Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (5 milliseconds)
English
Persian
it was all quiet in london
درلندن خبری نبود
Other Matches
the great exhibition
نخستین نمایش بزرگ کالاکه درسال 1851 درلندن داده شد
inns of court
کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
idiotism
بی خبری
information capacity
فرفیت خبری
intelligence signal
پیام خبری
news agency
آژانس خبری
notice board
تابلوی خبری
ignorance
بی خبری ناشناسی
news agencies
آژانس خبری
There is something in the air.
یک خبری هست
items
قطعه خبری
item
قطعه خبری
press report
گزارش خبری
article
پیامی در یک گروه خبری
to broad cast information
خبری که درهمه جا منتشرشود
dow jones/retrieval service
سرویس خبری دو جونز
predicate
خبری خبر دادن
articles
پیامی در یک گروه خبری
predicated
خبری خبر دادن
predicating
خبری خبر دادن
predicates
خبری خبر دادن
it was nothing short of
کم از.....نبود
he did the wrong thing
نبود
if i had thought of that
نبود
I havent heard of her for a long time.
مدتها است از او خبری ندارم
drown one's sorrows
<idiom>
مس میکند که بی خبری سراغش بیاید
to catch napping
در حال غفلت و بی خبری گرفتن
it wasnot for noyhing that
بی خود نبود که
lack of incentive
نبود انگیزه
I was scared stiff. I had my heart in my mouth.
دل تو دلم نبود
no offences was meant
توهین نبود
he did not dislike itŠt.
بی میل نبود
once upon a time
یکی بودیکی نبود
there was no mail to day
امروز پست نبود
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
he did not dislike itŠt.
ولی بی میل هم نبود
he was proof against harm
اسیب بردار نبود
there was not a soul
ذی نفسی انجا نبود
it did not profit me
مرا سودمند نبود
it was not p to do that
کردن انکارمصلحت نبود
it was no better
هیچ بهتر نبود
he was not inclined to go
مایل برفتن نبود
it was an incorrect procedure
جریانش درست نبود
I had completely forgotten .
هیچ یادم نبود
think piece
مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
Nobody was there but me.
هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
It wasnt much of a dinner .
زیاد شام مهمی نبود
Unfortunately it was not to be .
متأسفانه قسمت نشد ( نبود)
There wasnt a thing to eat.
هیچ چیز نبود که بخوریم
that is no new
اینکه خبر تازهای نبود
i'm sure i did not mean it
باور کنیدمقصودم این نبود
it was no part of my plan
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
neither report was correct
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
He was I'll advised to quit (resign).
صلاحش نبود که استعفا ء دهد
She wasn't any too pleased about his idea.
او
[زن]
در مورد ایده او
[مرد]
خیلی خوشحال نبود.
The food was not fit to eat.
غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
he was in a good temper
توی غیظ نبود خلقش بجا بود
it was beneath my notice
شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
that was a quasi war
جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
It was warm , but not hot .
هوا گرم بود ولی داغ نبود
biz
نوعی گروه خبری که حاوی بخشهای تجاری و موقیعتهای مختلف است
list
سرور در اینترنت که نامه خبری یا مقالات را به کاربران ثبت نام کرده می فرستد
parapherna
بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
comp
نوعی گروهای خبری که حاوی بخشهایی درباره کامپیوتر و برنامه نویسی کامپیوتری هستند
spam
مقالهای که به بیشتر از یک گروه خبری پست شود و بنابراین حاوی پیام های تجارتی است
It was an enjoyable performance, if less than ideal.
این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
else rule
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
news reader
نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering.
حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
Once upon a time .
یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
the well was a bad producer
ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
he was nothing of an expert
هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
he that will not when he may when he will he shall have nay
<proverb>
چون توانستم ندانستم چه سود چون بدانستم توانستم نبود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com