Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
introsusception
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
intussusception
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
Other Matches
laparectomy
برش بخشی از روده که درپهلوی ادمی واقع است
scissoring
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
branches
جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
branch
جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
cut and paste
عمل گرفتن بخشی از متن یا داده از یک نقظه و درج در آن چیز دیگر
landwehr
بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
outputs
بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است
output
بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است
I´m as hungry as a horse.
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter
<idiom>
آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
outputs
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند
output
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند
quotation
بخشی از متن که از متن دیگر قرض گرفته شده است
quotations
بخشی از متن که از متن دیگر قرض گرفته شده است
dump
بخشی از حافظه که ریو رسانه دیگر تط بیق شود یا به حالت دودویی چاپ شود
inputted
بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود
input
بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود
multiprocessor
عملیاتی که هر پردازنده در سیستم چند پردازنده با بخشی از یک یا چند پردازنده دیگر کار میکند
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
infare
دخول
intrusion
دخول
intromission
دخول
penetration
دخول
introit
دخول
introgression
دخول
admissions
دخول
ingress
دخول
intrusions
دخول
admission
دخول
ingoing
دخول
entree
دخول
arrivals
دخول
admitance
دخول
arrival
دخول
incoming
دخول
entry
دخول
obtrusion
دخول ناخوانده
login
دخول به سیستم
log on
دخول به سیستم
obtrusiveness
دخول ناخوانده
log in
دخول به سیستم
inclusion
دخول شمول
water tight
مانع دخول اب
key entry
دخول کلیدی
consummation of marriage
دخول در زناشویی
intrusiveness
دخول سرزده
entering through
مجرای دخول
insinuation
دخول غیرمستقیم
ingress and egress
دخول و خروج
impervious
مانع دخول
admitance
اجازهء دخول
entry side
جهت دخول
entry point
نقطه دخول
entry plan
طرح دخول به سر پل
reentrance
دخول مجدد
entry instruction
دستورالعمل دخول
inlets
ورود دخول
entry condtion
شرط دخول
inlet
ورود دخول
admittance
ورود دخول
watertight
مانع دخول اب
reebtry
دخول مجدد
accessing
اجازه دخول
accesses
اجازه دخول
accessed
اجازه دخول
intravasation
دخول ابگونهای در
access
اجازه دخول
accession
دخول پیشرفت
insinuation
نفوذ دخول تدریجی
to let in
اجازه دخول دادن
inlets
خور راه دخول
inlet
خور راه دخول
intrant
دخول رسمی وقانونی
let in
اجازه دخول دادن
catch
بل گرفتن دخول پارو در اب
tighter
مانع دخول هوا یا اب
mattriculation
دخول در دانشکده یادانشگاه
keyboard enirv
دخول صفحه کلیدی
passports
وسیله دخول کلید
passport
وسیله دخول کلید
ingress
حق دخول اجازه ورود
entrances
حق ورود دروازهء دخول
enter
اجازه دخول دادن
entered
اجازه دخول دادن
hilum
محل دخول رگ وپی
entrancing
حق ورود دروازهء دخول
tightest
مانع دخول هوا یا اب
entranced
حق ورود دروازهء دخول
tight
مانع دخول هوا یا اب
entrance
حق ورود دروازهء دخول
enters
اجازه دخول دادن
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
manholes
محل دخول استوانهای شکل
matriculation
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
intrusion
دخول سرزده و بدون اجازه
intrusions
دخول سرزده و بدون اجازه
manhole
محل دخول استوانهای شکل
initiatory
دخولی وابسته به ایین دخول
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
enteron
روده
gutting
دل و روده
garbage
روده
in a tangle
روده
gill
روده
ileum
چم روده
gut
دل و روده
gutting
روده
gut
روده
guts
روده
guts
دل و روده
bowels
روده
bowel
روده
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
tightest
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tighter
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
reentry phase
مرحله دخول مجدد موشک درجو
tight
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
this ticket admits one
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
helminth
کرم روده
intestines
روده امعاء
purtenance
دل و روده متعلقات
embowel
روده در اوردن از
enteralgia
درد روده
intestine
روده امعاء
colons
ستون روده
colon
ستون روده
ascarid
کرم روده
caecum
روده کور
enterotomy
عمل روده
coecum
روده کور
enterotomy
روده شکافی
enterology
روده شناسی
enterography
شرح روده ها
enterocele
فتق روده
jejunum
تهی روده
enteritis
اماس روده
long windedness
روده درازی
mesentery
روده بند
disembowelled
روده دراوردن از
haruspex
روده بین
hindgut
روده خلفی
intestinal
روده دار
large intestine
روده بزرگ
embowel
در روده گذاردن
cecum
روده کور
ileum
روده دراز
screaming
روده برکننده
enterectomy
روده بری
disembowel
روده دراوردن از
yack
روده درازی
small intestine
روده باریک
hysterical
روده بر کننده
hysterically
روده بر کننده
gut
روده دراوردن از
guts
روده دراوردن از
viscerate
روده در اوردن از
tormina
قولنج روده
gutting
روده دراوردن از
rectums
راست روده
rectum
راست روده
disembowels
روده دراوردن از
disemboweled
روده دراوردن از
small intestine
روده کوچک
disemboweling
روده دراوردن از
disembowelling
روده دراوردن از
saburra
اخلاط روده
knuckles
قرحه روده
knuckle
قرحه روده
he was otherwise ordered
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
snorkel
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
initiatory rites
ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
snorkels
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
porte cochere
در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
schnorkel
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
octopuses
روده پای هشت پا
mesenteric
وابسته به روده بند
mesenteric
مانند روده بند
mesenterical
وابسته به روده بند
windbag
نطاق روده دراز
chatterbox
ادم روده دراز
invagination
پیچ خوردن روده
octopus
روده پای هشت پا
hookworm
نوعی کرم روده
large intestine
قولون روده فراخ
jejunal
وابسته به روده تهی
windbags
نطاق روده دراز
to set in a roar
از خنده روده برکردن
chatterboxes
ادم روده دراز
duodenitis
اماس روده اثناعشر
eventration
بیرون ریختگی روده
in wards
شکمبه و روده واردات
prolixity
پرگویی روده درازی
gastrointestinal
مربوط به معده و روده
chitlins
روده کوچک خوک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com