English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
Other Matches
windage درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد
for a week برای یک هفته
write me every week هر هفته برای من نامه بنویسید
to borrow for ... weeks برای ... هفته قرض گرفتن
HTTP دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
What's the charge per week? اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
per برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
What is the price per week? قیمت برای یک هفته چقدر است؟
board of conciliation هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
cues پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
cue پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
Please help yourself ( with the food ) . لطفا" برای خودتان غذا بکشید
Save this for me, please! لطفا این را برای من نگه دار!
Please put these clocolates aside for me . لطفا" این شکلاتها را برای من کنار بگذارید
Would you post this for me, please? ممکن است لطفا این را برای من پست کنید؟
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
application [for something] درخواست نامه [برای چیزی]
an a for a position درخواست دهنده برای کار
appeal [to] or [for] درخواست [برای] [استیناف در دادگاه]
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
reversed سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
status سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
reverse سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversing سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverses سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
retards درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retard درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
QBE زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
wait time خیر بین یک درخواست برای داده و ارسال داده از حافظه
call up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
weekend اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekends اخر هفته تعطیل اخر هفته
requisitioned درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions درخواست کردن درخواست وسایل
requisition درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand درخواست بیش از حد درخواست اضافی
precautions پیشگیری
prophylaxis طب پیشگیری
prophylaxis پیشگیری
precaution پیشگیری
preemptive attack تک پیشگیری
counter-measure پیشگیری
counter-measures پیشگیری
prevention پیشگیری
preventive medicine طب پیشگیری
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
prophylactic پیشگیری کننده
buffer zone منطقه پیشگیری
buffer zones منطقه پیشگیری
lead time زمان پیشگیری
preventive maintenance نگهداری پیشگیری
accident prevention پیشگیری از حوادث
premune پیشگیری کننده
goby طفره پیشگیری
repercussion دفع یا پیشگیری
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> پیشگیری بهتر از درمانه.
lead angle زاویه پیشگیری هدف
measure اندازه اقدام پیشگیری
preclusive buying خرید پیشگیری کننده
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> پیشگیری بهتر از درمانه.
force majeure حادثه غیر قابل پیشگیری
lead سیم واسطه زاویه پیشگیری
leads سیم واسطه زاویه پیشگیری
lateral tell پیشگیری هواپیما در حرکت عرضی
chronic dose دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
lead pursuit مسیر پیشگیری هواپیمای رهگیر مسیرپیشگیری هدف
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
weekly هفته به هفته
week هفته
weeks هفته
weeklies هفته به هفته
per week هر هفته
a week یک هفته
weekday روز هفته
next week هفته گذشته
fair market هفته بازار
this d. a week یک هفته از امروز
last week هفته گذشته
inside of a week در یک هفته کمتر
eight day هفته کوک
f.service نمازمعمولی هفته
A whole week یک هفته تمام
inside of a week کمتر از یک هفته
to morrow week از فردا یک هفته
midweek میان هفته
triweekly هر سه هفته یکبار
weekdays روز هفته
passion week هفته مصیبت
week end اخر هفته
running days ایام هفته
hebdomad هفت هفته
one anxious week of waiting یک هفته انتظار با نگرانی
nrxt monday دوشنبه این هفته
feria یکی از ایام هفته
Weekend تعطیلات آخر هفته
I will be staying a few days من میخواهم یک هفته بمانم.
week day روز معمولی هفته
We stayed at the seaside for one week . یک هفته کنا ردریا ماندیم
passion week هفته پیش از رستاخیز مسیح
ferial مربوط بمیان هفته عیدی
capacitor تا دو هفته نیرو فراهم کند.
at least four times a week کم کمش چهار بار در هفته
embryos جنین کمتر از هشت هفته
embryo جنین کمتر از هشت هفته
Within the next few weeks . درعرض چند هفته آیند ؟
semiweekly رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
She comes here at least once a week . دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
bank holiday روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
Maundy Thursday پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
I had my car broken into last week. هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
sempiternal رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
fetuses جنین بیش از هشت هفته حمل
foetus جنین بیش از هشت هفته حمل
Every day of the week but Sundays. همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
foetuses جنین بیش از هشت هفته حمل
weekender کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
graciously لطفا"
patronizingly لطفا
prithee لطفا
fire call درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
requests درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting درخواست اماد کردن درخواست کردن
request درخواست اماد کردن درخواست کردن
Trade ( business ) is slack this week . این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
I'm really looking forward to the weekend. من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
With milk, please. لطفا با شیر.
