|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
Total search result: 14 (2 milliseconds) | |||||
English | Persian | ||||
---|---|---|---|---|---|
in range with | درخط | ||||
Other Matches | |||||
linear target | هدفهای درخط | ||||
draw up <idiom> | دست بردن درخط | ||||
less than release unit | یکان درخط ترابری | ||||
laterad | واقع درخط افقی | ||||
lateral | واقع درخط افقی | ||||
awaiting aircraft availability | زمان انتظار درخط تعمیر | ||||
rectilinear | سیر کننده درخط مستقیم | ||||
have dibs on <idiom> | درخط استفاده از چیزی بودن | ||||
copiers | مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء | ||||
copier | مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء | ||||
course line shot | تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد | ||||
rehyphenation | تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید | ||||
word warp | فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی |
Recent search history | |
|