English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English Persian
outride دربرابر طوفان ایستادگی کردن در مسابقه چیره شدن
Other Matches
brake lining مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
post diluvian زیست کننده پس از طوفان پس از طوفان رخ داده
endures بردباری کردن دربرابر
dure بردباری کردن دربرابر
endure بردباری کردن دربرابر
endured بردباری کردن دربرابر
abide ایستادگی کردن
abides ایستادگی کردن
abided ایستادگی کردن
hold one's ground ایستادگی کردن
hold one's own ایستادگی کردن
to make a stand مقاومت یا ایستادگی کردن
play out تا اخر ایستادگی کردن
outdare تحریک بجنگ کردن دوام اوردن دربرابر
To make a stand against injustice. درمقابل ستم ایستادگی کردن
abye کفاره دادن ایستادگی کردن
stand out دوام اوردن ایستادگی کردن
aby کفاره دادن ایستادگی کردن
withstanding مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
resisted پایداری کردن ایستادگی کردن
resists پایداری کردن ایستادگی کردن
resist پایداری کردن ایستادگی کردن
resisting پایداری کردن ایستادگی کردن
antediluvian وابسته به پیش از طوفان پیش از طوفان نوح
deluging غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluges غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluge غرق کردن طوفان ایجاد کردن
proficient چیره
dominant چیره
in contradistinction to دربرابر
to دربرابر
in contrast with دربرابر
along side of دربرابر
to take eggs for money را با دربرابر
against دربرابر
in d. from دربرابر
dominate چیره شدن
dominated چیره شدن
dominates چیره شدن
prevailing wind چیره باد
skill چیره دستی
dextrous چیره دست
dexterous چیره دست
masters چیره دست
mastered چیره دست
overcoming چیره شدن
master چیره دست
overcomes چیره شدن
overcome چیره شدن
adroit <adj.> چیره دست
on payment دربرابر پول
master چیره دست شدن
contenders مدعی دربرابر قهرمان
contender مدعی دربرابر قهرمان
copy protection حفافت دربرابر کپی
persisting ایستادگی
abidance ایستادگی
persists ایستادگی
resistance ایستادگی
persist ایستادگی
persisted ایستادگی
erectness ایستادگی
to hog <idiom> بی پروا چیره شدن [اصطلاح]
resisters اسباب مقاوم دربرابر برق
resistor اسباب مقاوم دربرابر برق
resister اسباب مقاوم دربرابر برق
ultimate compressive strength حداکثر مقاومت دربرابر فشار
strength under tangential loading مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
resistors اسباب مقاوم دربرابر برق
idless بیکار ایستادگی
irresistibility ایستادگی ناپذیری
persistent ایستادگی کننده
skull practice کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligan مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
inertness نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
inertly بی داشتن زور ایستادگی یاجنبش
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
to i.a person for his actions کسیرا ازمسئولیت قانونی دربرابر کرده هایش رهاکردن
opener مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
senior مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
storming طوفان
storms طوفان
stormed طوفان
toucan طوفان
toucans طوفان
the stom raged itself out طوفان
storm طوفان
sandstorm طوفان شن
flooding طوفان
floods طوفان
flood طوفان
flooded طوفان
sandstorms طوفان شن
cataclysm طوفان
deluges طوفان
deluging طوفان
cataclysms طوفان
hurricane طوفان
deluge طوفان
hurricanes طوفان
deluged طوفان
gale طوفان
gales طوفان
tornados طوفان پیچنده
line storm طوفان مستقیم
cyclone طوفان موسمی
mother cary's chicken مرغ طوفان
cyclones طوفان موسمی
rainstorms طوفان باران
tornado طوفان پیچنده
weathering طوفان هوا
magnetic strom طوفان مغناطیسی
thunderstorm طوفان تندری
rainstorm طوفان باران
adrift دستخوش طوفان
hurricane طوفان دریایی
wester طوفان غربی
hurricanes طوفان دریایی
squalls طوفان باد
squall طوفان باد
sand storm طوفان ریگ
storm lane گذرگاه طوفان
storm smear پراکندگی طوفان
hail storm طوفان تگرگ
stormproof window پنجره ضد طوفان
thunderstorms طوفان تندری
petrel مرغ طوفان
tornadoes طوفان پیچنده
match play مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
maelstrom طوفان یا گرداب شدید
ice storm طوفان همراه باتگرگ
the storm raved itself out طوفان غریدوغریدتا فرونشست
hailstorm طوفان یا رگبار تگرگ
hailstorms طوفان یا رگبار تگرگ
postdiluvian بعد از طوفان نوح
northwester طوفان شمال غربی
procellarian جنس مرغ طوفان
storm card طوفان نمای دریایی
storm clcud ابر طوفان دار
to run a race در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to conduct [run] a campaign مبارزه ای [مسابقه ای] را اجرا کردن
to launch [start] a campaign مبارزه ای [مسابقه ای] را آغاز کردن
fulmar مرغی مانند مرغ طوفان
diluvial وابسته به طوفان نوح طوفانی
ship fever طوفان سخت در دریای چین
diluvian وابسته به طوفان نوح طوفانی
snifter طوفان شدید وزش سخت
mallemuck مرغ طوفان اقیانوس منجمد شمالی
The massive storm has moved across Iceland. این طوفان بزرگ از روی ایسلند رد شد.
speeds مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
to bar somebody from a competition شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
speeding مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speed مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
wind shake تکان سخت درختان جنگل در اثر طوفان
sferics دستگاه الکترونی کشف طوفان هوا شناسی
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
supplementing اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
set up اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
supplements اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplemented اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
counterplot دسیسه دربرابر دسیسه توط ئه متقابل
helmcloud ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
play off درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
ponying همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
slaloms مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
procellarian وابسته به جنس مرغ طوفان یا مرغ باران
flurry اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
pintado مرغ فرعون یکجور مرغ طوفان
flurries اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
hailing طوفان تگرگ تگرگ باریدن
hails طوفان تگرگ تگرگ باریدن
hailed طوفان تگرگ تگرگ باریدن
hail طوفان تگرگ تگرگ باریدن
ski racer مسابقه رو
tournaments مسابقه
tournament مسابقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com