Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
illuviate
در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن
Other Matches
ecesis
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
transplantable
قابل برداشتن وکاشتن درمحل دیگری
replication
1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
content addressable addressing
محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
barnstorms
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
left shift
تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
cross hairs
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
bitblt
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
peeking
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peek
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
displacement
اختلاف مکان تغییر مکان
in the d.
درمحل
move
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
mixing in place
اغشتگی درمحل
emergency burial
دفن درمحل
local procurement
تدارک محلی فراورده محلی
localism
ایین محلی علاقه محلی
In a secure ( safe ) place.
درمحل محکم وامنی
local option
اختیار تعیین چیزی درمحل
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
nest
درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
nests
درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
field upgradable
سخت افزار قابل توسعه درمحل
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
misfile
بطور غلط یا درمحل غیرمناسب بایگانی کردن
substituting
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
sleep in
درمحل کار خود جای خواب داشتن
substituted
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
It was filmed on location.
صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
substitute
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
keloid
برامدگی ایکه درمحل التیام زخم پدید می اید
local posts
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
fpla
Array ProgrammingLogic Field ارایه منطقی برنامه پذیر درمحل
junction well
چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
foul
رسوب
fouled
رسوب
foulest
رسوب
precipitation
رسوب
fouler
رسوب
fouling
رسوب
residual
رسوب
percipitate
رسوب
deposit
رسوب
mud
رسوب
sinter
رسوب
sediments
رسوب
fouls
رسوب
sediment
رسوب
illuviation
رسوب
alluvion
رسوب
alluvium
رسوب
deposits
رسوب
dreg
رسوب
migration
نقل مکان نقل مکان کردن
replacing
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
fouling
رسوب رسوبات
silting
رسوب ته نشینی
fouling
رسوب کردن
bosh
رسوب کوارتس
glacial deposit
رسوب یخچالی
tartar
ته نشین رسوب
precipitating
رسوب کردن
silt pit
چاله رسوب
accretionof silt
رسوب زدائی
precipitation
رسوب دادن
mud valve
دریجه رسوب
precipitation
رسوب کردن
tartars
ته نشین رسوب
percipitate
رسوب کردن
precipitant
عامل رسوب
residuum
پسمانده رسوب
oil sludge
رسوب روغن
sedimentation
رسوب سازی
sedimentation
رسوب گذاری
setting basin
حوضچه رسوب
settling basin
حوضچه رسوب
silt sump
چاهک رسوب
precipitates
رسوب کردن
precipitate
رسوب کردن
sediments
رسوب کردن
sediments
لای رسوب
precipitated
رسوب شیمیایی
sediment
رسوب کردن
sediment
لای رسوب
precipitated
رسوب کردن
precipitating
رسوب شیمیایی
precipitates
رسوب شیمیایی
foulest
رسوب کردن
precipitate
رسوب شیمیایی
trap box
حوضچه رسوب
deposit
رسوب کردن
foul
رسوب کردن
deposit
ذخیره رسوب
fouled
رسوب کردن
deposits
رسوب کردن
fouler
رسوب کردن
fouls
رسوب کردن
accretion of silt
رسوب زدایی
deposits
ذخیره رسوب
reprecipitation
رسوب کردن مجدد
reprecipitation
رسوب دادن مجدد
vapor deposition
رسوب سازی با بخار
precipitation reaction
واکنش رسوب دهنده
sludge
رسوب گل و لای ضخیم
precipating agent
عامل رسوب دهنده
silt ejector
تخلیه کننده رسوب
trap box
حوضچه رسوب زهکشها
eolian
رسوب حاصل از جریان باد
alluvial
ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
tidal mud deposits
گل رسوب شده حاصل از جزرو مد
coppering
مس گیری رفع رسوب مس از داخل لوله
laterization
تبدیل سنگ به رسوب صخرههای قرمز
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
sludge
لجن غلیظ رسوب مخازن سوخت ناو
scale
ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
juck work
کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
locations
مکان
places
جا مکان
illocal
بی مکان
there
ان مکان
spaces
مکان
space
مکان
place
جا مکان
sites
مکان
stead
مکان
spot
مکان
spots
مکان
purlieus
مکان جا
sited
مکان
part
مکان
stabilizer
مکان
stabilisers
مکان
place
مکان
places
مکان
location
مکان
locus
مکان
site
مکان
placing
مکان
placing
جا مکان
age hardening
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
places
مکان موقع
adverb of place
فرف مکان
displeacement of water
تغییر مکان اب
left shift
تغییر مکان به چپ
displacement
تغییر مکان
topology
مکان شناسی
nowhere
در هیچ مکان
place
مکان موقع
change of place
تغییر مکان
displaciment
تفاوت مکان
displaciment
تغییر مکان
locality
موضع مکان
localities
موضع مکان
placing
مکان موقع
locations
مکان یابی
cursors
مکان نما
print position
مکان چاپ
place of honor
مکان پر افتخار
place learning
مکان اموزی
cursor
مکان نما
move
نقل مکان
clearings
مکان مسطح
moved
نقل مکان
public place
مکان عمومی
locus
مکان هندسی
topologist
مکان شناس
topographer
مکان نگار
storage location
مکان ذخیره
storage location
مکان انباره
location
مکان یابی
clearing
مکان مسطح
sign position
مکان علامت
ubiety
کیفیت مکان
unit position
مکان واحد
screen position
مکان صفحه
loci
مکان هندسی
moves
نقل مکان
shift
تغییر مکان
memory location
مکان حافظه
locative
دال بر مکان
shifts
تغییر مکان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com