English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (5 milliseconds)
English Persian
On the free market . دربازار آزاد
Other Matches
marketable قابل عرضه دربازار
It is in short supply. زمینه اش دربازار کم است
release قراردادن محصول جدید دربازار
releases قراردادن محصول جدید دربازار
released قراردادن محصول جدید دربازار
stallage حق نصب غرفه و کیوسک دربازار یا نمایشگاه کالا
Money is in short supply. پول دربازار سخت گیر می آید (کم است )
launch جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
gross national product تولیدناویژه قیمت تولید یک کالا دربازار خاص فرف یک سال مالی
free-standing آزاد
freelance آزاد
In the open air. در هوای آزاد.
freewheeling آزاد چرخ
freewheeling آزاد چرخی
let loose <idiom> آزاد گذاشتن
freelancer پیشه ور آزاد
knotless بافت شل و آزاد
GIVE WAY سبقت آزاد
off duty <idiom> دروقت آزاد
freer آزاد کننده
dial tones بوق آزاد
out in the world در دنیای آزاد
dial tone بوق آزاد
algebraic language زبان با مفاد آزاد
outdoorsy <adj.> عاشق هوای آزاد
freewheeling دارای چرخک آزاد
drawing tools خط و رسم آزاد است
supplier at arm's length فروشنده آزاد [اقتصاد]
advisory control کنترل آزاد هواپیما
To release someone. To set someone free کسی را آزاد کردن .
To emancipate a slave. برده ای را آزاد کردن
vacancy موقعیت شغلی آزاد
absolute آزاد از قیود فکری
freewheel [overrunning clutch ] چرخ آزاد [فناوری مکانیک]
to retain a freelancer استخدام کردن پیشه ور آزاد
fixie bicycle [fixie , one-gear bike without brakes] دوچرخه تک دنده [با چرخ آزاد]
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
glasnost سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
independent آزاد یا کنترل شده توسط کسی
Open to the publice. ورود برای عموم آزاد است
fixed-gear bicycle دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
Freemason [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
To stand at attention(ease). بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
admission is free to all ورود برای همه یا همگان آزاد است
freedoms آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedom آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
clears آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clear آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clicked نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicks نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
click نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
blast آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blasts آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
deallocate آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
contention سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
clicks دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
contentions سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
clicked دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
lazy lines سفیدک [رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
set loose <idiom> رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
to release آزاد کردن [رها کردن ] [از زندان]
fragmentation حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
pile گوشت فرش [قسمت آزاد نخ در بالای گره است و ارتفاع آن بسته به نوع و محل بافت فرش از چند میلیمتر تا چند سانتیمتر می رسد.]
public آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com