Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
studies
درس خواندن خوانش
study
درس خواندن خوانش
studying
درس خواندن خوانش
Other Matches
dyslexia
خوانش پریشی
lilts
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilt
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
read head
هد خواندن راس خواندن
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
lip read
لب خواندن
intoning
خواندن
lip-read
لب خواندن
lip-reads
لب خواندن
rhapsodiz
خواندن
intone
خواندن
misreading
بد خواندن
misreads
بد خواندن
read
خواندن
misread
بد خواندن
recitations
از بر خواندن
recitation
از بر خواندن
intones
خواندن
to take lessons
یا خواندن
reads
خواندن
readings
خواندن
reading
خواندن
reading age
سن خواندن
intoned
خواندن
to throw down the glove
بمبارزه خواندن
to fling down the gauntlet
بمبارزه خواندن
beatified
مبارک خواندن
to glance
بشتاب خواندن
beatifies
مبارک خواندن
beatify
مبارک خواندن
beatifying
مبارک خواندن
to go to school
درس خواندن
spelled
پی بردن به خواندن
unreadable
نامستحق خواندن
unreadable
غیرقابل خواندن
to song a song
سرود خواندن
to call to witness
بگواهی خواندن
numerate
خواندن یاشمردن
cite
به دادگاه خواندن
cited
به دادگاه خواندن
cites
به دادگاه خواندن
citing
به دادگاه خواندن
peruse
بدقت خواندن
perusing
بدقت خواندن
to bid d. to
بمبارزه خواندن
chitter
اواز خواندن
perused
بدقت خواندن
peruses
بدقت خواندن
to read out
بلند خواندن
brag
رجز خواندن
bragged
رجز خواندن
bragging
رجز خواندن
brags
رجز خواندن
cantillate
با اواز خواندن
bastardize
حرامزاده خواندن
read/write
خواندن- نوشتن
readability
قابلیت خواندن
reading disability
ناتوانی در خواندن
reading habit
عادت خواندن
reading quotient
بهر خواندن
lulls
لالایی خواندن
lulling
لالایی خواندن
lulled
لالایی خواندن
read pulse
تپش خواندن
criminate
مجرم خواندن
nondestructive read
خواندن غیرمخرب
parallel reading
خواندن موازی
psalmodize
زبور خواندن
quirister
باجمع خواندن
destructive read
خواندن مخرب
r/w
خواندن- نوشتن
raw head
نوک خواندن
read head
نوک خواندن
criminiate
مرجم خواندن
lull
لالایی خواندن
reading rate
سرعت خواندن
reading speed
سرعت خواندن
scan
با وزن خواندن
chortling
سرودوتسبیح خواندن
chortles
سرودوتسبیح خواندن
chortled
سرودوتسبیح خواندن
chortle
سرودوتسبیح خواندن
lullaby
لالایی خواندن
lullabies
لالایی خواندن
misreads
غلط خواندن
misreading
غلط خواندن
scanned
با وزن خواندن
scans
با وزن خواندن
reading readiness
امادگی خواندن
reading span
فراخنای خواندن
reading station
ایستگاه خواندن
spells
پی بردن به خواندن
spell
پی بردن به خواندن
readout
خواندن بازخواندن
rhapsodiz
از بر خواندن سرودن
trills
با تحریر خواندن
trilled
با تحریر خواندن
trill
با تحریر خواندن
misread
غلط خواندن
readable
قابل خواندن
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
rehearsals
تمرین از بر خواندن
read strobe
بارقه خواندن
boasts
رجز خواندن
boast
رجز خواندن
To misread the facts . To infer wrongly .
کور خواندن
rehearsal
تمرین از بر خواندن
boasted
رجز خواندن
reciting
با صدایی موزون خواندن
psalm
سرود مذهبی خواندن
psalms
سرود مذهبی خواندن
read restore cycle
چرخه خواندن و ترمیم
recite
با صدایی موزون خواندن
to read over something
چیزی را کاملا خواندن
literacy
قادر به خواندن بودن
recites
با صدایی موزون خواندن
read write cycle
چرخه خواندن و نوشتن
read write head
نوک خواندن و نوشتن
recited
با صدایی موزون خواندن
bidden
خواندن پیشنهاد دادن
vocals
اوازی ویژه خواندن
vocal
اوازی ویژه خواندن
chant
سرود یا اهنگ خواندن
chanted
سرود یا اهنگ خواندن
chants
سرود یا اهنگ خواندن
when reading a book
در حال خواندن کتابی
nonoverlap processing
روشی که به وسیله ان خواندن
sings
سرود خواندن سراییدن
read write privilege
امتیاز خواندن- نوشتن
read/write head
نوک خواندن / نوشتن
literacy
سواد خواندن ونوشتن
skim
بطور سطحی خواندن
speak one's piece
<idiom>
فکر کسی را خواندن
to get wise to someone
<idiom>
دست کسی را خواندن
invited
خواندن وعده گرفتن
invites
خواندن وعده گرفتن
to strike up
خواندن یازدن اغازکردن
to study for the bar
درس حقوق خواندن
the three r's
خواندن ونوشتن وحساب
to tune up
خواندن ونواختن اغازکردن
orate
نطق کردن خواندن
nondestructive
خواندن غیر مخرب
To read someone s mind (thoughts).
فکر کسی را خواندن
paganize
کافرو زندیق خواندن
skimmed
بطور سطحی خواندن
photodigital memory
خواندن چند بار
to read through something
چیزی را کاملا خواندن
see through
<idiom>
فکر کسی را خواندن
to choir a hymn
سرودی راباهم خواندن
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
invite
خواندن وعده گرفتن
reemploy
دوباره بخدمت خواندن
sing
تصنیف اواز خواندن
to serve with a summons
با خواست برگ خواندن
sing
سرود خواندن سراییدن
sings
تصنیف اواز خواندن
he took to books
پرداخت به کتاب خواندن
chanting
سرود یا اهنگ خواندن
skims
بطور سطحی خواندن
t i. afauit to a person
کسی را خطا کار خواندن
scatter read gather write
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
singsong
بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
rwm
حافظه خواندن و نوشتن emory
sight-read
بدون مطالعه قبلی خواندن
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
image interpreter
متخصص خواندن عکس هوایی
prelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
to read off
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
monroe diagnostic reading test
ازمون تشخیص خواندن مونرو
to read through something
چیزی را از اول تا آخر خواندن
he could read the future
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he cannot read or write
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
to read over something
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to pipe up
زدن یا خواندن اغاز کردن
sight read
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
To drum something into someones head .
مطلبی را به گوش کسی خواندن
burn the midnight oil
<idiom>
تا دیر وقت درس خواندن
sight-reads
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
choir loft
جای مخصوص خواندن کلیسا
sight-reads
بدون مطالعه قبلی خواندن
to spell out
بزحمت خواندن یا هجی کردن
sight-reading
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-reading
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
praelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
hierology
علم خواندن خطوط قدیم مصر
ndro
ReadOut NonDstructive خواندن غیر مخرب
hierologist
متخصص خواندن خطوط قدیمی مصر
to mug up
[British E]
for an exam
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
psalmodic
مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
addressable storage
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
addressed memory
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
recall
فرا خواندن احضار لغو کردن
Random-access memory
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
recalled
فرا خواندن احضار لغو کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com