Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
to see service
در ارتش یانیروی دریایی خدمت
Other Matches
candidates
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
candidate
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
american defense service medal
نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
landwehr
بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
ship over
تجدید کنترات خدمت دریایی
i have served in the navy
در نیروی دریایی خدمت کرده ام
careers
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
career
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
gl
مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
combined arms army
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
duty assignment
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
active army
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
seabee
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
army of occupation
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
wait on
خدمت رسیدن و خدمت کردن
in service
درخدمت ارتش در ارتش
dishonorable discharge
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
midshipman
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
petty officers
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
running lights
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kites
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
chine
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
wait upon
پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
sea cucumber
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
judge advocate general
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
sea power
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
naval activity
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
tern
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marines
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns
پرستوک دریایی چلچله دریایی
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
summary areas
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
maritime
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
rear commodore
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
bureau of naval personnel
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
naval gunfire
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
convoy commodore
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
crash locator beacon
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
field army
ارتش
armies
ارتش
army
ارتش
standing army
ارتش دائمی
regular
ارتش کادر
regulars
ارتش کادر
regular army
ارتش دائمی
army stores
فروشگاه ارتش
militarism
ارتش سالاری
standing
ارتش ثابت
active army
ارتش کادر
irregulars
ارتش نامنظم
army group
گروه ارتش
military campaign
لشکرکشی
[ارتش]
army corps
سپاههای ارتش
army commander
فرمانده ارتش
army artillery
توپخانه ارتش
pentagons
ارتش امریکا
active duty
ارتش کادر
combined arms army
ارتش مرکب
military
جنگی ارتش
general staff
ستاد ارتش
general issue
ملزومات ارتش
field army
ارتش صحرایی
pentagon
ارتش امریکا
field army
ارتش رزمی
state guard
ارتش ایالتی
the rank and file
توده ارتش
the red army
ارتش سرخ
constable
افسر ارتش
regular army
ارتش منظم
major
سرگرد ارتش
majored
سرگرد ارتش
women's army corps
ارتش زنان
majoring
سرگرد ارتش
constables
افسر ارتش
the a of the army
پیشرفت ارتش
standing army
ارتش منظم
the losses of the army
تلفات ارتش
servicemen
عضو ارتش
supreme commander's staff
ستاد کل ارتش
serviceman
عضو ارتش
dismissal of the armey
مرخص کردن از ارتش
reserve army of unemployed
ارتش ذخیره بیکاران
brass hat
افسر ارشد ارتش
regular army
ارتش کادر ثابت
rifleman
تفنگ دار
[ارتش]
field grade
افسر ارشد ارتش
to dismiss
[American E]
معاف کردن
[ارتش]
supreme commander's staff
ستاد عالی ارتش
vivandiere
اغذیه فروش ارتش
quartermaster general
رئیس کل کارپردازی ارتش
punitive article
قوانین جزایی ارتش
brass hats
افسر ارشد ارتش
army beta test
ازمون بتای ارتش
army service area
منطقه عقب ارتش
the main army
بخش عمده ارتش
army troops
یکانهای رده ارتش
army alpha test
ازمون الفای ارتش
army general staff
ستاد عمومی ارتش
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
conscript army
ارتش سربازان وفیفه
martial
وابسته به ارتش نظامی
regiment
گردان در ارتش انگلیس
to dismiss
[American E]
مرخص کردن
[ارتش]
to fall out
مرخص کردن
[ارتش]
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
women's army corps
قسمت زنان ارتش
armies
ارتش نیروی زمینی
army
ارتش نیروی زمینی
general officer
امرای ارتش امیران
foreignlegion
سرباز داوطلب در ارتش
standing army
ارتش کادر ثابت
USA
ارتش ایالات متحده
regiments
گردان در ارتش انگلیس
yeomanry
ارتش داوطلب از زارعین
joint chief of staff
رئیس ستاد ارتش
jcs
رئیس ستاد ارتش
general issue
تدارکات عمومی ارتش
to fall out
معاف کردن
[ارتش]
military justice
قوانین جزایی ارتش
office
خدمت
duty
خدمت
serviced
خدمت
service
خدمت
sorb
خدمت
on service
سر خدمت
on duty
سر خدمت
offices
خدمت
pole position
آغازگاه
[ستاره شناسی]
[ارتش]
combat helmet
کلاه ایمنی جنگی
[ارتش]
to issue marching order
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
marksman
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
marksman
نشانه گیر
[ارتش و ورزش]
seasoned troops
ارتش ورزیده و جنگ دیده
staffed
چوب پرچم ستاد ارتش
defence
[British E]
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
defense
[American E]
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
reenlistment
دوباره در ارتش استخدام شدن
countermarch
تغییر جهت حرکت ارتش
invasion currency
پول رایج ارتش اشغالگر
warlord
افسر عالی رتبه ارتش
fusilier
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
staff
چوب پرچم ستاد ارتش
fusileer
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
staffs
چوب پرچم ستاد ارتش
post exchange
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
MI6
بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
theater army
ارتش مستقر در صحنه عملیات
the army lost heavily
ارتش تلفات سنگین داد
MI5
بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
army in the field
ارتش مستقر در صحنه عملیات
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
au pair
خدمت تهاتری
personal service
خدمت شخصی
general discharge
خاتمه خدمت
one's service
خدمت یکسره
national service
خدمت ملی
au pairs
خدمت تهاتری
ministration
اداره خدمت
attendances
خدمت ملازمت
military service
خدمت نظامی
half pay
حق انتظار خدمت
conscription
خدمت اجباری
information service
خدمت اطلاعاتی
in service
به خاطر خدمت
while on duty
حین خدمت
honorable service
خدمت با افتخار
ministrant
خدمت کننده
attendance
خدمت ملازمت
shore duty
خدمت ساحل
shipmate
هم خدمت درناو
compulsory service
خدمت وفیفه
chancery
در ان خدمت میکند
carded for record
از خدمت صف معاف
breach of duty
ترک خدمت
be off one's duty
سر خدمت نبودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com