English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
mealy mouthed دریغ دارنده ازراست گویی
mealy-mouthed دریغ دارنده ازراست گویی
Other Matches
hebrew wise ازراست بچپ
right shoulder arms فرمان ازراست نظام
chiromancy پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
unsparing بی دریغ
pitied دریغ
pities دریغ
pity دریغ
spared دریغ داشتن
spareable دریغ شده
withholds دریغ داشتن
withholder دریغ کننده
inapplocation دریغ از کوشش
withheld دریغ داشتن
withhold دریغ داشتن
withholding دریغ داشتن
spare دریغ داشتن
withold دریغ داشتن مضایقه کردن بازداشتن
telnet پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
to grudge to do a thing بواسطه لجاجت ازکردن کاری دریغ کردن
owner دارنده
holder دارنده
owners دارنده
holders دارنده
upholders نگاه دارنده
bona fide holder دارنده مجاز
upholder نگاه دارنده
enactive مقرر دارنده
holders دارنده برات
stater افهار دارنده
This page owner دارنده این برگه
licentiate دارنده پروانه
licencee دارنده جواز
termor دارنده حق رقبی
termor دارنده حق عمری
licencee دارنده پروانه
interdictive باز دارنده
holders نگاه دارنده
licensee دارنده پروانه
licensee دارنده مجوز
promulgator اعلام دارنده
licensees دارنده پروانه
licensees دارنده مجوز
promulgation اعلام دارنده
holder دارنده برات
vociferator اعلام دارنده
holder نگاه دارنده
policy holder دارنده بیمه
bid holder دارنده ضمانتنامه
letterman دارنده معرفی نامه
loan holder دارنده سهام وام
key concrete بتن نگاه دارنده
policy holder دارنده بیمه نامه
having بدست اوردن دارنده
have بدست اوردن دارنده
stabilisers ثابت نگه دارنده
stabilizer ثابت نگه دارنده
strait jackets روپوش باز دارنده
strait jacket روپوش باز دارنده
world record holder دارنده رکورد جهانی
titles دارنده عنوان قهرمانی
title دارنده عنوان قهرمانی
annuitant دریافت دارنده مقرری سالانه
incarcerator توقیف کننده نگاه دارنده
licensee صاحب جواز دارنده پروانه
licensees صاحب جواز دارنده پروانه
fund holder دارنده سهام قرضه دولتی
celebrator نگاه دارنده جشن و عید
premonitory تحذیر کننده برحذر دارنده
rentlen دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
irredeemable paper money پول کاغذی که دارنده ان نتواندهرگاه بخواهدانرا نقدسازد
high goal polo چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
bondholder دارای صاحب سهام قرضه دارنده وثیقه یاکفالت
blank endorsement حواله سفید مهر که مقداروجه ان قیدنشده وقابل پرداخت به دارنده است
candor رک گویی
free spokenness رک گویی
hypophrasia کم گویی
laconic speech کم گویی
scandal بد گویی
downrightness رک گویی
as thought گویی
candour رک گویی
plain speaking رک گویی
outdpokenness رک گویی
ingenuousness رک گویی
to stab in the back بد گویی
soliloquy تک گویی
pauciloquy کم گویی
soliloquies تک گویی
hypologia کم گویی
knop گویی
so to peaking گویی
one would say گویی
scandals بد گویی
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
presentment ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
wittiness لطیفه گویی
wittiness بذله گویی
waggery بذله گویی
vituperation ناسزا گویی
verbalization دراز گویی
word salad اشفته گویی
facetiousness بذله گویی
unreserve بی پرده گویی
soliloquize تک گویی کردن
bullshit گزافه گویی
scandalum magnatum بد گویی از بزرگان
door-knob دستگیره گویی
divagation پریشان گویی
divination غیب گویی
echophrasia پژواک گویی
ellipsis بریده گویی
extemporization بالبداهه گویی
echolalia پژواک گویی
tympany گزافه گویی
to speak ill of بد گویی کردن از
ranten بیهوده گویی
pseudology دروغ گویی
logorrhea پراکنده گویی
prate یاوه گویی
poeticism شعر گویی
iterance باز گویی
labyrinthine speech پریشان گویی
polylogia پریشان گویی
polyphrasia پریشان گویی
lallation کودکانه گویی
open heartedness رک گویی صداقت
missatement خلاف گویی
idiolalia مهمل گویی
idioglossia نامفهوم گویی
to fling d. بد گویی کردن
free spokenness ساده گویی
tautologize مکرر گویی
gratulation تبریک گویی
stilted speech مطنطن گویی
somniloquy or quence سخن گویی
so to speak چنانکه گویی
self contradiction تناقض گویی
rodomontade گزاف گویی
rhodomontade گزاف گویی
revilement ناسزا گویی
reticency سکوت کم گویی
metonymy به تقریب گویی
knock بد گویی کردن از
repetition باز گویی
repetitions باز گویی
verbosity اطناب گویی
restatement باز گویی
restatements باز گویی
piffle مهمل گویی
reticence سکوت کم گویی
jocose بذله گویی
wit بذله گویی
jocosely بذله گویی
exaggeration گزافه گویی
premonitions شوم گویی
premonition شوم گویی
improvisation بدیهه گویی
knob دستگیره گویی
overstatements گزافه گویی
overstatement گزافه گویی
knobs دستگیره گویی
ironies وارونه گویی
irony وارونه گویی
incoherence گسسته گویی
disclosure بی پرده گویی
invective ناسزا گویی
contradictions خلاف گویی
contradiction خلاف گویی
wits بذله گویی
rant بیهوده گویی
rants بیهوده گویی
cluttering بریده گویی
witticism بذله گویی
jest بذله گویی
jests بذله گویی
knocked بد گویی کردن از
tachyphemia شتابان گویی
agitolalia شتابان گویی
tachylalia شتابان گویی
gossip اراجیف بد گویی
ambage ابهام گویی
leasing دروغ گویی
witticisms بذله گویی
ranted بیهوده گویی
gossips اراجیف بد گویی
knocks بد گویی کردن از
disclosures بی پرده گویی
gossiping اراجیف بد گویی
ranting بیهوده گویی
gossiped اراجیف بد گویی
bounces جست گزاف گویی
chicaneries ضد ونقیض گویی مغالطه
chicanery ضد ونقیض گویی مغالطه
divined غیب گویی کردن
obsequiousness تملق مزاج گویی
effusively چنانکه گویی بریزد
tergiversation بی ثباتی تناقض گویی
overstating گزافه گویی کردن
bounced جست گزاف گویی
dotes پرت گویی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com