Dictiornary-Farsi | دانش ماورای طبیعت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
metaphsics	دانش ماورای طبیعت


Other Matches

metaphysically	از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
lusus natarae	بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
lusus naturae	بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
straight "A " student	دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
trans-	ماورای
metagalaxy	ماورای کهکشان
extra scientific	ماورای علم
oversea	ماورای بحار
ultra	ماورای افراطی
trancscendent	ماورای مقررات
past	گذشته از ماورای
metempiric	ماورای مشهودات
it transcends human reason	ماورای عقل ........
superphysical	ماورای جسم
extralegal	ماورای قانون
metempirics	حکمت ماورای مشهودات
superphysical	ماورای عالم مادی
supramundane	ماورای مراتب دنیوی
paranormal	ماورای پدیدههای علمی مکشوف
extraterrestrials	بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial	بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
tranalpine	واقع در انسوی کوه الپ ماورای الپی
ultraviolet light	MORPG که محتوای آن با اشعه ماورای بنفش پاک میشود
physio	طبیعت
temperaments	طبیعت
consubstantial	هم طبیعت
quality	طبیعت
qualities	طبیعت
Mother Nature	طبیعت
inclination	طبیعت
temperament	طبیعت
physios	طبیعت
nature	طبیعت
natures	طبیعت
naturalism	طبیعت گرایی
Mother Nature	طبیعت مهربان
human nature	طبیعت انسان
lusus naturae	غرابت طبیعت
navigate	طبیعت ذات
navigated	طبیعت ذات
navigates	طبیعت ذات
against nature	مخالف طبیعت
natural endowments	بخششهای طبیعت
animality	طبیعت حیوانی
hu man nature	طبیعت انسانی
tao	مسیر طبیعت
hyperphysical	فوق طبیعت
second nature	طبیعت ثانوی
hyperphyscal	مافوق طبیعت
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت
metaphsical	طبیعت حکمتی
navigating	طبیعت ذات
nature	طبیعت سرشت
landscape architecture	معماری طبیعت
naturalists	طبیعت شناس
lusus natarae	غرابت طبیعت
naturalism	طبیعت پردازی
naturalists	طبیعت گرا
naturalist	طبیعت شناس
naturalist	طبیعت گرا
freaks of nature	غرائب طبیعت
gift of nature	نعمت طبیعت
gift of nature	هدیه طبیعت
natures	طبیعت سرشت
earthiness	طبیعت خاکی
cycle of water	گردش اب در طبیعت
contrary to nature	بر خلاف طبیعت
still life	طبیعت بیجان
extrasensory	ماورای احساس معمولی خارج از احساس عادی
transalpine	واقع درانسوی الپ ساکن ماورای الپ
unnatural	بر خلاف اصول طبیعت
naturalistic	مبنی بر طبیعت بازی
unnaturally	بر خلاف اصول طبیعت
i a the beauties of nature	من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
humanist	مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
they are cured by nature	طبیعت انها را درمان میکند
four forces of nature	چهار نیروی بنیادی طبیعت
fantasticality	طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
natural phenomena	حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
metaphisical	مربوط به علم ماوراء طبیعت
all nature looked green	طبیعت سراسر سبز بود
natural selection	فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
Pre-Raphaelites	مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
denature	طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
it occurs in nature as a gas	در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
anthropogenic	مربوط به برخورد وتماس بشر با طبیعت
nature [of things]	سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
naturalism	فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
herbescent	اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
anthroposophy	علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
Pre-Raphaelite	مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
earthliness	دنیوی بودن مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
natural philosopher	فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
catastrophism	اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
gramary	دانش
gramarey	دانش
know how	دانش
cognisance [British]	دانش
understanding	دانش
realizing	دانش
knowledge	دانش
realising [British]	دانش
knowledge	دانش
cognition	دانش
gramarye	دانش
scholarship	دانش
scholarships	دانش
sciences	دانش
science	دانش
know-how	دانش
wisdom	دانش
kenning	دانش
knowlege representation	نمایش دانش
knowledge engineer	مهندسی دانش
knowledge representation	نمایش دانش
knowledge base	پایگاه دانش
kith	دانش و معرفت
knowing faculty	قوه دانش
architectonic	دانش معماری
knowledge domain	قلمرو دانش
life science	دانش زیستی
polymathy	دانش زیاد
polyhistor	دانش بسیار
pansophism	دانش مطلق
normal school	دانش سرا
teacher's college	دانش سرا
ominscience	دانش بی پایان
omniscience	دانش بی پایان
onomastics	دانش نام
organum	وسیله دانش
photology	دانش روشنایی
philomath	دانش پرست
schoolfellow	کسب دانش
technical know how	دانش فنی
to a knowledge	دانش اندوختن
knowledge representation	بازنمود دانش
physical science	دانش مادی
maieutic	دانش مامایی
life sciences	دانش زیستی
witting	معلومات دانش
to reach for knowledge	دانش کوشیدن
patrons of learning	دانش پروران
educate	دانش اموختن
educating	دانش اموختن
thermodynamics	دانش دماپویایی
aeronautics	دانش هوانوردی
alumnus	دانش اموخته
an encourouges of science	دانش پرور
letter	معرفت دانش
postgraduates	دانش اموخته
postgraduate	دانش اموخته
educates	دانش اموختن
scholar	دانش پژوه
student	دانش اموز
students	دانش اموز
academies	انجمن دانش
academy	انجمن دانش
letters	معرفت دانش
schoolboy	دانش اموز
schoolboys	دانش اموز
scholars	دانش پژوه
treatises	دانش نویسه
computer awarness	دانش کامپیوتر
schooling	کسب دانش
pupil	دانش اموز
erudition	فضل و دانش
smattering	دانش سطحی
learning	دانش یادگیری
grader	دانش اموز
strikers	دانش اموز
in ken	د رحدود دانش
striker	دانش اموز
pupils	دانش اموز
computer literacy	دانش کامپیوتر
treatise	دانش نویسه
physiocrat	کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
His sculptures blend into nature as if they belonged there.	مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
reservoir of knowledge	مخزن یا گنج دانش
summa	اثار دانش بشری
old boys	دانش آموز پیشین
superficiality	دانش سطحی بیمایگی
aeronautical	مربوط به دانش هوانوردی
rudimentary knowledge	دانش مقدماتی یا نخستین
relativity of knowledge	نسبی بودن دانش
old boy	دانش آموز پیشین
knowledge	نرم افزاری که دانش
psychologt	دانش قواوکارهای ذهنی
savoir vivre	دانش اداب ومعاشرت
geology	دانش زمین شناسی
statics	دانش پایداری نیروها
To acquire knowledge.	دانش فرا گرفتن
phonics	دانش صدا وپژواک
domain knowledge	دانش محیط کاربرد
technology	دانش فنی تکنولوژی
liturgiology	دانش ایین نمازliturgist
technologies	دانش فنی تکنولوژی
equivalent knowledge credit	تصدیق دانش علمی
logic	دانش تفکرات و دلایل
geogony	دانش زمین پیدایی
gynecology	دانش امراض زنانه