Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
thereabouts
در حدود آن میزان یا تعداد
Other Matches
volumes
تعداد میزان
volume
تعداد میزان
refresh rate
تعداد دفعات در ثانیه که یک تصویر بر روی CRT بایدمجددا" ترسیم شود تا چشمک نزند میزان دوباره سازی
combinatorics
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
availability
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
roundest
تعداد تیر تعداد شلیک دور
round
تعداد تیر تعداد شلیک دور
upper memory
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
odd
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
tunes
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
self adjusting
بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
definitions
حدود
neighbourhoods
حدود
ranged
حدود
roughly
<adv.>
حدود
ranges
حدود
thereabouts
در آن حدود
range
حدود
modules
حدود
module
حدود
ambit
حدود
precincts
حدود
in the neighbourhood
در حدود
vicinity
حدود
definition
حدود
precinct
حدود
scantling
حدود
realms
حدود
realm
حدود
tether
حدود
tethered
حدود
tethering
حدود
neiggourhood
حدود
tethers
حدود
delimits
حدود
delimiting
حدود
delimit
حدود
well-nigh
در حدود
compass
حدود
purview
حدود
neighborhoods
حدود
confining
حدود
confine
حدود
perambulation
حدود
limit
حدود
about
در حدود
about
<adv.>
حدود
delimited
حدود
scope
حدود
neighbourhood
حدود
well nigh
در حدود
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
in round numbers 00
در حدود 001 عد د
delimitation
تحدید حدود
graphic limits
حدود گرافیکی
lines
حدود رویه
line
حدود رویه
verges
نزدیکی حدود
verge
نزدیکی حدود
delimitation
تعیین حدود
therabout
دران حدود
purview of an occupation
حدود کاری
thereabout
دران حدود
hereabout
دراین حدود
confidence limits
حدود اطمینان
class interval
حدود طبقه
boundary
حدود چیزی
class limits
حدود طبقه
coastal frontier
حدود ساحلی
gamut
حدود حیطه
coextensive
هم حدود وثغور
boundary
حدود یکان
vicinity
در حدود در اطراف
boundaries
حدود چیزی
boundaries
حدود یکان
confidence limits
حدود اعتماد
yawed
تجاوز از حدود
range
حدود وسعت
range
حدود محدوده
trimester
در حدود سه ماه
with in ear shot
در حدود صدا رس
probability limits
حدود احتمالی
within cry
در حدود صد ارس
limits of confidence
حدود اطمینان
limit of fire
حدود اتش
ranged
حدود وسعت
ranges
حدود محدوده
run
ردپا حدود
runs
ردپا حدود
peripheries
محیط حدود
periphery
محیط حدود
demarcation
تعیین حدود
in the neighborhood of
در حدود
[ریاضی]
frontiers
حدود و ثغور
ranges
حدود وسعت
ranged
حدود محدوده
limit check
مقابله حدود
out
خارج از حدود
yaw
تجاوز از حدود
thereabouts
در حدود آن وقت
reaching
وسعت حدود
reach
وسعت حدود
reached
وسعت حدود
reaches
وسعت حدود
whereabouts
درچه حدود
out-
خارج از حدود
confinement
تحدید حدود
outed
خارج از حدود
purview
حدود میدان
demarcate
تعیین حدود کردن
delimited
تعیین کردن حدود
delimited
تحدید حدود کردن
scope
میدان و برد و حدود
demarcated
تعیین حدود کردن
demarcates
تعیین حدود کردن
demarcating
تعیین حدود کردن
ultra vires
تجاوز از حدود اختیارات
delimiting
تعیین کردن حدود
delimiting
تحدید حدود کردن
delimits
تعیین کردن حدود
delimit
تعیین کردن حدود
delimits
تحدید حدود کردن
abound
تعیین حدود کردن
delimit
تحدید حدود کردن
whereabout
حدود تقریبی مکان
tolerance
حدود قابل تحمل
limitation clause
عبارت تعیین حدود
tolerances
حدود قابل تحمل
inbound
محصور در حدود معینی
spheres
مرتبه حدود فعالیت
sphere
مرتبه حدود فعالیت
mark out a ground
تحدید حدود زمین
orbits
دور حدود فعالیت
orbited
دور حدود فعالیت
compass
حدود وثغور حوزه
pegs
تعیین حدود کردن
outre
خارج از حدود معمولی
format
حدود و مشخصات فرش
peg
تعیین حدود کردن
orbit
دور حدود فعالیت
limitation clause
ماده تعیین حدود
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
quart
پیمانهای در حدود بیک لیتر
as far as in me lies
تا انجاکه در حدود توانایی من است
transfer limit
حدود تصحیحات انتقال تیر
ultra vires
خارج از حدود اختیارات قانونی
corrida
برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
ultra vires
بیش از حدود اختیارات قانونی
quarts
پیمانهای در حدود بیک لیتر
range of music
حدود یا میدان علم موسیقی
boundary disclaimer
نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
limit of fire
حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
to live beyond one's means
بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
neatline
خطوط باریک حدود کناره نقشه
to make both ends meet
در حدود درامد خود خرج کردن
transition layer
منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
We will be checking out around noon.
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
depth contour
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
to mark out a ground
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
ultra vires
بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
My earnings come to around 5ooo Tomans per month.
درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
buddy line
طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
field of view
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
iron pyrites
ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
the bill defined his powers
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
metric ton
مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
offshore
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
parameter
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
parameters
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
transfer limit
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
clearance fit
اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
mysticism
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
parameters
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameter
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameter
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
parameters
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
elastic banding
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
hard sectored
دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
librae
میزان
level
میزان
meters
میزان
leveled
میزان
scalage
میزان
levelled
میزان
rates
میزان
rate
میزان
volumes
میزان
volume
میزان
units
میزان
unit
میزان
levels
میزان
noise level
میزان خش
metres
میزان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com