Your passport, please. لطفا گذرنامتان.
Please stand up ! لطفا" بایستید !
deigns لطفا پذیرفتن
vouchsafing لطفا حاضرشدن
Tickets, please. لطفا بلیت.
deigned لطفا پذیرفتن
deigning لطفا پذیرفتن
vouchsafed لطفا حاضرشدن
vouchsafe لطفا حاضرشدن
deign لطفا پذیرفتن
vouchsafes لطفا حاضرشدن
PLease let me know(notiffy me). لطفا" به من خبر بدهید
kindly لطفا از روی مرحمت
please سرگرم کردن لطفا
Some sugar, please. لطفا مقداری شکر.
No milk, please. لطفا بدون شیر.
pleases سرگرم کردن لطفا
Something light, please. لطفا یک چیز سبک.
I'd like a dessert, please. لطفا دسر میخواهم.
The bill, please. لطفا صورت حساب.
Stand back, please ! لطفا"عقب با یستید
Please let me know. لطفا"به من اطلاع دهید
Please come down(downstairs). لطفا"بفرمایید پایین
I'd like breakfast, please. لطفا صبحانه میخواهم.
Please make yourself comfortable. لطفا" راحت باشید
Please check the water. لطفا آب را کنترل کنید.
Please check the ... لطفا ... را کنترل کنید.
Full tank, please. لطفا باک را پر کنید.
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
They must give not less than 2 weeks' notice. آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Please turn left now. لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
condescendingly ازروی فروتنی یامهربانی لطفا
Please keep me posted(informed). لطفا" مرادرجریان بگذارید (نگاهدارید )
Please get me a taxi. لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
Please consider my suggestion. لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید
Please get it off ! [Please clean it up !] لطفا این را پاک کنید !
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
A pot of tea for 4, please. لطفا یک قوری چایی 4 نفره.
Please pass round the fruit . لطفا" میوه را دور بگردانید
Please reply as a matter of urgency. لطفا فوری پاسخ دهید.
I'd like a cup of coffee, please. لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
Please answer the telephone. لطفا" جواب تلفن را بدهید
Stop here, please. لطفا همینجا نگه دارید.
Please don't wake me until 9 o'clock! لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
Please check the battery. لطفا باطری را کنترل کنید.
Please give me this one . این یکی را لطفا" بدهید
Please check the oil. لطفا روغن را کنترل کنید.
Please do not touch! لطفا دست نزن [نزنید] !
Hold the line, please! لطفا گوشی را نگه دارید!
Please show me the way out I'll show you ! لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید
Please let me in on your affairs . لطفا" مرا در کارهایتان واردکنید
A ticket to Bath, please. لطفا یک بلیت به شهر باته.
Please write down your new address . لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
Please call the police. لطفا پلیس را خبر کنید.
Please heat up my food. لطفا" غذایم را داغ کنید
I want one of these please. لطفا من یکی از اینها را میخواهم.
preemptive attack تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
Can you give me the key, please? لطفا ممکن است کلید را به من بدهید؟
WI'll you give the car a wash (wash – down) please. ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
Two coffees please . لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
I'd like a haircut, please. لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم.
Move along, please! [in a crowd] لطفا بجلو حرکت کنید! [در جمعیتی]
May I have my bill, please? ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
Would you wait for me, please? ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
Please listen carfully for the telephone tI'll I come back . لطفا" گوش ات به تلفن با شد تامن برگردم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com