English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
English Persian
illustrious درخشان ممتاز
Other Matches
fulgid درخشان
fulgent درخشان
gloss درخشان
luminous درخشان
florestant درخشان در شب
eyebright درخشان
brightest درخشان
brilliancy درخشان
beamy درخشان
stellar درخشان
brighter درخشان
ablaze درخشان
bright درخشان
glittery درخشان
lightsome درخشان
luminescent درخشان
glitzy درخشان
glitziest درخشان
glitzier درخشان
glaring درخشان
shining درخشان
shiner درخشان
refulgent درخشان
luminiferous درخشان
prismatic درخشان
mirror finish درخشان
superior ممتاز
immense ممتاز
superiors ممتاز
distinguished ممتاز
distinct ممتاز
summa cum laude ممتاز
first class ممتاز
distinctive ممتاز
privileged ممتاز
recherche ممتاز
privieged ممتاز
of d. ممتاز
gilt edge ممتاز
eximious ممتاز
ditinct ممتاز
excellent ممتاز
prizing ممتاز
prizes ممتاز
prized ممتاز
prize ممتاز
cordon bleu ممتاز
knockouts ممتاز
first-rate ممتاز
elite ممتاز
advantageous ممتاز
knockout ممتاز
pre-eminent ممتاز
preferential ممتاز
bright درخشان تابان
brighter درخشان تابان
brilliantly بطور درخشان
brightest درخشان تابان
brilliant بسیار درخشان
irradiated درخشان کردن
luminously بطور درخشان
lumine درخشان کردن
starry درخشان معروف
luciferous شب تاب درخشان
adamantine سخت و درخشان
bertha درخشان روشن
glisteningly بطور درخشان
brilliant الماس درخشان
irradiate درخشان کردن
phosphorescent شب تاب درخشان
lucid واضح درخشان
beaming درخشان پرتودار
sparkler گوهر درخشان
sparklers گوهر درخشان
shiny افتابی درخشان
meteoric درخشان وزودگذر
irradiates درخشان کردن
irradiating درخشان کردن
semigloss نیمه درخشان
selects ممتاز منتخب
select ممتاز منتخب
PR سهام ممتاز
first class brick اجر ممتاز
hotdog ورزشکار ممتاز
high resistance cement سیمان ممتاز
preferred shares سهام ممتاز
selected ممتاز منتخب
preferential claims طلب ممتاز
topping عالی ممتاز
toppings عالی ممتاز
privileged mode وجه ممتاز
privileged instruction دستورالعمل ممتاز
privieged program برنامه ممتاز
preferred stock سهم ممتاز
privileged shares سهام ممتاز
privileged share سهم ممتاز
privileged creditor طلبکار ممتاز
preferred creditor طلبکار ممتاز
preference shares سهام ممتاز
pererence سهم ممتاز
unprivileged غیر ممتاز
selectman شخص ممتاز
privieged operation عمل ممتاز
sharp shooter تیرانداز ممتاز
privileged mode حالت ممتاز
gilt-edged مقدم ممتاز
forehands قسمت ممتاز
sovereigns خوب و ممتاز
sovereign خوب و ممتاز
forehand قسمت ممتاز
gilt edged مقدم ممتاز
good ممتاز ارجمند
scholars شاگر ممتاز
scholar شاگر ممتاز
experts تیرانداز ممتاز
expert تیرانداز ممتاز
distinguished unit یکان ممتاز
brighter درخشان بدون روکش
bright درخشان بدون روکش
radiant شعاع گستر درخشان
brilliancy بازی درخشان شطرنج
brightest درخشان بدون روکش
star sapphire یاقوت کبود درخشان
giant star ستاره بزرگ و درخشان
whizzbang ممتاز خارق العاده
whizbang ممتاز خارق العاده
preference bonds اوراق قرضه ممتاز
distinguished service cross نشان خدمت ممتاز
distinguished flying cross نشان ممتاز پرواز
expert badge نشان تیرانداز ممتاز
brightens زرنگ کردن درخشان شدن
illuminate درخشان ساختن زرنما کردن
illuminates درخشان ساختن زرنما کردن
blaze شعله درخشان یا اتش مشتعل
blazed شعله درخشان یا اتش مشتعل
blazes شعله درخشان یا اتش مشتعل
brighten زرنگ کردن درخشان شدن
illuminating درخشان ساختن زرنما کردن
soiuthern cross چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
brightening زرنگ کردن درخشان شدن
brightened زرنگ کردن درخشان شدن
class گروه وزنی ورزشکار ممتاز
classes گروه وزنی ورزشکار ممتاز
eclipse award جایزه سوارکار ممتاز سال
classed گروه وزنی ورزشکار ممتاز
discriminate با علائم مشخصه ممتاز کردن
edward j. neil award جایزه بوکسور ممتاز سال
classing گروه وزنی ورزشکار ممتاز
showpiece نمونه ممتاز ویژه نمایش
showpieces نمونه ممتاز ویژه نمایش
discriminates با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminated با علائم مشخصه ممتاز کردن
high beam نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
First Ladies زنی که در رشتهی خود ممتاز باشد
accessit امتیازی که به شاگردان ممتاز داده میشود
First Lady زنی که در رشتهی خود ممتاز باشد
glares انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glared انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glare انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
flame tree درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
burn in علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
valedictorian دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
valedictorians دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
semilustrous نیمه درخشان نیمه مجلل
blips نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
blip نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
paper white monitor صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com