English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
talented درون داشت
talent درون داشت
talents درون داشت
Other Matches
intercoastal رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
minute book دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
in line processing پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
article had two notes داشت
conservation داشت
note book دفتریاد داشت
apanage اختصاص داشت
he loved her dear اوبسیاردوست داشت
durst زهره داشت
he adored that woman ان زن رابسیاردوست می داشت
expectantly با چشم داشت
factum یاد داشت
expectations چشم داشت
expectation چشم داشت
dwelt منزل داشت
without letted باز داشت
when will women have the vote? خواهند داشت
to set down یاد داشت کردن
to take down یاد داشت کردن
marrige of convenience پیوند با چشم داشت
i will note it down یاد داشت میکنم
to take notes of یاد داشت برداشتن از
he complained with reason داشت که گله میکرد
he kept me waiting مرامنتظریامعطل نگاه داشت
He was looking for you. داشت دنبالت می گشت
to make a minute of یاد داشت کردن
writing pad دسته یاد داشت
to make a note of یاد داشت کردن
the dog wasled سگ بند در گردن داشت
annotator یاد داشت کننده
block note paper دسته کاغذیاد داشت
to minute down یاد داشت کردن
prospectiveness چشم داشت به اینده
it had a europeanlook نمود اروپایی داشت
ephebe شهری که از 81 تا 02 سال داشت
outlook منظره چشم داشت
disposure نمایش عرضه داشت
He looked well groomed . He had a tidy appearance . سرووضع مرتبی داشت
All his belongings were stolen . هرچه داشت بردند (دزدیدند)
The girl was penciling her eyebrows . دخترک داشت ابروهایش را می کشید
he was in purpose to do it در نظر داشت که ان کار رابکند
he would be sure to like it یقینا انرادوست خواهد داشت
prospect of success چشم داشت یا امید کامیابی
She was talking to (with ) a friend . داشت با دوستش صحبت می کرد
he sold the good ones هرچه خوب داشت فروخت
He was running like a madman. عین دیوانه ها داشت می دوید
fusilier سربازی که تفنگ چخماقی داشت
fusileer سربازی که تفنگ چخماقی داشت
durst جرات داشت جسارت کرد
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
that point was of p interest ان نکته جالبیست ویژهای داشت
it weighed kilogrammes بود سه کیلوگرم وزن داشت
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ? تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
no song no supper تانخوانی شام نخواهیم داشت
on old woman past sixty پیرزنی بیش از شصت سال داشت
u.sings[ and+] با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
pistole سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
marshalsea دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
quinquereme یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
count palatine قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
og الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
he made me wait مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
to preach from notes از روی یاد داشت وضع کردن
life is not worth an hour's p ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
notate یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
He wanted to incite the people. قصد داشت مردم راتحریک کند
He tried to conceal the facts. سعی داشت حقیقت را پنهان کند
The bus stopped for fuel [ to get gas] . اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
His request was in the nature of a command. خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
to serve a notice on some one اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
of livery ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
on shall from a quo rum جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
lostlabour کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
no paternosterŠno p تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
groschen سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
She was crying over her misfortunes. ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
She married a man old eonugh to be her father. با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
He had the air of a frightened(scared)child. حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
complete transaction معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
kreutzer نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
record prices بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
parnassian نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
nestorianism عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
He was killed when his parachute malfunctioned. بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
paphian وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
ben درون
inward درون
interior درون
internally از درون
endogenous درون زا
endocarp درون بر
reentrant درون رو
cores درون
interiors درون
inly از درون
abintra از درون
inside درون
inhaul line درون کش
in the recesses of the heart در درون دل
inbound به درون
interiorly از درون
core درون
insides درون
mum's the word این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
introjection درون فکنی
introversion درون گرایی
endogamous درون همسری
subversion درون واژگونی
intramuscular درون عضلانی
endosmose درون راند
ingression درون روی
intrauterine درون رحمی
inwards or inward سوی درون
ataraxia ارامش درون
autochthonous درون خیز
ingrowing درون رویان
intrastate درون کشوری
intrastate درون ایالتی
intrapsychic درون روانی
introflexion سوی درون
online درون خطی
intramolecular درون مولکولی
endobiotic درون بافتی
endocardium درون شامه دل
entoptic درون چشمی
entotic درون گوشی
intrapersonal درون فردی
intraindividual درون فردی
intrafusal درون دوکی
intradermic درون پوستی
intradermal درون پوستی
intracranial درون جمجمهای
intracellular درون یاختهای
interstitial درون شبکهای
intramuscular درون ماهیچهای
inrush درون یورش
inpouring بسوی درون
inner directed درون وابسته
inlier درون هشته
idiotropic درون نگر
located inside در درون قرارگرفته
entoderm درون پوست
endozoic درون جانوری
endothelium درون پوش
endocrinology درون ریزشناسی
endoderm درون پوست
endogamy درون همسری
intramolecular درون ذرهای
endogen درون زایی
endogenous درون زاد
endogenous variable متغیر درون زا
endogeny درون زایی
endolymph درون- لنف
endomorph درون دگرگون
endophagous درون خوار
endoplasm درون مایه
endopsychic درون روانی
endoscope درون بین
influent درون ریز
feeds درون گذاشت
inputted درون داد
pronation درون گرداندن
interpolation درون یابی
interpolation درون گیری
interpolations درون یابی
interpolations درون گیری
endocrine درون ریز
inbreeding درون همسری
inputted درون گذاشت
input درون داد
feed درون گذاشت
entrancing درون رفت
assimilation درون سازی
retropulsion درون ریزی
on line درون خطی
introvert درون گرا
introverts درون گرا
emigration درون کوچکی
self reflection درون اندیشی
inbuilt درون بافته
input درون گذاشت
entrances درون رفت
intercontinental درون بری
inland درون کشور
subjectivism درون گرایی
insights درون بینی
innate درون زاد
introspective درون نگر
introspective درون نگرانه
immigration درون کوچی
insalivate درون یورش
underground water اب درون زمین
transcrystalline درون بلورهای
throughout از درون وبیرون
interiors درونی درون
entranced درون رفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com