Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
meshed
درهم جا افتاده
Other Matches
mash
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashed
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashes
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashing
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
intertwining
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwines
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwined
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwine
درهم بافتن درهم بافته شدن
pleach
درهم پیچیدن درهم گیر افتادن
behind the times
<idiom>
از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی
clutters
درهم ریختگی درهم وبرهمی
cluttered
درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutter
درهم ریختگی درهم وبرهمی
modest
افتاده
elliptic
افتاده
crest fallen
افتاده
low
افتاده
downfallen
افتاده
flagging
افتاده
footworn
از پا افتاده
old fashioned
از مد افتاده
meek
افتاده
fallen
افتاده
riper
جا افتاده
ripest
جا افتاده
out of date
از مد افتاده
unassuming
افتاده
ripe
جا افتاده
mellows
جا افتاده
mellowing
جا افتاده
mellowed
جا افتاده
mellow
جا افتاده
the meshes of a sieve mesh
در هم افتاده
whacked
<adj.>
از پا افتاده
archaic
<adj.>
از مد افتاده
old hat
از مد افتاده
whacked
از پا افتاده
occurred
<past-p.>
اتفاق افتاده
tatty
پیش پا افتاده
ordinary
پیش پا افتاده
installed
از کار افتاده
hors de combat
از کار افتاده
outstandingly
عقب افتاده
happened
<past-p.>
اتفاق افتاده
arrear
بدهی پس افتاده
recluses
دور افتاده
decurrent
پایین افتاده
cyma recta
موجی افتاده
old hat
پیش پا افتاده
backrent
اجارهء پس افتاده
recluse
دور افتاده
deadline
از کار افتاده
deadlines
از کار افتاده
trite
پیش پا افتاده
back rent
اجاره پس افتاده
compromised
به خطر افتاده
delayed
به تاخیر افتاده
banal
پیش پا افتاده
commonplace
پیش پا افتاده
slack
جای افتاده یا شل
slackest
جای افتاده یا شل
slacks
جای افتاده یا شل
delayed
عقب افتاده
overlapping
روی هم افتاده گی
remotely
دور افتاده
lame ducks
از کار افتاده
lame duck
از کار افتاده
seedy
از کار افتاده
dowm
از کار افتاده
overlapping
رویهم افتاده
out-of-date
<idiom>
از مد افتاده (دمد)
backward
عقب افتاده
winded
از نفس افتاده
unregarded
ازقلم افتاده
outstanding
عقب افتاده
out of order
از کار افتاده
prostrated
بخاک افتاده
retarded
عقب افتاده
with fingers interlocked
با انگشتان در هم افتاده
outlying
دور افتاده
obvolute
رویهم افتاده
nutant
پایین افتاده
not operationally ready
از کار افتاده
prostrate
بخاک افتاده
outland
دور افتاده
short winded
از نفس افتاده
short of breath
از نفس افتاده
protrudent
بیرون افتاده
lowlier
صغیر افتاده
lowliest
صغیر افتاده
lowly
صغیر افتاده
proleptic
پیش افتاده
unassertive
افتاده حال
backwards
عقب افتاده
noneffective
از کار افتاده
he fell prone
دمر افتاده
deferred
عقب افتاده
backs
بدهی پس افتاده
back
بدهی پس افتاده
hanging gale
اجاره پس افتاده
obsolete
ازکار افتاده
impassionate
بهوس افتاده
in register
روی هم افتاده
compromised
در خطراکتشاف افتاده
copybook
پیشپا افتاده
demimonde
عقب افتاده
deferred credits
درامد پس افتاده
prostrating
بخاک افتاده
jugate
روی هم افتاده
prostrates
بخاک افتاده
long face
لب و لوچه افتاده
mity
کزم افتاده
outposts
پاسگاه دور افتاده
to be out of luck
<idiom>
از اسب افتاده بودن
to have bad luck
<idiom>
از اسب افتاده بودن
stalled tank
تانک از کار افتاده
quotidian
روزمره پیش پا افتاده
well worn
پیش پا افتاده معمولی
well-worn
پیش پا افتاده معمولی
arrear
دین عقب افتاده
back rent
کرایه عقب افتاده
logjam
کارهای عقب افتاده
evader
دور افتاده از یکان
inferior calyx
کاسه پایین افتاده
inferior ovary
تخمدان پایین افتاده
interjacent
میانی در میان افتاده
leading current
شدت پیش افتاده
out of gear
ازدنده بیرون افتاده
outfield
مزرعه دور افتاده
remote site
محل دور افتاده
serotine
عقب افتاده دیر رس
allopatric
جداگانه اتفاق افتاده
defeature
از شکل افتاده گی بیقوارگی
outpost
پاسگاه دور افتاده
arrears
بدهیهای عقب افتاده
The coin is at the bottom of the pond .
سکه افتاده کف حوض
back pay
حقوق عقب افتاده
seedy
بتخم افتاده مندرس
outback
جای دور افتاده
Underdeveloped ( backward) countries .
کشورهای عقب افتاده
Arrears of work . Back log of work .
کارهای عقب افتاده
self-effacing
باحیا افتاده فروتن
pulled
شکسته شده افتاده
slothful
دیرپای عقب افتاده
seared
خشکیده از کار افتاده
sear
خشکیده از کار افتاده
sears
خشکیده از کار افتاده
drachm
درهم
mixed
درهم
shaggy
درهم
uptight
درهم
hash
درهم
drachma
درهم
drachmae
درهم
drachmas
درهم
garbled
درهم
graded sand
شن درهم
unsettled
درهم
currency of early islam
درهم
entangled
درهم
the name of the unit of silver
درهم
pile-ups
انباشتگی کارهای عقب افتاده
pile-up
انباشتگی کارهای عقب افتاده
podunk
شهر کوچک ودور افتاده
advanced
ترقی کرده پیش افتاده
down
میله افتاده واخراج توپزن
unfrequented
دور افتاده تکرار نشدنی
islet
جای پرت ودور افتاده
dead mines
مینهای بی اثر و از کار افتاده
deadlined equipment
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
impassioned
تهییج شده بهوس افتاده
demode
ازمد افتاده کهنه شده
toddles
کودک تازه براه افتاده
toddled
کودک تازه براه افتاده
toddle
کودک تازه براه افتاده
islets
جای پرت ودور افتاده
toddling
کودک تازه براه افتاده
dead tired
<idiom>
خیلی خسته واز پا افتاده
My name has been left out .
اسم من از قلم افتاده است
a rural backwater
محل روستایی عقب افتاده
a quiet backwater
محل آرام و عقب افتاده
orphans
جدا افتاده در صفحه اخر
retards
بتعویق انداختن عقب افتاده
orphan
جدا افتاده در صفحه اخر
orphaned
جدا افتاده در صفحه اخر
bay
چه قبل اتفاق افتاده است
retard
بتعویق انداختن عقب افتاده
toddlers
کودک تازه براه افتاده
toddler
کودک تازه براه افتاده
The first line is left out.
سطر اول جا افتاده است
platitudinous
تکراری و پیش پا افتاده کردن
My rent has been postponed.
اجاره ام عقب افتاده است
retarding
بتعویق انداختن عقب افتاده
The show has been postponed.
نمایش عقب افتاده است
hash total
جمع کل درهم
higgledy piggledy
درهم وبرهم
break down
درهم شکستن
condenser
درهم فشارنده
hugger mugger
درهم وبرهمی
hurry scurry
درهم وبرهم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com