Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (5 milliseconds)
English
Persian
centered
درمرکز قرارگرفتن
centers
درمرکز قرارگرفتن
centre
درمرکز قرارگرفتن
centred
درمرکز قرارگرفتن
center
درمرکز قرارگرفتن
Other Matches
centralization
استقرار درمرکز
centralisation
استقرار درمرکز
centricity
وقوع درمرکز
centric
واقع درمرکز
under fire
<idiom>
درمرکز حمله بودن
centralizing
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralize
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralising
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralises
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralised
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralizes
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
sits
قرارگرفتن
sit
قرارگرفتن
to rangeoneself
قرارگرفتن
perching
قرارگرفتن
perches
قرارگرفتن
perched
قرارگرفتن
perch
قرارگرفتن
formation
ترتیب قرارگرفتن
bring up the rear
<idiom>
آخرهمه قرارگرفتن
heels
درپاشنه قرارگرفتن
back
برپشت چیزی قرارگرفتن
disposal
در معرض دید قرارگرفتن
backs
برپشت چیزی قرارگرفتن
situation of a building
وضع قرارگرفتن بنا
call on to the carpet
<idiom>
مورد مواخذه قرارگرفتن
draw fire
<idiom>
مورد انتقاد قرارگرفتن
setup
وضع قرارگرفتن میلههای بولینگ
crowd the plate
نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
run the gauntlet
<idiom>
درمعرفی آزمایش سخت قرارگرفتن
hull defilade
تا ارتفاع لوله در پشت حفاظ قرارگرفتن
use up
تحلیل بردن مورد استفاده قرارگرفتن
impressionability
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
expose
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
novice
جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
exposes
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposing
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
novices
جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
air start
طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
tucks
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tuck
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
problem program
برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
stymie
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymied
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymieing
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymies
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
possitive stagger
ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
negative stagger
ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
obstructions
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstruction
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com