قلمرو دانش
knowledge engineer مهندسی دانش
knowlege representation نمایش دانش
in ken د رحدود دانش
knowledge representation بازنمود دانش
omniscience دانش بی پایان
knowledge representation نمایش دانش
architectonic دانش معماری
to reach for knowledge دانش کوشیدن
witting معلومات دانش
life science دانش زیستی
life sciences دانش زیستی
physical science دانش مادی
schooling کسب دانش
schoolfellow کسب دانش
organum وسیله دانش
pansophism دانش مطلق
patrons of learning دانش پروران
philomath دانش پرست
technical know how دانش فنی
photology دانش روشنایی
polyhistor دانش بسیار
polymathy دانش زیاد
educating دانش اموختن
letter معرفت دانش
letters معرفت دانش
student دانش اموز
students دانش اموز
academies انجمن دانش
academy انجمن دانش
schoolboy دانش اموز
schoolboys دانش اموز
treatises دانش نویسه
pupils دانش اموز
pupil دانش اموز
educate دانش اموختن
scholars دانش پژوه
scholar دانش پژوه
thermodynamics دانش دماپویایی
smattering دانش سطحی
aeronautics دانش هوانوردی
erudition فضل و دانش
postgraduates دانش اموخته
learning دانش یادگیری
postgraduate دانش اموخته
treatise دانش نویسه
educates دانش اموختن
alumnus دانش اموخته
an encourouges of science دانش پرور
computer awarness دانش کامپیوتر
striker دانش اموز
strikers دانش اموز
computer literacy دانش کامپیوتر
geology دانش زمین شناسی
reservoir of knowledge مخزن یا گنج دانش
technologies دانش فنی تکنولوژی
logic دانش تفکرات و دلایل
savoir vivre دانش اداب ومعاشرت
relativity of knowledge نسبی بودن دانش
cardiology دانش قلب شناسی
aeronautical مربوط به دانش هوانوردی
To acquire knowledge. دانش فرا گرفتن
knowledge نرم افزاری که دانش
old boy دانش آموز پیشین
old boys دانش آموز پیشین
domain knowledge دانش محیط کاربرد
gynecology دانش امراض زنانه
he is a prodigy of learning اعجوبه ایست در دانش
summa اثار دانش بشری
statics دانش پایداری نیروها
psychologt دانش قواوکارهای ذهنی
rudimentary knowledge دانش مقدماتی یا نخستین
geogony دانش زمین پیدایی
nonrated man دانش اموز دریایی
metaphsics نسبت بهشتی و دانش
metaphsics دانش ماورای طبیعت
academician عضو انجمن دانش
liturgiology دانش ایین نمازliturgist
equivalent knowledge credit تصدیق دانش علمی
aeronautic مربوط به دانش هوانوردی
superficiality دانش سطحی بیمایگی
phonics دانش صدا وپژواک
geogeny دانش زمین پیدایی
technology دانش فنی تکنولوژی
paleology دانش چیزهای کهنه
encyclopedia دایره العلوم دانش جنگ
encyclopaedias دایره العلوم دانش جنگ
encyclopedias دایره العلوم دانش جنگ
His knowledge has no limits. دانش اوحد واندازه ای ندارد
macrobiotics دانش طولانی کردن عمر
acadmist عضو انجمن دانش یافرهنگستان
gnosis دانش رازهای روحانی عرفان
podiatry دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
psychics دانش قوا وکارهای ذهنی
phonology دانش دگرگونی صدا در زبان
seaman recruit دانش اموز ملوانی دریایی
sophy پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
women students زنان دانش اموز محصلین اناث
acodemian عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
technology اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
academical ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
extracurricular فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
technologies اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
Ekistics [دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
old school tie کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
lore دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
caddie دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddies دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddied دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddying دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
informatics دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
actinochemistry مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
learning curve نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
There is no royal road to learning . <proverb> مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
misology بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
academically چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
computer literacy دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
opto electronics تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
matricular وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
c استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
cbt استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
knowledge دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
No less than half the students failed the test. کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
to make a p of one's learing دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
c استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
egg bound صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
information دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
intellectualist کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
articled کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com