Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
engineman
درجه دار متصدی موتور
Other Matches
firemen
متصدی اتش خانه موتور
fireman
متصدی اتش خانه موتور
pointers
متصدی کنترل درجه توپ
pointer
متصدی کنترل درجه توپ
jet a
سوخت موتور توربینی که دردمای 04 درجه منجمدمیشود
broad arrow engine
موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
necrologist
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
taximan
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
motoring
گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
engine
موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
external combustion engine
موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
variable geometry engine
موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting
نصب موتور قرارگاه موتور
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
slip ring induction motor
موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
double squirrel cage motor
موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
flat twin engine
موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation
درجه ارتفاع درجه بلندی
third class
درجه سوم بلیط درجه 3
third-class
درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
single phase induction motor
موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
operator
متصدی
user
متصدی
vacant
بی متصدی
in charge
متصدی
runners
متصدی
operator
متصدی
runner
متصدی
operators
متصدی
responsible
متصدی
incumbents
متصدی
incumbent
متصدی
operators
متصدی ها
quartermasters
متصدی
quartermaster
متصدی
users
متصدی ها
clerks
متصدی
clerk
متصدی
warden
متصدی
brevet
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
salespeople
متصدی فروش
auctioneers
متصدی حراج
auctioneers
متصدی مزایده
radar operator
متصدی رادار
turf accountants
متصدی شرطبندی
radarman
متصدی رادار
signal man
متصدی علائم
auctioneer
متصدی حراج
curators
نگهبان متصدی
signalman
متصدی علائم
radio operator
متصدی بی سیم
salesperson
متصدی فروش
officer
مامور متصدی
receptionist
متصدی پذیرش
machine operator
متصدی ماشین
rulings
رایج متصدی
radioman
متصدی بی سیم
ruling
رایج متصدی
acting
کفیل متصدی
litter bearer
متصدی برانکارد
unattended
بدون متصدی
harbour master
متصدی بندر
ammunition handler
متصدی مهمات
adman
متصدی اعلانات
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
officers
مامور متصدی
radar man
متصدی رادار
auctioneer
متصدی مزایده
suppliers
متصدی ملزومات
operator
متصدی ماشین
receiver
متصدی دریافت
operator console
پیشانه متصدی
cataloger
متصدی کاتالوگ
cataloguer
متصدی کاتالوگ
chartulary
متصدی بایگانی
time keeper
متصدی اوقات
infirmarian
متصدی بیمارستان
receivers
متصدی دریافت
operator command
فرمان متصدی
groundskeeper
متصدی زمین
curator
نگهبان متصدی
operator
متصدی دستگاه
salespersons
متصدی فروش
operators
متصدی ماشین
supplier
متصدی ملزومات
yard man
متصدی محوطه
operators
متصدی دستگاه
winch driver
متصدی دوار
fitter
متصدی نصب
fitters
متصدی نصب
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
pressman
متصدی ماشین چاپ
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
majordomo
متصدی امور خانوادگی
liftman
اسانسورچی متصدی اسانسور
time keeper
متصدی اوقات کار
titular
متصدی دارای عنوانی
prontonotary
متصدی امضاء احکام
wagoner
متصدی حمل ونقل
titular charge daffaires
متصدی شغل سیاسی
hold captain
متصدی انبار کشتی
keypunch operator
متصدی منگنه زنی
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
pressmen
متصدی ماشین چاپ
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
word processing operator
متصدی پردازش کلمه
heaters
متصدی گرم کردن
orchardist
متصدی باغ میوه
heater
متصدی گرم کردن
data entry operator
متصدی داده دهی
orchardman
متصدی باغ میوه
mess treasurer
متصدی صندوق باشگاه
turf accountant
متصدی شرط بندی
biddy
متصدی نظافت خانه
carriers
متصدی حمل و نقل
my p
متصدی پیش ازمن
oilking
متصدی سوخت و اب کشتی
church warden
متصدی دارایی کلیسا
stoker
متصدی سوخت کوره
common carrier
متصدی حمل ونقل
contracting officer
افسر متصدی پیمان
watertender
متصدی مخازن اب ناو
boiler maker
متصدی دیگ بخار
officer
متصدی ضابط عدلیه
officers
متصدی ضابط عدلیه
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
ammunition handler
متصدی جابجایی مهمات
carrier
متصدی حمل و نقل
fish warden
متصدی امور شیلات
forwarder
متصدی حمل و نقل
teletypist
متصدی دوره نگاره
forwarding agent
متصدی حمل ونقل
liquidators
متصدی امورتصفیه شرکت
liquidator
متصدی امورتصفیه شرکت
prothonotary
متصدی امضاء احکام
vigorish
سود متصدی شرط بندی
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
forwarder's receipt
رسید متصدی حمل و نقل
signal boxes
توقف گاه متصدی علائم
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
checkman
متصدی کنترل اب دیگ بخار
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
signal box
توقف گاه متصدی علائم
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
billposter
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
gamekeepers
متصدی جانوران شکاری قرقچی
time keeper
متصدی ثبت اوقات کار
gamekeeper
متصدی جانوران شکاری قرقچی
account executive
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
blast furnaceman
مسئول یا متصدی کوره بلند
weeder
متصدی چیدن علف هرزه
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
pantler
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
throttleman
متصدی دستگیره سرعت ناو
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
machinist
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
machinists
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
hotwalker
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
brakeman
متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
pointer
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
pointers
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
masters of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
pollsters
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
master of ceremonies
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
clerk of the scale
متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
pollster
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
aviarist
کسی که مرغداری میکند متصدی مرغان
vertical control operator
متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
raid clerk
نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
verderer
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderor
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
propety man
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
verger
متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
parish clerk
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
lord of misrule
متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
machinery
موتور
double row
موتور
engine
موتور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com