Total search result: 201 (20 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . |
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] . |
|
|
Other Matches |
|
windage |
درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد |
for a week |
برای یک هفته |
write me every week |
هر هفته برای من نامه بنویسید |
to borrow for ... weeks |
برای ... هفته قرض گرفتن |
HTTP |
دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد |
What's the charge per week? |
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟ |
per |
برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال |
What is the price per week? |
قیمت برای یک هفته چقدر است؟ |
board of conciliation |
هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند |
cues |
پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی |
cue |
پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی |
Please help yourself ( with the food ) . |
لطفا" برای خودتان غذا بکشید |
Save this for me, please! |
لطفا این را برای من نگه دار! |
Please put these clocolates aside for me . |
لطفا" این شکلاتها را برای من کنار بگذارید |
Would you post this for me, please? |
ممکن است لطفا این را برای من پست کنید؟ |
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. |
هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید. |
application [for something] |
درخواست نامه [برای چیزی] |
an a for a position |
درخواست دهنده برای کار |
appeal [to] or [for] |
درخواست [برای] [استیناف در دادگاه] |
to call somebody to [for] something |
از کسی برای چیزی درخواست کردن |
referral order |
درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار |
reversed |
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال |
status |
سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال |
reverse |
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال |
reversing |
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال |
reverses |
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال |
retards |
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده |
retard |
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده |
retarding |
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده |
request modify |
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم |
QBE |
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود |
wait time |
خیر بین یک درخواست برای داده و ارسال داده از حافظه |
call up |
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم |
call-ups |
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم |
call-up |
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم |
weekend |
اخر هفته تعطیل اخر هفته |
weekends |
اخر هفته تعطیل اخر هفته |
requisitioned |
درخواست کردن درخواست وسایل |
requisitioning |
درخواست کردن درخواست وسایل |
requisitions |
درخواست کردن درخواست وسایل |
requisition |
درخواست کردن درخواست وسایل |
excess demand |
درخواست بیش از حد درخواست اضافی |
precautions |
پیشگیری |
prophylaxis |
طب پیشگیری |
prophylaxis |
پیشگیری |
precaution |
پیشگیری |
preemptive attack |
تک پیشگیری |
counter-measure |
پیشگیری |
counter-measures |
پیشگیری |
prevention |
پیشگیری |
preventive medicine |
طب پیشگیری |
call mission |
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست |
prophylactic |
پیشگیری کننده |
buffer zone |
منطقه پیشگیری |
buffer zones |
منطقه پیشگیری |
lead time |
زمان پیشگیری |
preventive maintenance |
نگهداری پیشگیری |
accident prevention |
پیشگیری از حوادث |
premune |
پیشگیری کننده |
goby |
طفره پیشگیری |
repercussion |
دفع یا پیشگیری |
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> |
پیشگیری بهتر از درمانه. |
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> |
پیشگیری بهتر از درمانه. |
lead angle |
زاویه پیشگیری هدف |
measure |
اندازه اقدام پیشگیری |
preclusive buying |
خرید پیشگیری کننده |
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> |
پیشگیری بهتر از درمانه. |
force majeure |
حادثه غیر قابل پیشگیری |
lead |
سیم واسطه زاویه پیشگیری |
leads |
سیم واسطه زاویه پیشگیری |
lateral tell |
پیشگیری هواپیما در حرکت عرضی |
chronic dose |
دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی |
lead pursuit |
مسیر پیشگیری هواپیمای رهگیر مسیرپیشگیری هدف |
requistioner |
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست |
weekly |
هفته به هفته |
week |
هفته |
weeks |
هفته |
weeklies |
هفته به هفته |
per week |
هر هفته |
a week |
یک هفته |
weekday |
روز هفته |
next week |
هفته گذشته |
fair market |
هفته بازار |
this d. a week |
یک هفته از امروز |
last week |
هفته گذشته |
inside of a week |
در یک هفته کمتر |
eight day |
هفته کوک |
f.service |
نمازمعمولی هفته |
A whole week |
یک هفته تمام |
inside of a week |
کمتر از یک هفته |
to morrow week |
از فردا یک هفته |
midweek |
میان هفته |
triweekly |
هر سه هفته یکبار |
weekdays |
روز هفته |
passion week |
هفته مصیبت |
week end |
اخر هفته |
running days |
ایام هفته |
hebdomad |
هفت هفته |
one anxious week of waiting |
یک هفته انتظار با نگرانی |
nrxt monday |
دوشنبه این هفته |
feria |
یکی از ایام هفته |
Weekend |
تعطیلات آخر هفته |
I will be staying a few days |
من میخواهم یک هفته بمانم. |
week day |
روز معمولی هفته |
We stayed at the seaside for one week . |
یک هفته کنا ردریا ماندیم |
passion week |
هفته پیش از رستاخیز مسیح |
ferial |
مربوط بمیان هفته عیدی |
