English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
color value درجه بندی رنگ ها بر حسب تیره و روشن بودن
Other Matches
yin yang تیره و روشن
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
reverse video کاراکترهای تیره بر روی زمینه نمایش روشن تصویرمعکوس
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
rating درجه بندی
gradation درجه بندی
calibration درجه بندی
gradations درجه بندی
calibrating درجه بندی
calibrate درجه بندی
calibrated درجه بندی
graduation درجه بندی
grading درجه بندی
calibrates درجه بندی
grades درجه بندی
grade درجه بندی
scaling درجه بندی
scale درجه بندی
ratings درجه بندی
peer rating درجه بندی همسالان
grade درجه بندی کردن
grade درجه بندی رتبه
grades درجه بندی رتبه
grades درجه بندی کردن
intergradation درجه بندی داخلی
graduates درجه بندی کردن
rate درجه بندی کردن
graduating درجه بندی کردن
logarithmic scale درجه بندی لگاریتمی
graduation line خط درجه بندی شده
graduate درجه بندی کردن
linear scale درجه بندی خطی
calibration constant ثابت درجه بندی
echelonment درجه بندی کردن
merit rating درجه بندی شایستگی
ratee درجه بندی شونده
scscalable قابل درجه بندی
rating scale مقیاس درجه بندی
rating schedule مقیاس درجه بندی
credit rating درجه بندی اعتبار
performance rating درجه بندی عملکرد
rates درجه بندی کردن
calibration curve منحنی درجه بندی
calibration error خطای درجه بندی
rater درجه بندی کننده
dan gup jeado سیستم درجه بندی تکواندو
tricking درجه بندی عدسی دوربین
graphic rating scale مقیاس درجه بندی نگارهای
grades نوع درجه بندی کردن
unscourced wool پشم درجه بندی نشده
maximum scale value مقدار درجه بندی حداکثر
grade نوع درجه بندی کردن
suppliers rating درجه بندی نمودن فروشنده ها
tricked درجه بندی عدسی دوربین
forced distribution rating درجه بندی با توزیع معین
trick درجه بندی عدسی دوربین
wands دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wand دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
dial collar طوقه یا حلقه درجه بندی شده
ranked درجه دادن دسته بندی کردن
direct reading dial درجه بندی برای قرائت مستقیم
grand division مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
rank درجه دادن دسته بندی کردن
graduate collar حلقه یا طوقه درجه بندی شده
ranks درجه دادن دسته بندی کردن
degree of difficulty درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
grade درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
to stand out in relief برجسته یا روشن بودن
stick out a mile مثل روز روشن بودن
clutch start روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
dials تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
tone-on-tone [بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
sand equivalent درجه ماسهای بودن خاک
grader ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
assort طبقه بندی کردن مناسب بودن
vernier درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
segregation جدا کردن درجه بندی کردن
gradate درجه بندی کردن مخلوط کردن
gaduate درجه بندی کردن تغلیظ کردن
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
bit map ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
seconds درجه دوم بودن دوم شدن
seconding درجه دوم بودن دوم شدن
second درجه دوم بودن دوم شدن
seconded درجه دوم بودن دوم شدن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
illuminati روشن ضمیران روشن فکران
daylit روز روشن روشن کردن
daylight روز روشن روشن کردن
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminating چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
murine از تیره موش جانوری از تیره موش
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
lineaments طرح بندی صورت بندی
classifications طبقه بندی رده بندی
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineament طرح بندی صورت بندی
wording جمله بندی کلمه بندی
classification طبقه بندی رده بندی
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
explaining روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained روشن کردن باتوضیح روشن کردن
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
dull تیره
dulling تیره
faint تیره
dullest تیره
duller تیره
obscure تیره
dash خط تیره
dashed خط تیره
dulled تیره
dulls تیره
families تیره
fuzzy تیره
nebulose تیره
hazy تیره
nubilous تیره
gloomier تیره
family تیره
owl light تیره گی
owl light تیره
black تیره
blacked تیره
blacker تیره
blacks تیره
darkness تیره گی
haziest تیره
obscured تیره
dashes خط تیره
dark <adj.> تیره
obscurest تیره
blackest تیره
sombrous تیره
obscuring تیره
duskish تیره
ilk تیره
heavier تیره
obscures تیره
heaviest تیره
obscurer تیره
heavies تیره
fainted تیره
fainter تیره
hazier تیره
faintest تیره
faints تیره
gloomiest تیره
gloomy تیره
darker تیره
demomination تیره
heavy تیره
enigmatical تیره
muddied تیره
fuscous تیره
overcast تیره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com