English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
the black sea دریای سیاه
Search result with all words
pontic وابسته به دریای سیاه
pontic شبیه دریای سیاه
Anatolia منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
Other Matches
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
basalt نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouettes نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouette نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
black hole حفره سیاه چاله سیاه
ethiops سیاب سیاه جیوه سیاه
smutted whcat گندم سیاه یا زنگ سیاه
black holes حفره سیاه چاله سیاه
sable رنگ سیاه لباس سیاه
sables رنگ سیاه لباس سیاه
bold face طرح سیاه حرف سیاه
flat calm دریای روغنی
mare liberum دریای ازاد
territorial sea دریای داخلی
moderate sea دریای معتدل
Oman دریای عمان
territorial sea دریای ساحلی
blue water دریای ازاد
rough sea دریای خراب
sea nettle ستاره دریای
seaway دریای متلاطم
smooth see دریای ارام
sea fight جنگ دریای
mediterranean sea دریای مدیترانه
mare clausum دریای بسته
adriatic sea دریای ادریانیک
dead sea دریای لوط
aegean sea دریای اژه
high sea دریای ازاد
high seas دریای ازاد
atlantic دریای محیط غربی
Channel Islands جزیرههای دریای مانش
calm sea دریای خیلی ارام
bathyal مربوط به دریای عمیق
pores در دریای تفکرغوطه ور شدن
service squadron قسمت خدمات دریای
pore در دریای تفکرغوطه ور شدن
erythrean وابسته به دریای قلزم
gannet غاز دریای شمالی
closed sea دریای غیر ازاد
heavy sea دریای خیلی خراب
solan قاز دریای شمالی
polynia منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
polynya منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
mediterranean sea دریای روم بحر الروم
ship fever طوفان سخت در دریای چین
booby نوعی قاز دریای شمالی
overland route راه سفر به هندوستان از دریای مدیترانه
typhoons توفان سخت دریای چین گردباد
snug down امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
typhoon توفان سخت دریای چین گردباد
submarine boat زیر دریای [نظامی] [علوم طبیعی]
submarine زیر دریای [نظامی] [علوم طبیعی]
Latvia جمهوری لتونی در کرانهی جنوبی دریای بالتیک
small craft warning پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
black body radiation تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
paper white monitor صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
fire support station نققه هدف اتش پشتیبانی دریایی ایستگاه اتش دریای
China denies militarizing South China Sea. چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
baltic دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
mediterranean وابسته بدریای مدیترانه دریای مدیترانه
pitch dark سیاه
swamps سیاه اب
grimy سیاه
pitchy سیاه
night black سیاه
quagmire سیاه اب
marshes سیاه اب
mossy سیاه اب
sad coloured سیاه
sooty سیاه
blacker سیاه
ebon سیاه
marsh سیاه اب
bog سیاه اب
blacked سیاه
swamp سیاه اب
swamped سیاه اب
bogs سیاه اب
black سیاه
jetties سیاه
quagmires سیاه اب
swamping سیاه اب
blacks سیاه
jetty سیاه
glaucoma اب سیاه
Negro سیاه
Negroes سیاه
jet-black سیاه سیاه
blackest سیاه
dogwood سیاه ال
bone black عاج سیاه
buck wheat گندم سیاه
boldface حروف سیاه
dark coloured سیاه رنگ
saracen corn گندم سیاه
french wheat گندم سیاه
colly سیاه کردن
charbon سیاه زخم
chiaroscurist سیاه قلمکار
doit پول سیاه
Congo یکجورچای سیاه
niello سیاه قلم
crowberry سنگروی سیاه
d.'s cow سوسک سیاه
darky سیاه زنگی
blackcock باقرقره سیاه نر
black book کتاب سیاه
black brittleness شکستگی سیاه
black brittleness ترک سیاه
black cap کلاه سیاه
black diamond الماس سیاه
blackcap کاکل سیاه
black finish پوشش سیاه
black gang غلام سیاه
black body جسم سیاه
aniline black سیاه انیلینی
begrime سیاه کردن
biotite میکای سیاه
bitumen macadam ماکادام سیاه
blach hulled سیاه پوست
black anneal سیاه گداختن
black ash خاکستر سیاه
black bile صفرای سیاه
black lead سرب سیاه
black sheet ورق سیاه
black short شکستگی سیاه
black shortness ترک سیاه
black eyed سیاه چشم
black wash رنگ سیاه
blackamoor سیاه زنگی
blackbody جسم سیاه
hohlraum جسم سیاه
black propaganda تبلیغات سیاه
black letter حرف سیاه
black light نور سیاه
black liqour شربت سیاه
black list لیست سیاه
black list فهرست سیاه
black load سرب سیاه
black powder باروت سیاه
black level تراز سیاه
black eyes چشم سیاه
quercitron بلوط سیاه
red cent پول سیاه
robed in bleck سیاه پوش
robed in bleck سیاه پوشیده
black coffee قهوه سیاه
sabled سیاه پوش
sadly dressed سیاه پوش
jet-black سیاه شبقی
pertussis سیاه سرفه
pertussus سیاه سرفه
piper nigrum فلفل سیاه
platinum black پلاتین سیاه
plumbaginous مانندسرب سیاه
plumbago سرب سیاه
schorl کهربای سیاه
scoter مرغابی سیاه
to black out سیاه کردن
to wear willow سیاه پوشیدن
viper's grass سفورجنه سیاه
wash drawing ابرنگ سیاه
water proofed mortar اهک سیاه
black and white سیاه و سفید
black eye چشم سیاه
the black race نژاد سیاه
pissed سیاه مست
sealing coat روکاری سیاه
I was put to shame. I was shame-stricken. رو سیاه شدم
zonked سیاه مست
stoned سیاه مست
sozzled سیاه مست
substantia nigra جسم سیاه
sycamine توت سیاه
tamarack سیاه کاج
oubliette سیاه چال
nigritian سیاه افریقایی
bottle-dungeon سیاه چال
black wool پشم سیاه
shame on you! <idiom> رویتان سیاه
humus سیاه خاک
in mourning سیاه پوش
in mourning کثیف سیاه
iron mould سیاه کردن
kibitka سیاه چادرنمدی
heathbird باقرقره سیاه
eriochrome black سیاه اریوکروم
ethiope سیاه پوست
ethiopian سیاه پوست
ethiops مهجون سیاه
niello مینای سیاه
fuel oil نفت سیاه
donjon سیاه چال
lampblack سیاه یکدست
mammy دده سیاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com