English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
annuitant دریافت دارنده مقرری سالانه
Other Matches
annuities مقرری سالانه
annuity مستمری سالانه مقرری مستمر
prebendary دریافت مقرری از کلیسا وفیفه خوار کلیسا
classic مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classics مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
emolument مقرری
emoluments مقرری
deat benefit مقرری
allocations مقرری
annuity مقرری
entitlement مقرری
entitlements مقرری
pension مقرری
allocation مقرری
pensions مقرری
yearly allowance مقرری سالیانه
allowance تخفیف مقرری
allowances مقرری مستمری
allowance مقرری مستمری
allowances تخفیف مقرری
prebendal مقرری کیشش
pensions مقرری پانسیون
family allowances مقرری خانوادگی
prebend مقرری کیشش
pension مقرری پانسیون
annuity حقوق یا مقرری سالیانه گذراند
contingent annuity پرداخت مقرری به علت اتفاق غیر مترقبه
pocket money . پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
yearly سالانه
annual سالانه
per annum سالانه
annuals سالانه
anuual discharge بده سالانه
annual earnings درامد سالانه
annual preciptation ریزش سالانه
yearly profit سود سالانه
yearbooks گزارشات سالانه
yearbook گزارشات سالانه
annual wage دستمزد سالانه
annual storage مخزن سالانه
annual increase رشد سالانه
annual income درامد سالانه
annual increase افزایش سالانه
annual leave مرخصی سالانه
annual earnings عواید سالانه
annual patent fee حق الامتیاز سالانه
annual budget بودجه سالانه
annual accumulation of sediment ته نشست سالانه
annual report گزارش سالانه
annual rainfall بارش سالانه
tax year مالیات سالانه
annuity پرداختهای سالانه
DSR سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
annual general meeting مجمع عمومی سالانه
AGM مجمع عمومی سالانه
interest rate per annum نرخ بهره سالانه
fixture برنامه سنتی سالانه
annual financial statement گزارش مالی سالانه
annual rate of growth نرخ رشد سالانه
AGMs مجمع عمومی سالانه
checked حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
owner دارنده
owners دارنده
holders دارنده
holder دارنده
annual efficiency index شاخص کارایی سالانه خدمتی
interdictive باز دارنده
upholder نگاه دارنده
licencee دارنده پروانه
licencee دارنده جواز
licentiate دارنده پروانه
holders نگاه دارنده
licensee دارنده پروانه
licensee دارنده مجوز
bona fide holder دارنده مجاز
bid holder دارنده ضمانتنامه
licensees دارنده پروانه
upholders نگاه دارنده
promulgation اعلام دارنده
holders دارنده برات
licensees دارنده مجوز
holder نگاه دارنده
holder دارنده برات
enactive مقرر دارنده
termor دارنده حق عمری
promulgator اعلام دارنده
policy holder دارنده بیمه
stater افهار دارنده
This page owner دارنده این برگه
vociferator اعلام دارنده
termor دارنده حق رقبی
derby مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
derbies مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
Bang went our annul holidays. تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
strait jackets روپوش باز دارنده
have بدست اوردن دارنده
strait jacket روپوش باز دارنده
title دارنده عنوان قهرمانی
titles دارنده عنوان قهرمانی
having بدست اوردن دارنده
policy holder دارنده بیمه نامه
world record holder دارنده رکورد جهانی
stabilisers ثابت نگه دارنده
key concrete بتن نگاه دارنده
stabilizer ثابت نگه دارنده
loan holder دارنده سهام وام
letterman دارنده معرفی نامه
arrendare اجاره دادن ملک یا زمین به طور سالانه
tourist trophy مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
celebrator نگاه دارنده جشن و عید
mealy mouthed دریغ دارنده ازراست گویی
incarcerator توقیف کننده نگاه دارنده
mealy-mouthed دریغ دارنده ازراست گویی
fund holder دارنده سهام قرضه دولتی
premonitory تحذیر کننده برحذر دارنده
licensee صاحب جواز دارنده پروانه
licensees صاحب جواز دارنده پروانه
acknowledges 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
rentlen دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
master tournament مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
periodicals مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
irredeemable paper money پول کاغذی که دارنده ان نتواندهرگاه بخواهدانرا نقدسازد
west coast computer faire یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
bondholder دارای صاحب سهام قرضه دارنده وثیقه یاکفالت
high goal polo چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
arrentation پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
blank endorsement حواله سفید مهر که مقداروجه ان قیدنشده وقابل پرداخت به دارنده است
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
presentment ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
share holder دارنده سهام صاحب سهام
deliveries دریافت
percipience دریافت
reception دریافت
receiving دریافت
apperception دریافت
mental perception دریافت
delivery دریافت
apprehensions دریافت
sensing دریافت
receipts دریافت
transmission/reception of messages دریافت
comprehensions دریافت
receipt دریافت
inception دریافت
synecdoche هم دریافت
collections دریافت
collection دریافت
apprehension دریافت
sentience دریافت
discernment دریافت
comprehension دریافت
receptions دریافت
recipient دریافت کنندگان
acquire دریافت کردن
recipients دریافت کنندگان
acquires دریافت کردن
acquiring دریافت کردن
reception دریافت پذیرش
draw دریافت کردن
draws دریافت کردن
recover دریافت کردن
receptions دریافت پذیرش
recovering دریافت کردن
recipient دریافت کننده
perception دریافت احساس
recovers دریافت کردن
perceptions دریافت احساس
recipients دریافت کننده
receives دریافت کردن
hear from <idiom> دریافت نامه
receivable دریافت کردنی
recipiency قوه دریافت
recieve only دریافت محض
recieve دریافت کردن
pull down دریافت کردن
percept دریافت ادراکی
long distance reception دریافت دور
handshaking آماده دریافت
getter دریافت کننده
pick up <idiom> دریافت کردن
come into <idiom> دریافت کردن
answer/originate دریافت / ارسال
receivers دریافت کننده
receiver دریافت کننده
receiver متصدی دریافت
receivers متصدی دریافت
payees دریافت کننده
payee دریافت کننده
catcher's side سمت دریافت
collecting main شبکه دریافت
collection of goods دریافت کالا
receive دریافت کردن
audio reception دریافت صوتی
collecting of the current دریافت جریان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com