English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
poll degree درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
Other Matches
Masters of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
kind of تا درجهای
degree gradution مقیاس درجهای
dial graduation مقیاس درجهای
dial graduation تقسیم بندی درجهای
hot tempering سخت گردانی درجهای
degree gradution تقسیم بندی درجهای
stealing from a protected palce سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
wide angle عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
wide-angle عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
flashingpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoints درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
landsman ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
wraparound چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران
biparous توام زا
geminate توام
joint توام
adnate توام
mixed توام
gemel توام
twinned توام
gemini توام
duad توام
twin توام
twin check بررسی توام
mixed graze توام زمین
deprived توام با محرومیت
integrating توام کردن
amalgamated توام کردن
aluminum coating by spraying amalgamate توام کردن
amalgamating توام کردن
twin check مقابله توام
amalgamate توام کردن
accompanied توام کردن
amalgamates توام کردن
reatrain عملکرد توام
twain توام دوقلو
accompanies توام کردن
accompany توام کردن
integrate توام کردن
integrates توام کردن
easeful توام باراحتی
mixed air توام هوا
geminate توام کردن
twinned توام کردن
intergrowth رویش توام
integrated staff ستاد توام
integrated training اموزش توام
twin توام کردن
charge coupled device دستگاه توام با بار
effective faith ایمان توام باعمل
rainsquall باران توام باتوفان
conjugate درهم امیختن توام
participant observation مشاهده توام با مشارکت
work relief استراحت توام با کار
twin bill دو مسابقه توام در یک برنامه
integrated defense پدافند هوایی توام
hypocritical توام با تدلیس و تزویر
blizzards بادشدید توام بابرف
armstand dive شیرجه توام با بالانس
blizzard بادشدید توام بابرف
to wed one quality to onether دوصفت راباهم توام کردن
synergy کار توام اشتراک مساعی
synergism کار توام ودسته جمعی
masque نمایش توام با موسیقی ورقص
adnate مربوط باعضاء تناسلی توام
integrated defense پدافند ازمناطق توام دفاعی
kleptolagnia تحریک جنسی توام با دزدی
integrated reservoir operation بهره برداری توام از چندمخزن
at least هیچ نباشد
to be on the safe side باقی نباشد
unrepresentative کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
college دانشگاه
academy دانشگاه
university دانشگاه
colleges دانشگاه
universities دانشگاه
Univ دانشگاه
malicious prosecution پیگرد یا دستگیری توام با سوء نیت
androgyny وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
auxesis رشد توام باعدم تقسیم یاخته
High Mass عشاء ربانی توام با موسیقی وبخور
pleuropneumonia ذات الجنب توام با سینه پهلو
tinged with cnvy حساسیت امیز توام بارشک یاحسادت
rule of reason تفسیر قانونی توام با سوء نیت
low priority work کاری که مهم نباشد
impasse حالتی که از ان رهایی نباشد
For all we know he may be living . از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
not too expensive خیلی گران نباشد.
academical دانشجوی دانشگاه
Chancellors رئیس دانشگاه
presidents رئیس دانشگاه
president رئیس دانشگاه
academy دانشگاه هنر
Chancellor رئیس دانشگاه
University of Applied Sciences [UAS] دانشگاه فناوری
college of [music, technology,...] دانشگاه فناوری
senior technical college دانشگاه فناوری
state university دانشگاه دولتی
polytechnic دانشگاه فناوری
staff college دانشگاه جنگ
technical university دانشگاه فنی
academies دانشگاه اموزشگاه
the institution of a universit تاسیس دانشگاه
state university دانشگاه ایالتی
to not give a toss about something [British E] برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a hoot in hell for something برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a stuff about something [British E] برایشان اصلا مهم نباشد.
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
unless otherwise agreed اگر توافق دیگری نباشد
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
inexpressively چنانکه زبان دار نباشد
square peg in a round hole <idiom> شخصی که مناسب کاری نباشد
extraneously چنانکه وابسته بموضوع نباشد
extramural مربوط به خارج از دانشگاه
rectors رئیس دانشگاه رهبر
chair کرسی استادی در دانشگاه
chaired کرسی استادی در دانشگاه
vice-chancellor معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellors معاون رئیس دانشگاه
proctor مدیر اجرایی دانشگاه
semester دوره 61 هفتهای دانشگاه
war college دانشگاه عالی جنگ
oxonian وابسته به دانشگاه اکسفورد
semesters دوره 61 هفتهای دانشگاه
matriculant قبول شده در دانشگاه
chairs کرسی استادی در دانشگاه
rector رئیس دانشگاه رهبر
chairing کرسی استادی در دانشگاه
vice chancellor معاون رئیس دانشگاه
Just sign here and leave at that . اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
right out <idiom> به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
other things being equal اگر برای چیزهای دیگر نباشد
illegal دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
rigid یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
null لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
sinecures هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
object lessons درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lesson درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
academic costume لباس رسمی استادی دانشگاه
academicals لباس رسمی استادی دانشگاه
alma mater سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
donnish وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
spring practice دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
matriculate در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
faculty استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculties استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
matriculated در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculating در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
mattriculation نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
He was not admitted to the university. اورا به دانشگاه راه ندادند
As a university professor , his performance stank. طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
He is majoring in mathematic at the university. در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
in the schools مشغول دادن امتحانات دانشگاه
matriculation دخول یا نام نویسی در دانشگاه
matriculation امتحان ورودی دانشگاه کنکور
send down دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
If anything ,it is more expensive. اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
factories قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
i speak under correction انچه می گویم ممکن است درست نباشد
factory قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
relevantly بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
capital expenditure هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
no man's land سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
vaude نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
to not give a smeg about something [British E] برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to not give a shit about something برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
She is forty if a day . چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
machine address مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
an insolvent estate دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
gentelmen's agreement کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
figures آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figuring آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
chancellery رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
chancellory رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
ox man کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
underclassman شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
varsity تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
sixth forms دورهی آماده سازی برای دانشگاه
berkeley unix گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
prep schools دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
to not give a damn about something [somebody] برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
jayvee عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
upper classes وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upper class وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com