Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (7 milliseconds)
English
Persian
cousin
دایی زاده
cousins
دایی زاده
coz
دایی زاده
Search result with all words
cousinly
دایی زاده وار خاله زاده وار
Other Matches
cousinry
عموزاده هاودایی زاده هاوعمه زاده هاوخاله زاده ها
nepotism
انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
blue blood
نجیب زاده اشراف زاده
nepew
پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده
uncles
دایی
uncle
دایی
maternal uncle
دایی
maternal uncles
دایی ها
maternal nucles
دایی ها
aunts
زن دایی
aunt
زن دایی
grand uncle
دایی مادر
grand uncle
دایی پدر
grandurncle
دایی بزرگ
first cousins
دختر دایی
first cousins
پسر دایی
first cousin
پسر دایی
first cousin
دختر دایی
avuncular
مانند دایی
grandurncle
عمو یا دایی پدر و مادر
descendant
زاده
fitz
زاده
nee
زاده
descendent
زاده
descended
زاده
fry
زاده
frying
زاده
fries
زاده
progeniture
زاده
first ling
نخست زاده
first begotten
نخست زاده
evite
زاده حوا
coz
خاله زاده
earth born
زاده خاک
noblewomen
نجیب زاده
firstling
نخست زاده
freeborn
ازاد زاده
noblewoman
نجیب زاده
levite
زاده لاوی
high born
نجیب زاده
hamite
زاده حام
hagseed
زاده عجوزه
sea born
زاده دریا
thane
نجیب زاده
grandee
اصیل زاده
firstborn
نخست زاده
nobleman
نجیب زاده
patrician
نجیب زاده
patrician
اعیان زاده
patricians
نجیب زاده
illegitimate
زنا زاده
blue blooded
نجیب زاده
blue-blooded
نجیب زاده
childe
نجیب زاده
cousin
عمه زاده
cousin
خاله زاده
cousin
عمو زاده
patricians
اعیان زاده
legitimating
حلال زاده
noblemen
نجیب زاده
first born
نخست زاده
first-born
نخست زاده
knight
نجیب زاده
knighted
نجیب زاده
knighting
نجیب زاده
knights
نجیب زاده
magnate
نجیب زاده
magnates
نجیب زاده
legitimate
حلال زاده
legitimated
حلال زاده
legitimates
حلال زاده
born in lawful wedding
حلال زاده
bashaw
نجیب زاده
aristocrats
اشراف زاده
aristocrats
نجیب زاده
cousins
عمه زاده
cousins
خاله زاده
cousins
عمو زاده
born in the purple
دارا زاده
born in the purple
غنی زاده
coz
عمه زاده
cousin german
عمه زاده
cousin german
عمو زاده
aristocrat
اشراف زاده
aristocrat
نجیب زاده
chevalier
نجیب زاده
cousins
پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousin
پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
dons
لرد یا نجیب زاده
feringhee
پرتغالی زاده هند
donning
لرد یا نجیب زاده
donned
لرد یا نجیب زاده
cousinly
عمه زاده وار
speak of the devil and he appears
<idiom>
حلال زاده بودن
gentleman of fortune
نجیب زاده حادثه جو
don
لرد یا نجیب زاده
mulatto
زاده اروپایی وزنگی
junker
اصیل زاده المانی
underbred
نااصل زاده بی تربیت
well born
اصیل نجیب زاده
true born
حلال زاده اصیل اصل
junker
جوان نجیب زاده المانی
hagborn
شیطان زاده فرزند ساحره
africander
اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
wellborn
نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
household troops
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
milord
مرد اشرافی ونجیب زاده انگلیسی
knickerbocker
زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
mestiza
کسیکه زاده اسپانیولی و هندی وامریکایی باشد
mestizo
کسیکه زاده اسپتنیولی و هندی و امریکایی باشد
grand tour
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tours
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
pythogenic
پیدا شده از چرک یا گندیدگی زاده چرک
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
what is bred in the bone will come out in the flesh
<proverb>
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com