capacitor |
تا دو هفته نیرو فراهم کند. |
at least four times a week |
کم کمش چهار بار در هفته |
embryos |
جنین کمتر از هشت هفته |
embryo |
جنین کمتر از هشت هفته |
Within the next few weeks . |
درعرض چند هفته آیند ؟ |
semiweekly |
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی |
She comes here at least once a week . |
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید |
bank holiday |
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند |
Maundy Thursday |
پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی |
I had my car broken into last week. |
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند. |
sempiternal |
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی |
fetuses |
جنین بیش از هشت هفته حمل |
foetus |
جنین بیش از هشت هفته حمل |
Every day of the week but Sundays. |
همه روز هفته غیر از یکشنبه ها |
foetuses |
جنین بیش از هشت هفته حمل |
weekender |
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود |
graciously |
لطفا" |
patronizingly |
لطفا |
prithee |
لطفا |
fire call |
درخواست اتش توپخانه درخواست اتش |
requests |
درخواست اماد کردن درخواست کردن |
requested |
درخواست اماد کردن درخواست کردن |
requesting |
درخواست اماد کردن درخواست کردن |
request |
درخواست اماد کردن درخواست کردن |
Trade ( business ) is slack this week . |
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است |
I'm really looking forward to the weekend. |
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم. |
With milk, please. |
لطفا با شیر. |
Your passport, please. |
لطفا گذرنامتان. |
Please stand up ! |
لطفا" بایستید ! |
deigns |
لطفا پذیرفتن |
vouchsafing |
لطفا حاضرشدن |
Tickets, please. |
لطفا بلیت. |
deigned |
لطفا پذیرفتن |
deigning |
لطفا پذیرفتن |
vouchsafed |
لطفا حاضرشدن |
vouchsafe |
لطفا حاضرشدن |
deign |
لطفا پذیرفتن |
vouchsafes |
لطفا حاضرشدن |
PLease let me know(notiffy me). |
لطفا" به من خبر بدهید |
kindly |
لطفا از روی مرحمت |
please |
سرگرم کردن لطفا |
Some sugar, please. |
لطفا مقداری شکر. |
No milk, please. |
لطفا بدون شیر. |
pleases |
سرگرم کردن لطفا |
Something light, please. |
لطفا یک چیز سبک. |
I'd like a dessert, please. |
لطفا دسر میخواهم. |
The bill, please. |
لطفا صورت حساب. |
Stand back, please ! |
لطفا"عقب با یستید |
Please let me know. |
لطفا"به من اطلاع دهید |
Please come down(downstairs). |
لطفا"بفرمایید پایین |
I'd like breakfast, please. |
لطفا صبحانه میخواهم. |
Please make yourself comfortable. |
لطفا" راحت باشید |
Please check the water. |
لطفا آب را کنترل کنید. |
Please check the ... |
لطفا ... را کنترل کنید. |
Full tank, please. |
لطفا باک را پر کنید. |
Please fetch the book. |
لطفا"بروکتاب رابیاور |
They must give not less than 2 weeks' notice. |
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند. |
Please turn left now. |
لطفا حالا شما به چپ بپیچید. |
condescendingly |
ازروی فروتنی یامهربانی لطفا |
Please keep me posted(informed). |
لطفا" مرادرجریان بگذارید (نگاهدارید ) |
Please get me a taxi. |
لطفا یک تاکسی برایم بگیرید. |
Please consider my suggestion. |
لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید |
Please get it off ! [Please clean it up !] |
لطفا این را پاک کنید ! |
Please sign here. |
لطفا اینجا را امضا کنید. |
A pot of tea for 4, please. |
لطفا یک قوری چایی 4 نفره. |
Please pass round the fruit . |
لطفا" میوه را دور بگردانید |
Please reply as a matter of urgency. |
لطفا فوری پاسخ دهید. |
I'd like a cup of coffee, please. |
لطفا یک فنجان قهوه میخواهم. |
Please answer the telephone. |
لطفا" جواب تلفن را بدهید |
Stop here, please. |
لطفا همینجا نگه دارید. |
Please don't wake me until 9 o'clock! |
لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید! |
Please have my bill ready. |
لطفا صورتحسابم را آماده کنید. |
Please check the battery. |
لطفا باطری را کنترل کنید. |
Please give me this one . |
این یکی را لطفا" بدهید |
Please check the oil. |
لطفا روغن را کنترل کنید. |
Please do not touch! |
لطفا دست نزن [نزنید] ! |
Hold the line, please! |
لطفا گوشی را نگه دارید! |
Please show me the way out I'll show you ! |
لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید |
Please let me in on your affairs . |
لطفا" مرا در کارهایتان واردکنید |
A ticket to Bath, please. |
لطفا یک بلیت به شهر باته. |
Please write down your new address . |
لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید |
Please call the police. |
لطفا پلیس را خبر کنید. |
Please heat up my food. |
لطفا" غذایم را داغ کنید |
I want one of these please. |
لطفا من یکی از اینها را میخواهم. |
preemptive attack |
تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی |
Can you give me the key, please? |
لطفا ممکن است کلید را به من بدهید؟ |
WI'll you give the car a wash (wash – down) please. |
ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید |
Two coffees please . |
لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید ) |
I'd like a haircut, please. |
لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم. |
Move along, please! [in a crowd] |
لطفا بجلو حرکت کنید! [در جمعیتی] |
May I have my bill, please? |
ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟ |
Would you wait for me, please? |
ممکن است لطفا منتظرم باشید؟ |
Please listen carfully for the telephone tI'll I come back . |
لطفا" گوش ات به تلفن با شد تامن برگردم |