English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
English Persian
cash دریافت کردن صندوق پول
cashed دریافت کردن صندوق پول
cashes دریافت کردن صندوق پول
cashing دریافت کردن صندوق پول
Other Matches
acknowledging 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
receive اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receives اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
pick up <idiom> دریافت کردن
recover دریافت کردن
come into <idiom> دریافت کردن
recovering دریافت کردن
pull down دریافت کردن
recieve دریافت کردن
acquiring دریافت کردن
receives دریافت کردن
draws دریافت کردن
draw دریافت کردن
receive دریافت کردن
recovers دریافت کردن
acquire دریافت کردن
acquires دریافت کردن
obtain گرفتن یا دریافت کردن
obtains گرفتن یا دریافت کردن
obtained گرفتن یا دریافت کردن
DSR سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
holds دریافت کردن گرفتن توقف
pick up <idiom> سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
hold دریافت کردن گرفتن توقف
get a fix on something <idiom> نامه الکترونی دریافت کردن
checks حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
hitch کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitching کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched کامل کردن پاس به دریافت کننده
tight end مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
to i. any one into abenefice کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
go baseline حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
inducts مستقر کردن دریافت کردن
inducted مستقر کردن دریافت کردن
inducting مستقر کردن دریافت کردن
induct مستقر کردن دریافت کردن
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
cashed صندوق
cash office صندوق
coffers صندوق
lacunar صندوق
coffer صندوق
boxes صندوق
hutches صندوق
water jacket صندوق اب
cashes صندوق
box صندوق
hutch صندوق
cash صندوق
case صندوق
chest set صندوق
cases صندوق
funded صندوق
fund صندوق
chests صندوق
chest صندوق
cashing صندوق
savings bank صندوق پس انداز
penny bank صندوق پس انداز
box caisson صندوق قالب پی
box maker صندوق ساز
aid fund صندوق تعاون
box type van body بدنه صندوق
provident bank صندوق پس انداز
money-box صندوق اعانه
letter drop صندوق پست
loan fund صندوق وام
letterboxes صندوق مراسلات
cash deficit کسر صندوق
letterboxes صندوق پست
letterbox صندوق مراسلات
letterbox صندوق پست
cash box صندوق پول
cashier's allowance کسر صندوق
risk money کسر صندوق
cash office دایره صندوق
strongbox گاو صندوق
to coffer در صندوق اندوختن
money-boxes صندوق اعانه
mailboxes صندوق پست
mailbox صندوق پست
bin جازغالی صندوق
caisson صندوق مهمات
bins جازغالی صندوق
savings bank صندوق پس انداز
post-boxes صندوق پست
post-box صندوق پست
letter box صندوق پست
trustee savings bank صندوق پس انداز
case پوشانیدن صندوق
closeted صندوق خانه
ballot box صندوق ارا
ballot boxes صندوق ارا
closet صندوق خانه
kench تغار صندوق
cases صندوق جعبه
trunks بشکه صندوق
closeting صندوق خانه
trunk بشکه صندوق
money box صندوق اعانه
money box صندوق دستگیری
case صندوق جعبه
altar-tomb صندوق مزار
crates صندوق مشبک
bank of deposit صندوق پس انداز
crate صندوق مشبک
poor box صندوق اعانه
postbox صندوق پست
closets صندوق خانه
pension fund صندوق بازنشستگی
cases پوشانیدن صندوق
posts صندوق پست تعجیل
posted صندوق پست تعجیل
post- صندوق پست تعجیل
social insurance fund صندوق بیمههای اجتماعی
boxlike بشکل صندوق یاجعبه
post صندوق پست تعجیل
mess treasurer متصدی صندوق باشگاه
chested صندوق یا سینه دار
cash register صندوق پول شمار
cash registers صندوق پول شمار
crates صندوق بزرگ چوبی
caisson [محفظه یا صندوق زیرآبی]
trunks چمدان بزرگ صندوق
depositary for a fund سپرده برای یک صندوق
repository صندوق تابوت فرف
safecracker دزد صندوق باز کن
boxy بشکل صندوق مشت زن
incase در صندوق قرار دادن
gold pool صندوق مشترک طلا
european monetary fund صندوق پولی اروپا
crate صندوق بزرگ چوبی
orderly bin صندوق زباله در خیابان
boot locke قفل صندوق عقب
unemployment fund صندوق تامین بیکاری
yegg دزد صندوق شکن
boot [British E] صندوق چمدان [خودرو]
exchanged stabilization fund صندوق تثبیت ارز
trunk چمدان بزرگ صندوق
repositories صندوق تابوت فرف
trunk [American E] صندوق چمدان [خودرو]
caskets جعبه جواهر صندوق یاتابوت
casket جعبه جواهر صندوق یاتابوت
IMF مخفف صندوق بینالمللی پول
cash register صندوق [محل پرداخت پول]
pillar box صندوق پستی ستونی شکل
feretory [صندوق آثار مقدس کلیسا]
international monetary fund صندوق بین المللی پول
community chest صندوق اعانه برای امورخیریه
pillar boxes صندوق پستی ستونی شکل
savings and loan association صندوق پس انداز تعاونی ورهنی
sales register صندوق پول یا ماشین دخل مغازه
fund تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
slop chest صندوق ملبوس وملزومات کارکنان کشتی
funded تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
raee show نمایش چیزی که در صندوق یا جعبه باشد
yeggman جانی ولگرد دزد صندوق شکن
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
mailbox انباره پیغام های پستی صندوق پست
mailboxes انباره پیغام های پستی صندوق پست
safe deposit صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
letter-box company شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
offshore company شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
rain box صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
receipts دریافت
discernment دریافت
sensing دریافت
receipt دریافت
sentience دریافت
percipience دریافت
inception دریافت
apprehension دریافت
receiving دریافت
apperception دریافت
apprehensions دریافت
mental perception دریافت
receptions دریافت
collection دریافت
comprehensions دریافت
synecdoche هم دریافت
transmission/reception of messages دریافت
collections دریافت
deliveries دریافت
delivery دریافت
reception دریافت
comprehension دریافت
handshaking آماده دریافت
hear from <idiom> دریافت نامه
answer/originate دریافت / ارسال
receivable دریافت کردنی
payees دریافت کننده
catcher's side سمت دریافت
getter دریافت کننده
long distance reception دریافت دور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com