English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
tartarous دردی شکل مشتق از درده شراب
Other Matches
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
hypalgesia کم دردی
dreggy دردی
faecal دردی
analgesia بی دردی
agonal دردی
lancepain دردی که تیرمیکشد
sediments درده
dreg درده
lees درده
sedimentary درده
silt درده
fouling درده
tartars درده
tartar درده
magma درده
sediment درده
feculence حالت دردی مدفوع
tartarous درده مانند
slag درده خاکستر
scum درده گرفتن
kinesalgia دردی که ازجنبش ماهیچه پیداشود
It doesnt solve anything. دردی را دوا نمی کند
repetitive strain injury دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
repetitive stress injury دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
offshoot مشتق
paronymous مشتق
derivatives مشتق
parasyntetic مشتق
offshoots مشتق
anti derivative ضد مشتق
formant مشتق
derivative مشتق
paronym مشتق
derive مشتق شده از
derived field فیلد مشتق
differential equations معادلات مشتق
differentiator مشتق گیر
diphyletic مشتق از دو نیا
deriving مشتق شده از
derives مشتق کردن
derivations مشتق گیری
derive مشتق کردن
calcic مشتق ازاهک
autologous مشتق از خود
branches مشتق شدن
branch مشتق شدن
formative کلمه مشتق
derives مشتق شده از
denominators مشتق کننده
silicic مشتق از سیلیس
parial derivative مشتق جزئی
parasyntetic مشتق و مرکب
differentiate مشتق گرفتن
differentiation مشتق گیری
differentiates مشتق گرفتن
differentiating مشتق گرفتن
spiritous مشتق ازالکل
derivation مشتق گیری
second derivative مشتق دوم
to d. itself مشتق شدن
deriving مشتق کردن
denominator مشتق کننده
adscititious مشتق از عامل خارجی
Y prime مشتق ایگرگ [ریاضی]
Y' مشتق ایگرگ [ریاضی]
partial derivative مشتق جزیی [ریاضی]
second derivative مشتق مرتبه دوم
romanesque مشتق از زبان لاتین
deverbative مشتق شده از فعل
partial derivative مشتق پاره ای [ریاضی]
derived demand تقاضای مشتق شده
patronymic مشتق از نام پدر
analysis مشتق وتابع اولیه
deverbative بصورت مشتق استعمال شده
differentiable function تابع مشتق پذیر [ریاضی]
deriving نتیجه گرفتن مشتق شدن
derives نتیجه گرفتن مشتق شدن
matronymic اسم مشتق ازطرف مادر
differential equation معادله متغیر مشتق چیزی
derive نتیجه گرفتن مشتق شدن
denominative مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
embryonic membrane ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
kiosks مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
potash کربنات دو سود مشتق ازخاکستر چوب
kiosk مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
thallium عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
chains مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
phonrtic drill مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
chain مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
adrenal مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
wines شراب
wine شراب
bacchus شراب
the juice of the grape شراب
viniferous شراب زا
acro پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acr پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acaro کلمهء پیشوندی است مشتق ازacarus به معنی
vinous flavour طعم شراب
decants ریختن شراب
pottle رطل شراب
decanting ریختن شراب
decanted ریختن شراب
oenomel شراب عسلی
wine cellar شراب دخمه
oenologist شراب شناس
decant ریختن شراب
rhenish wine شراب اسمانی
wineglass جام شراب
winegrower شراب ساز
wine maker شراب ریز
wineskin مشک شراب
wine cellar انبار شراب
viticulturist شراب ساز
wino معتاد به شراب
vinal بشکل شراب
fortified wine شراب قوی
viniferous دارای شراب
viniculture شراب سازی
vermt شراب افسنطین
ustulation سوزاندن شراب
fortified wines شراب قوی
wine شراب نوشیدن
wines شراب نوشیدن
riesling شراب سفید
winebibber شراب خور
grail جام شراب
cochineal قرمز شراب کش
binge شراب خواری
enology شراب شناسی
filtrate شراب ناب
binges شراب خواری
guzzler شراب خور
grcen wine شراب نارس
it is a racy wine شراب رادارد
grcen wine شراب تازه
cider شراب سیب
aceto پیشوندی است مشتق ازکلمهء لاتین acetum که به معنی
epithelioma غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی
fortified wine شراب تقویت شده
bacchus رب النوع شراب و باده
vinifacteur اسباب شراب سازی
viniculture پرورش انگور شراب
chablis نوعی شراب سفید
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
fortified wines شراب تقویت شده
fiascos ناکامی بطری شراب
wineglasful گیلاس شراب خوری
goblets گیلاس شراب تکه
vintner عمده فروش شراب
winepress خمره شراب سازی
wineshop مغازه شراب فروشی
goblet گیلاس شراب تکه
vintners عمده فروش شراب
clarets نوعی شراب قرمز
claret نوعی شراب قرمز
vinic مربوط به شراب یا الکل
fiasco ناکامی بطری شراب
vintnery عمده فروشی شراب
chianti نوعی شراب قرمز
gill پیمانهای برای شراب
gladstone نوعی شراب ارزان
frutex شراب شربت الکلی
loading امیختن موادخارجی به شراب
vermouths شراب شیرین افسنطین
enology مبحث شراب شناسی
jeroboam جام شراب بزرگ
vermouth شراب شیرین افسنطین
scuppernong شراب انگور مشک
cellars جای شراب انداختن
malmsey شراب شیرین قبرس
maderia شراب محصول مادریا
argol دردشراب .ته نشین شراب
straw wine شراب شیرین کشمش
cellar جای شراب انداختن
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
tetra پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromato کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
tetr پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromat کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
sacked شراب سفید پرالکل وتلخ
altar of credence [جایگاه نان و شراب مقدس]
sacks شراب سفید پرالکل وتلخ
sack شراب سفید پرالکل وتلخ
gourmet خبره خوراک شراب شناس
gourmets خبره خوراک شراب شناس
port شراب شیرین بارگیری کردن
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
crust of wine جرم شراب در روی شیشه
buretto تنگ مخصوص شراب مقدس
libations نوشابه پاشی نوشیدن شراب
to lay down wine شراب را انبار کردن یا جادادن
buret تنگ مخصوص شراب مقدس
vinometer الت سنجش الکل شراب
amontillado نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com