English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
tonsillectomy در اوردن لوزتین بوسیله عمل جراحی
Other Matches
hysterectomize بوسیله عمل جراحی زهدان رادر اوردن
lyse بوسیله " لیزین " تجزیه سلولی بعمل اوردن
healing by second intention خوب شدن زخم بوسیله گوشت نوبالا اوردن
almonds لوزتین
the tonsils لوزتین
quinsied دچارورم لوزتین
tonsillitis ورم لوزتین
tonsillar شبیه لوزتین
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
surgeries جراحی
surgery جراحی
surgical وابسته به جراحی
surgical عمل جراحی
surgical مربوط به جراحی
the knife الت جراحی
surgeries اتاق جراحی
surgeries عمل جراحی
bougie میل جراحی
surgically از لحاظ جراحی
hysterotomy جراحی رحم
postoperative پس از عمل جراحی
surgical instruments الات جراحی
psychosurgery جراحی روانی
surgical operation عمل جراحی
the knife چاقوی جراحی
canula لوله جراحی
surgery اتاق جراحی
plastic surgery جراحی پلاستیک
operation عمل جراحی
aciurgy عمل جراحی
A surgical operation . عمل جراحی
orthopedics جراحی استخوان
neurosurgery جراحی اعصاب
forceps انبر جراحی
surgery عمل جراحی
raspatory سوهان جراحی
operated عمل جراحی کردن
abaptiston اره جراحی مغز
operates عمل جراحی کردن
rhinoplasty جراحی پیوندی بینی
ablator الت بریدن در جراحی
operating theatres نمایشگاه عمل جراحی
operating theatre نمایشگاه عمل جراحی
catheter میل جراحی بول
scalpel باچاقوی جراحی بریدن
surgeon's knot گره بخیه جراحی
operate عمل جراحی کردن
scalpel چاقوی کوچک جراحی
gouging اسکنه جراحی بزورستانی
gouges اسکنه جراحی بزورستانی
scalpels چاقوی کوچک جراحی
scalpels باچاقوی جراحی بریدن
bistoury چاقوی کوچک جراحی
inoperable غیر قابل جراحی
abaptistum اره جراحی مغز
plastic surgery جراحی ترمیمی و زیبایی
gouge اسکنه جراحی بزورستانی
gouged اسکنه جراحی بزورستانی
forceps انبر جراحی انبرک
swabs سنبه جراحی گردوخاک گرفتن
swab سنبه جراحی گردوخاک گرفتن
probang میله گلو پاک کن جراحی
scrubbing ضد عفونی برای عمل جراحی
interne یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
scrubs ضد عفونی برای عمل جراحی
surgical مربوط به امور پزشکی جراحی
thoracotomy عمل جراحی شکافتن جدارسینه
scrub ضد عفونی برای عمل جراحی
scrubbed ضد عفونی برای عمل جراحی
emboly یکنوع عمل جراحی مخصوص فتق
osteoplastic وابسته به روش جراحی ترمیمی استخوان
pneumectomy عمل جراحی وبرداشتن نسج ریه
grasped بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps بچنگ اوردن گیر اوردن
psychosurgery جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
face lifting جراحی و از بین بردن چین وچرک صورت
embolectomy عمل جراحی برای دراوردن مانع جریان خون
vasectomies عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomy عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
stitch بخیه جراحی بخیه زدن
stitched بخیه جراحی بخیه زدن
by the instrumentality of بوسیله
by بوسیله
at the hand of بوسیله
wherewithal که بوسیله ان
per بوسیله
with بوسیله
by dint of بوسیله
via بوسیله
of بوسیله
whereby که بوسیله ان
perprep بوسیله
thruogh the a of بوسیله
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
by the f. بوسیله لمس
by depty بوسیله نماینده
hydromancy تفال بوسیله اب
per pais بوسیله کشور
per pais بوسیله مملکت
hydrolysis تجزیه بوسیله اب
by wire بوسیله تلگراف
electrically بوسیله برق
municipally بوسیله شهرداری
baptizing بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
aeromancy تفال بوسیله هوا
churned بوسیله اسباب گردنده
eluviation انتقال بوسیله بادوباران
phototypography چاپ بوسیله عکسبرداری
churn بوسیله اسباب گردنده
aerotherapeutics معالجه بوسیله هوا
pours تراوش بوسیله ریزش
traingulation پیمایش بوسیله مثلثات
electromotive متحرک بوسیله برق
infiltration پالایش بوسیله تراوش
dragonnades بوسیله سواره نظام
brew بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brewed بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brews بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
churns بوسیله اسباب گردنده
pour تراوش بوسیله ریزش
photogelatin process چاپ بوسیله ژلاتین
poured تراوش بوسیله ریزش
radar scan مراقبت بوسیله رادار
to scent out بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
in propria persona بوسیله خود شخص
electric chair اعدام بوسیله برق
diathermy معالجه بوسیله حرارت
lapped joint اتصال بوسیله پوشش
leaching تصفیه بوسیله شستشو
pouring تراوش بوسیله ریزش
intuitively بوسیله درک مستقیم
baptising بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
hydrolyze بوسیله اب تجزیه شدن
galvanography روی مس بوسیله اندودکهربایی
seagirt محصور بوسیله دریا
patent بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
semaphore مخابره بوسیله پرچم
to pick thanks بوسیله سخن چینی
patented بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
pipeage ترابری بوسیله لوله
patenting بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
baptize بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
patents بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
baptised بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
pipe down بوسیله شیپور یا نای
baptizes بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
pipage ترابری بوسیله لوله
postage حمل بوسیله پست
windblown در حرکت بوسیله باد
sent via e-mail بوسیله ایمیل فرستاده شد
hydromancer تفال زننده بوسیله اب
windswept بوسیله باد جاروشده
soaks بوسیله مایع اشباع شدن
latches بوسیله کلون محکم کردن
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
chafing بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafes بوسیله اصطکاک گرم کردن
latch بوسیله کلون محکم کردن
chafe بوسیله اصطکاک گرم کردن
suicide attack قصد کشت بوسیله خودکشی
instantiate معرفی کردن بوسیله کنسرت
carbon arcwelding جوش قوسی بوسیله کربن
intercommunication system ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
suicide bombing قصد کشت بوسیله خودکشی
phonendoscope اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
rocket propulsion حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
lured بوسیله تطمیع بدام انداختن
lightproof غیرقابل نفوذ بوسیله نور
argon arc welding جوش قوسی بوسیله گازارگون
lure بوسیله تطمیع بدام انداختن
lyophiled خشک شده بوسیله انجمادسخت
self service کمک بوسیله خود شخص
self-service کمک بوسیله خود شخص
lyophil خشک شده بوسیله انجمادسخت
radiogram عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
radiograms عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
lures بوسیله تطمیع بدام انداختن
rainwash شسته شده بوسیله باران
waterborne حمل شده بوسیله اب اب برد
by no one else از [بوسیله] هیچ کسی دیگر
wet down بوسیله اب پاشی خیس کردن
wirephoto بوسیله بی سیم عکس فرستادن
rainwash شستشوی چیزی بوسیله باران
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
perfusion غسل تعمید بوسیله اب پاشی
radiophotograph انتقال عکس بوسیله رادیو
memoria technica فن یا شیوهای که بوسیله ان یادوهوش رانیرومندمیسازند
luring بوسیله تطمیع بدام انداختن
shield بوسیله سپر حفظ کردن
photocopying رونوشت برداری بوسیله عکاسی
lip-read کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
hydropathy معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
hydrophilous گرده افشانی کننده بوسیله اب
embolic مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com