Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
oestrual
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
Other Matches
perfoliate
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
undershot
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
non collegiate
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
post classical
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
infant
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infants
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
lanugo
کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
permanent structures
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
semi-detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
counseled
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselling
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
nibbles
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
CD quality
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
nibbling
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibble
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
attainder
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
colony
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
notobranchiate
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
ipso dixit
گفته بی دلیل گفته استبدادی
bare board
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
somewhen
یک موقعی
when
موقعی که
impertinence
نابهنگامی بی موقعی
timed
زمانی موقعی
time
زمانی موقعی
times
زمانی موقعی
the time arrives that
موقعی می رسدکه
impertinency
نابهنگامی بی موقعی
photodigital memory
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
when does the bill fall due ?
سررسید برات چه موقعی است
interlunary
موقعی که ماه نامریی است
interlunar
موقعی که ماه نامریی است
subsequent
پس ایند
sequel
پی ایند
aftermath
پس ایند
consequent
بر ایند
sequels
پی ایند
consequent
پی ایند
comely
خوش ایند
pleasanter
خوش ایند
pleasant
خوش ایند
pleasantest
خوش ایند
pleasing
خوش ایند
distasteful
ناخوش ایند
comelier
خوش ایند
unwelcome
ناخوش ایند
comeliest
خوش ایند
unpleasant
ناخوش ایند
ungrateful
ناخوش ایند
desirable
خوش ایند
inconsequential
ناپی ایند
unpleasantly
ناخوش ایند
appealing
خوش ایند
displeases
خوش ایند نبودن
undesirable
ناخوش ایند ناخواسته
displease
خوش ایند نبودن
they are well matched
خوب بهم می ایند
unsavory
ناگوار ناخوش ایند
winsome
مناسب خوش ایند
psychological moment
موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
Mahogany was once abundant
[prolific]
in the tropical forests.
یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
to please oneself
برای خوش ایند خود
pleasingly
چنانکه خوش ایند باشد
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
springing teal
تیراندازی به هدفهایی که بطور عمودی بالا می ایند
plastics
مواد مصنوعی که عمدتا ازترکیب پلیمرها بوجود می ایند
sectors
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
do while
یک دستور برنامه نویسی زبان سطح بالا که تا موقعی که شرایط معینی وجود داشته باشد دستورالعملهای حلقهای را اجرا میکند
provisional frame
ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
member banks
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
unlawful assembly
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
faunology
جانوران
statement
گفته
statements
گفته
parol
گفته
sayings
گفته
doctrine
گفته
dicta
گفته
saying
گفته
dite
گفته
doctrines
گفته
I was told ...
به من گفته شد ...
sentencing
گفته
sentences
گفته
sentence
گفته
dixit
گفته
bimana
جانوران دودست
herbivora
جانوران علفخوار
invertebrata
جانوران بی مهره
faunae
مربوط به جانوران
faunis
الهه جانوران
zoodvnamics
فیزیولوژی جانوران
lights
ریه جانوران
halobiont
جانوران اب شور
kit
بچه جانوران
menagerie
نمایشگاه جانوران
kits
بچه جانوران
zooplankton
جانوران شناور
vermin
جانوران موذی
implacentalia
جانوران بی جفت
faunistic
وابسته به جانوران
arachnida
جانوران عنکبوتی
animality
زندگی جانوران
animal kingdom
جهان جانوران
acephali
جانوران بیسر
animals kingdom
جهان جانوران
animalist
پیکرنمای جانوران
menageries
نمایشگاه جانوران
unsay
گفته نشدن
tag
گفته مبتذل
ipso dixit
گفته محض
ipsedixit
گفته محض
that was said above
که دربالا گفته شد
that was said above
که درفوق گفته شد
bywords
گفته اخلاقی
tags
گفته مبتذل
to leave unsaid
نا گفته گذاردن
statement
گفته بیانیه
told
گفته شده
spoken
گفته شده
laconism
گفته پر مغز
he is said to have fled
گفته اند
missatement
گفته نادرست
byword
گفته اخلاقی
so saying
اینرا گفته
said
گفته شده
statements
گفته بیانیه
It is being said that ...
گفته می شود که ...
maxim
گفته اخلاقی
maxims
گفته اخلاقی
termed
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
stated
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
named
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
mentioned
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
oestrum
شهوت ومستی جانوران
verminous
پر از حشرات یا جانوران موذی
wild beasts
جانوران وحشی وحوش
neontology
بررسی جانوران مانده
animal husband
پرورش جانوران اهلی
underbody
پایین تنه جانوران
biosystematic
رده بندی جانوران
articulata
جانوران حلقه دار
arthropoda
جانوران مفصل دار
terrarium
نمایشگاه جانوران خشکی
pachyder mata
جانوران پوست کلفت
king of beasts
پادشان جانوران :شیر
instinct
هوش طبیعی جانوران
instincts
هوش طبیعی جانوران
to water
[horses, cattle, etc.]
آب دادن
[به جانوران بومی]
claws
سرپنجه جانوران ناخن
zootaxy
طبقه بندی جانوران
zooid
جانورسان شبیه جانوران
clawing
سرپنجه جانوران ناخن
clawed
سرپنجه جانوران ناخن
claw
سرپنجه جانوران ناخن
pincer
عضو گازانبری جانوران
above-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
it is truly said
راست گفته اند
aforesid
پیش گفته شده
it is well said
خوب گفته اند
abovementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
d. of a statement
تکذیب گفته ایی
If only you had told me .
کاش به من گفته بودی
above-quoted
<adj.>
گفته شده در بالا
It is an old saying that …
از قدیم گفته اند که ...
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
divers statements
گفته هایی چند
direct oration
گفته یا قول مستقیم
aforementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
ipsedixit
خود او گفته است
above said
بالا گفته شده
ipso dixit
او خود گفته است
afore-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
foregoning
پیش گفته شده
gamekeepers
متصدی جانوران شکاری قرقچی
zoometry
اندازه گیری اندامهای جانوران
gamekeeper
متصدی جانوران شکاری قرقچی
To kI'll animals for food .
جانوران را برای غذا کشتن
achordata
جانوران فاقد ستون فقرات
seafood
غذاهای مرکب از جانوران دریایی
somite
حلقه یابند بدن جانوران
weasels
جانوران پستاندار شبیه راسو
weasel
جانوران پستاندار شبیه راسو
animalcular
وابسته به جانوران ذره بینی
limnologist
زیست شناس جانوران اب شیرین
aquaria
نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
microorganisms
جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
aquarium
نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
microorganism
جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
vivarium
جای نگاهداری جانوران زمینی
aquariums
نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com