English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
English Persian
requisition درخواست رسمی کردن
requisitioned درخواست رسمی کردن
requisitioning درخواست رسمی کردن
requisitions درخواست رسمی کردن
Other Matches
call up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisition درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning درخواست کردن درخواست وسایل
request درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting درخواست اماد کردن درخواست کردن
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
excess demand درخواست بیش از حد درخواست اضافی
implore درخواست کردن از
demands درخواست کردن
implores درخواست کردن از
imploring درخواست کردن از
applies درخواست کردن
praying درخواست کردن
implored درخواست کردن از
prays درخواست کردن
demand درخواست کردن
apply درخواست کردن
supplicate درخواست کردن
demanded درخواست کردن
to make an application [to apply] درخواست کردن
prayed درخواست کردن
solicit درخواست کردن
soliciting درخواست کردن
entreats درخواست کردن
entreated درخواست کردن
pray درخواست کردن
plead with درخواست کردن
solicits درخواست کردن
entreat درخواست کردن
speak for <idiom> درخواست کردن
applying درخواست کردن
solicited درخواست کردن
entreating درخواست کردن
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
plead در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleads در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
indenting سفارش درخواست کردن
indents سفارش درخواست کردن
to ask too much بیش از حد درخواست کردن
to reject [refuse] an application درخواست نامه ای را رد کردن
to a oneself for help درخواست کمک کردن
indent سفارش درخواست کردن
solicits درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting درخواست یا تقاضا کردن از
solicited درخواست یا تقاضا کردن از
solicit درخواست یا تقاضا کردن از
to apply for leave درخواست مرخصی کردن
bones خواستن درخواست کردن
boned خواستن درخواست کردن
call for fire درخواست اتش کردن
to deny somebody a wish درخواست کسی را رد کردن
bone خواستن درخواست کردن
boning خواستن درخواست کردن
mission call درخواست پشتیبانی هوایی کردن
to ask somebody for [about] something از کسی چیزی درخواست کردن
call for ..... under the credit درخواست کردن ..... تحت اعتبار
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
applies درخواست کردن شامل حال بودن
applying درخواست کردن شامل حال بودن
to file a petition بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
to ask specifically about something چیزی را به طور خاص درخواست کردن
subsequent filing [application, documents] ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
apply درخواست کردن شامل حال بودن
lean on <idiom> اجبارشخص درقبول کردن درخواست باتحت فشارگذاشتن
to file an application to somebody از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to withdraw an application صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
to register [with a body] اسم نویسی کردن [خود را معرفی کردن] [در اداره ای] [اصطلاح رسمی]
legalising به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizing به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalises به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
reviewing بازدید رسمی یاسان رسمی
officious نیمه رسمی شبهه رسمی
officiary مامور رسمی مقام رسمی
review بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews بازدید رسمی یاسان رسمی
natarize محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
applying صدق کردن درخواست کردن
begs استدعا کردن درخواست کردن
begged استدعا کردن درخواست کردن
requests تقاضا کردن درخواست کردن
apply صدق کردن درخواست کردن
requested تقاضا کردن درخواست کردن
beg استدعا کردن درخواست کردن
petition دادخواهی کردن درخواست کردن
requesting تقاضا کردن درخواست کردن
request تقاضا کردن درخواست کردن
cry off تقاضا کردن درخواست کردن
petitions دادخواهی کردن درخواست کردن
petitioning دادخواهی کردن درخواست کردن
applies صدق کردن درخواست کردن
petitioned دادخواهی کردن درخواست کردن
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
officialize رسمی کردن
formalizes رسمی کردن
formalize رسمی کردن
formalising رسمی کردن
formalizing رسمی کردن
formalized رسمی کردن
formalises رسمی کردن
formalised رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
to go round دیدنیهای غیر رسمی کردن
to do homage اعلام رسمی بیعت کردن
to pay homage اعلام رسمی بیعت کردن
to render homage اعلام رسمی بیعت کردن
gazette درمجله رسمی چاپ کردن
weigh-ins وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
historify مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
cohabit با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
weigh in وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
weigh-in وزن کردن رسمی شکار باتیروکمان
cohabited با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
natarize دفتر اسناد رسمی را اداره کردن
cohabits با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabiting با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
to marry at a registry office در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
to bar somebody from something [doing something] مانع کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
to bar somebody from something [doing something] ممنوع کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
to bar somebody from something [doing something] مسدود کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
to delegate one's powers to somebody اقتدار و اختیار خود را به کسی محول کردن [اصطلاح رسمی]
to second somebody ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
fire call درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
ritualize رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
fire message پیام اتش درخواست اتش کردن
requisitioning درخواست
demands درخواست
suit درخواست
suited درخواست
indent درخواست
tender درخواست
application درخواست
suits درخواست
tendered درخواست
imploration درخواست
tenderest درخواست
applications درخواست
requisitioned درخواست
postulate درخواست
postulating درخواست
on request of which [at his request] به درخواست او
postulates درخواست
postulated درخواست
solicitation درخواست
requisition درخواست
enquiry درخواست
demanded درخواست
tendering درخواست
demand درخواست
requisitions درخواست
requesting درخواست
appealed درخواست
claim درخواست
request درخواست
supplication درخواست
claims درخواست
appeal درخواست
requests درخواست
appeals درخواست
d. of a request در درخواست
claimed درخواست
indenting درخواست
claiming درخواست
requistion for money درخواست
indents درخواست
requested درخواست
application form برگ درخواست
appeal for tenders درخواست مزایده
writ of subpoena برگ درخواست
requests درخواست می کنم
request signal علامت درخواست
fire message درخواست اتش
call for fire درخواست اتش
demanded درخواست مطالبه
demand code رمز درخواست
round robin درخواست کتبی
demandant درخواست کننده
excess demand درخواست مازاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com