Dictiornary-Farsi | درجای دیگر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
elsewhere	درجای دیگر


Other Matches

out of harm's way	درجای امن
transplant	درجای دیگری نشاندن
transplanting	درجای دیگری نشاندن
transplants	درجای دیگری نشاندن
misplace	درجای عوضی گذاشتن
to box up	درجای تنگ قراردادن
to keep the field	درجای خودثابت ماندن
to be in safe keeping	درجای امن بودن
transplanted	درجای دیگری نشاندن
to stand to one's guns	درجای خودباقی ماندن
transfix	درجای خودخشک شدن
perching	درجای بلند قرار دادن
perches	درجای بلند قرار دادن
perch	درجای بلند قرار دادن
perched	درجای بلند قرار دادن
platforms	درجای بلند قرار دادن
platform	درجای بلند قرار دادن
lock away	درجای قفل شده نگه داشتن
tucks	درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
to poke up oneself	درجای تنگ رفتن ودر رابروی خود بستن
upto the mark	داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
tuck	درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking	درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
keloid or cheloid	یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
chips	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
replaced	برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing	برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces	برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace	برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
conversions	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time	دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling	روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered	جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile	1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say	دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML	مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment	انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
alternative	دیگر
one an other	یک دیگر
from each other <adv.>	از هم دیگر
of one another <adv.>	از هم دیگر
of each other <adv.>	از هم دیگر
he is no more	او دیگر
from one another <adv.>	از هم دیگر
next	دیگر
no more	دیگر نه
else	دیگر
other	دیگر
alternative	شق دیگر
furthers	دیگر
furthering	دیگر
furthered	دیگر
further	دیگر
secus	از دیگر سو
alternatives	دیگر
alternatives	شق دیگر
thence	دیگر
anymore	دیگر
another	دیگر
others	دیگر
again	دیگر
nevermore	هرگز دیگر
what more do you want	دیگر چه می خواهید
about face	جهت دیگر
nevermore	دیگر ابدا
about face	سوی دیگر
withil	ازطرف دیگر
another	یکی دیگر
another	شخص دیگر
et al	و در جای دیگر
never more	هرگز دیگر
my other books	کتابهای دیگر من
In our other words.	بعبارت دیگر
about-faces	جهت دیگر
about-faces	سوی دیگر
to be no more	دیگر نبودن
about-face	جهت دیگر
again	از طرف دیگر
about-face	سوی دیگر
otherwise	طور دیگر
to wit	بعبارت دیگر
the other two	دوتای دیگر
somewhere else	یک جای دیگر
tother	بعدی دیگر
shunted	به خط دیگر انداختن
shunts	به خط دیگر انداختن
otherwhere	در مکان دیگر
otherwhere	جای دیگر
on the other part	از طرف دیگر
otherwhence	از جای دیگر
otherness	چیز دیگر
other people	مردم دیگر
othergates	جور دیگر
othergates	طور دیگر
otherguess	نوع دیگر
otherguess	جور دیگر
otherguise	جور دیگر
shunt	به خط دیگر انداختن
on the other hand	ازطرف دیگر
elsewhere	بجای دیگر
no more of that	بس است دیگر
t' other	بعدی دیگر
on one's coat-tails <idiom>	همراه کس دیگر
so muchthe worse	دیگر بدتر
scilicet	بعبارت دیگر
in other words <idiom>	به کلام دیگر
none other than	هیچکس دیگر جز
elsewhere	نقطه دیگر
otherworld	دنیای دیگر
otherwhile	وقت دیگر
otherwhile	گاه دیگر
on more	بار دیگر
otherguess	بروش دیگر
on the opposite side	در انسوی دیگر
on the other hand	از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	طور دیگر
another guess	قسمتی دیگر
another guess	نوعی دیگر
another day	یک روز دیگر
alternative unit	واحدهای دیگر
over-	بسوی دیگر
over	بسوی دیگر
aliunde	از منبع دیگر
no more	نه دیگر [بیشتر]
once	یکبار دیگر
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
by the same token <adv.>	طور دیگر
on the other hand <adv.>	طور دیگر
yon	ان یکی دیگر ان
on the other side <adv.>	طور دیگر
otherwise <adv.>	طور دیگر
at a later period	در موقع دیگر
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
no more	دیگر ن [فعل]
variant	نوع دیگر
others	نوع دیگر
no longer	نه دیگر [زمانی]
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
beside	ازطرف دیگر
in other words <adv.>	به عبارت دیگر
in other words <adv.>	به کلام دیگر
other	نوع دیگر
to wit <adv.>	به عبارت دیگر
on the other hand <adv.>	از سوی دیگر
by the same token <adv.>	از سوی دیگر
not any more	دیگر نه [بیشتر نه]
It never occurred again.	دیگر رخ نداد.
at the same time [on the other hand] <adv.>	از سوی دیگر
a horse of another colour [different colour]	مطلبی دیگر
namely <adv.>	به عبارت دیگر
alternatively <adv.>	از سوی دیگر
videlicet	به عبارت دیگر
in fact	به عبارت دیگر
next year	سال دیگر
otherwise <adv.>	از سوی دیگر
alternatively <adv.>	ازطرف دیگر
alternatively <adv.>	طور دیگر
apart from that <adv.>	از سوی دیگر
on the other side <adv.>	از سوی دیگر
by the same token <adv.>	ازطرف دیگر
otherwise <adv.>	ازطرف دیگر
apart from that <adv.>	ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	ازطرف دیگر
on the other hand <adv.>	ازطرف دیگر
apart from that <adv.>	طور دیگر
on the other side <adv.>	ازطرف دیگر
it is allup with him	دیگر امیدی ندارد
intervert	سوی دیگر برگرداندن
in other sectors	در قسمتهای دیگر جبهه
this da y month	یک ماه دیگر از امروز
tomorrow week	هشت روز دیگر
spaceman	اهل کرات دیگر
they sing small now	دیگر جیک نمیزنند
spacemen	اهل کرات دیگر
It never occurred again	دیگر اتفاق نیفتاد.
we have no more bread	دیگر نان نداریم
it is never the worse	دیگر بدتر که نیست
to rub a thing in	چیز دیگر دادن
again	باز [یکبار دیگر]
itineration	ازیک جابجایی دیگر
it never occurred again	دیگر واقع نشد
nerf	تصادف با اتومبیل دیگر
to p on any one's preserves	باپای دیگر جهیدن
IF statement	Gise کار دیگر را
i never since saw him	از ان پس دیگر هیچ او راندیدم
the future	دنیای دیگر عقبی
alternate routing	گزینش مسیر دیگر
pick off	رد شدن از راننده دیگر