English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (6 milliseconds)
English Persian
hereabout درهمین نزدیکی ها
Search result with all words
The gas station is nearby . پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
Other Matches
in the next few days درهمین چند روزه
That is the noice thing about it . لطفش درهمین است
That is the beauty of it. قشنگی اش درهمین است
There is the rub. اشکال درهمین جااست
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
nearby در نزدیکی
togetherness نزدیکی
sexual intercourse نزدیکی
around در نزدیکی
vicinage نزدیکی
vichywater نزدیکی
imminence نزدیکی
adduction نزدیکی
intimity نزدیکی
inwarness نزدیکی
nearness نزدیکی
contiguity نزدیکی
neiggourhood نزدیکی
appulse نزدیکی
nighness نزدیکی
adjacence or cency نزدیکی
proximity نزدیکی
propinquity نزدیکی
approximations نزدیکی
approximation نزدیکی
accession نزدیکی
vicinity نزدیکی
affinities نزدیکی
copulating نزدیکی
affinity نزدیکی
copulates نزدیکی
closeness نزدیکی
copulated نزدیکی
copulate نزدیکی
sexual intercourse of doubful nature نزدیکی به شبهه
In the vicinity ( neighbourhood ). همین نزدیکی ها
therabout در همان نزدیکی
proximity of blood خویشی نزدیکی
nodality نزدیکی به گره
offing دران نزدیکی ها
going on نزدیکی تماس
adjacence نزدیکی مجاورت
kinder نزدیکی تشابه
verges نزدیکی حدود
adjacency نزدیکی مجاورت
verge نزدیکی حدود
sexual intercourse مواقعه نزدیکی جنسی
imminence نزدیکی مشرف بودن
To have sexual intercourse with a woman . با زنی نزدیکی کردن
in with <idiom> دررفاقت ،التفات یا نزدیکی با
rapprochement نزدیکی تمایل بدوستی
thereabout درهمان نزدیکی تقریبا
abutment بست دیوار نزدیکی
incestuously با گناه نزدیکی بمحارم
imminency نزدیکی مشرف بودن
hang about در نزدیکی منتظر بودن
accessibility امکان نزدیکی وسیله وصول
Heris شهر هریس در نزدیکی تبریز
umbilical واقع در نزدیکی ناف مرکزی
Is there a ... nearby? آیا ... در این نزدیکی ها هست؟
land sick کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
Is there an inexpensive restaurant around here? آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
machine نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
to score with a girl <idiom> موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
corona discharge تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
machines نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machined نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
aclinic line خط استوایی مغناطیسی منحنی موهوم و نامنظمی که در نزدیکی خط استواگرداگردزمین مفروض است
run-up [start-up] نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
esturm مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
estrus مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
checkpoint علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoints علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check-points علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check mark علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
okuns law براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com