Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
on the opposite side	در انسوی دیگر
Other Matches
beyond	انسوی
oer	بر انسوی
transpontine	واقع در انسوی پل
ultramarine	واقع در انسوی دریا
tranalpine	واقع در انسوی کوه الپ ماورای الپی
lee	انسوی کشتی که از باد در پناه است بادپناه
transmarine	واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
chips	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time	دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling	روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered	جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shift	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile	1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say	دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML	مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment	انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
alternatives	شق دیگر
he is no more	او دیگر
alternatives	دیگر
next	دیگر
alternative	دیگر
others	دیگر
from one another <adv.>	از هم دیگر
from each other <adv.>	از هم دیگر
of one another <adv.>	از هم دیگر
of each other <adv.>	از هم دیگر
other	دیگر
furthers	دیگر
furthering	دیگر
furthered	دیگر
further	دیگر
else	دیگر
alternative	شق دیگر
again	دیگر
one an other	یک دیگر
secus	از دیگر سو
thence	دیگر
another	دیگر
no more	دیگر نه
anymore	دیگر
otherness	چیز دیگر
othergates	طور دیگر
otherguess	نوع دیگر
otherguess	جور دیگر
otherwhence	از جای دیگر
another guess	نوعی دیگر
otherguess	بروش دیگر
otherguise	جور دیگر
alternative unit	واحدهای دیگر
otherwise	طور دیگر
othergates	جور دیگر
It never occurred again.	دیگر رخ نداد.
again	از طرف دیگر
another day	یک روز دیگر
never more	هرگز دیگر
nevermore	هرگز دیگر
nevermore	دیگر ابدا
next year	سال دیگر
no more of that	بس است دیگر
none other than	هیچکس دیگر جز
on more	بار دیگر
on the other hand	از سوی دیگر
on the other part	از طرف دیگر
other people	مردم دیگر
aliunde	از منبع دیگر
my other books	کتابهای دیگر من
another guess	قسمتی دیگر
In our other words.	بعبارت دیگر
about-faces	جهت دیگر
elsewhere	نقطه دیگر
elsewhere	بجای دیگر
elsewhere	درجای دیگر
about-faces	سوی دیگر
about-face	جهت دیگر
about-face	سوی دیگر
et al	و در جای دیگر
about face	جهت دیگر
withil	ازطرف دیگر
about face	سوی دیگر
what more do you want	دیگر چه می خواهید
the other two	دوتای دیگر
to be no more	دیگر نبودن
tother	بعدی دیگر
shunt	به خط دیگر انداختن
otherwhere	جای دیگر
another	یکی دیگر
otherwhere	در مکان دیگر
on the other hand	ازطرف دیگر
otherwhile	گاه دیگر
otherwhile	وقت دیگر
otherworld	دنیای دیگر
scilicet	بعبارت دیگر
at a later period	در موقع دیگر
so muchthe worse	دیگر بدتر
another	شخص دیگر
in other words <idiom>	به کلام دیگر
t' other	بعدی دیگر
on one's coat-tails <idiom>	همراه کس دیگر
shunts	به خط دیگر انداختن
shunted	به خط دیگر انداختن
to wit	بعبارت دیگر
otherwise <adv.>	از سوی دیگر
on the other side <adv.>	طور دیگر
otherwise <adv.>	طور دیگر
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
over-	بسوی دیگر
over	بسوی دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	طور دیگر
by the same token <adv.>	طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	طور دیگر
alternatively <adv.>	ازطرف دیگر
apart from that <adv.>	ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	ازطرف دیگر
by the same token <adv.>	ازطرف دیگر
on the other hand <adv.>	ازطرف دیگر
on the other side <adv.>	ازطرف دیگر
otherwise <adv.>	ازطرف دیگر
alternatively <adv.>	طور دیگر
apart from that <adv.>	طور دیگر
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
in other words <adv.>	به کلام دیگر
yon	ان یکی دیگر ان
once	یکبار دیگر
no more	نه دیگر [بیشتر]
no more	دیگر ن [فعل]
no longer	نه دیگر [زمانی]
in other words <adv.>	به عبارت دیگر
not any more	دیگر نه [بیشتر نه]
on the other side <adv.>	از سوی دیگر
on the other hand <adv.>	از سوی دیگر
a horse of another colour [different colour]	مطلبی دیگر
beside	ازطرف دیگر
videlicet	به عبارت دیگر
apart from that <adv.>	از سوی دیگر
alternatively <adv.>	از سوی دیگر
to wit <adv.>	به عبارت دیگر
namely <adv.>	به عبارت دیگر
other	نوع دیگر
others	نوع دیگر
by the same token <adv.>	از سوی دیگر
somewhere else	یک جای دیگر
variant	نوع دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	از سوی دیگر
in fact	به عبارت دیگر
among others	میان چیزهای دیگر
among other things	میان چیزهای دیگر
intervert	سوی دیگر برگرداندن
dialogue	صحبت با شخص دیگر
dialogues	صحبت با شخص دیگر
otherworldly	متوجه دنیای دیگر
hardly a child anymore	دیگر به سختی بچه ای
alternative route	گزینش مسیر دیگر
hale	سوی دیگر بردن
adjournments	احاله بوقت دیگر
inter alia	میان اشخاص دیگر
inter alia	میان چیزهای دیگر
adjournment	احاله بوقت دیگر
pick off	رد شدن از راننده دیگر
it is allup with him	دیگر امیدی ندارد
onother's money	پول شخصی دیگر
nerf	تصادف با اتومبیل دیگر
again	باز [یکبار دیگر]
It never occurred again	دیگر اتفاق نیفتاد.
it never occurred again	دیگر واقع نشد
metaphraze	به عبارت دیگر در آوردن
spacemen	اهل کرات دیگر
spaceman	اهل کرات دیگر
itineration	ازیک جابجایی دیگر
like nowhere else <adv.>	بیشتر از هر جای دیگر
it is never the worse	دیگر بدتر که نیست
interfere	با سم یک پا به پای دیگر زدن
interfered	با سم یک پا به پای دیگر زدن
interferes	با سم یک پا به پای دیگر زدن
alternate routing	گزینش مسیر دیگر
once again	دوباره [بار دیگر]
aliunde	ازیک جای دیگر
i gave him some others	چندتای دیگر به او دادم
nothing else	هیچ چیز دیگر
IF statement	Gise کار دیگر را
i.e	مخفف به عبارت دیگر
additional production personnel	عوامل دیگر تولد
he no longer went there	دیگر انجا نرفت
yet another	دوباره یکی دیگر
tomorrow week	هشت روز دیگر
[be] no chicken	دیگر جوان نبودن
to rub a thing in	چیز دیگر دادن
What else can I do?	دیگر چه می توانم بکنم ؟

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com